آفتی در مباحثات مرتبط با مسائل زیبایی شناسانه بین اصحاب نه چندان وارد رخنه کرده و آن تمکین حداکثری به مفر سلیقگی بودن مقوله ی زیبایی در بخش هایی از بحث است که فرد مزبور قدرت دفاع کردن از تز مطروحه ی خویش را ندارد.
در این نوشتار با صرف نظر از ارایه ی تعریف زیبایی تلاش دارم که به تبیین مدلی برای دست زدن به این دست قضاوت ها بپردازم. قضاوت های زیبایی شناختی در ۳ سطح مختلف موضوعیت می یابند. سطح اول که سطح جسمانی است و در برگیرنده ی شخصیات زندگی فیزیکی هر کسی می شود، عمدتا ریشه در ژن ها دارد و افراد بشکل تنکردشناختی (فیزیولوژیایی) هر آنچه را که به بقا (عموما) و تلذذ جنسیِ (خصوصا) خودشان کمک رسان باشد را زیبا قلمداد می کنند.
مثلا بازوهای قوی برای صاحبش از آن حیث که به بقای وی کمک می کند و برای شریک جنسی اش نیز از آن حیث که به بقای وی در وهله ی اول و در حالت دگرجنسگرایانه همچنین مستقیم و غیرمستقیم به بقای فرزندانش (از آن جهت که آن ها نیز یحتمل این صفت را به ارث ببرند) در وهله ی ثانی کمک رسان خواهد بود، زیبا قلمداد می گردند چه اگر قلمداد نمی شدند گونه ی مزبور در دفاع از خود موفق عمل نمی کرد و از گردونه ی حیات حذف می شد.
سطح دوم که سطح روانی بوده و در برگیرنده ی زندگی اجتماعی فرد می گردد، معمولا در ارتباط با جریان های کلی اجتماعی بوده و ربط چندانی به بقاء و التذاذ جنسی فرد ندارد، مثلا سبک های مد و لباس و غیره که طرفدارهای مختلفی را پیدا می کنند، عمدتا به این سطح از قضاوت های روانشناختی تعلق دارند که بنوعی بیانگر وابستگی های اجتماعی آن ها به گروه های فکری مختلف می باشد.
در این دو سطح می توان به مقوله ی زیبایی چونان مقوله ای سلیقه ای قایل بود زیرا که تمامی افراد محق هستند که به فراخور ایجابات ژن ها و اکتساب های بدوی در طول حیات خود نظراتی چند در این زمینه ایراد کنند اما سطح سوم که قضاوت کارشناسانه ی امر والا و زیباست، ملاحظاتی دیگر می طلبد. فقط یک کارشناس می تواند به یک قضاوت زیبایی شناختی تخصصی دست بزند. این عرصه، عرصه ی هرگونه قضاوت خام اندیشانه ای نیست.
همانطور که یک فرد عامی قادر به تشخیص درستی و یا نادرستی یک نظریه ی منطقی – ریاضیاتی نیست و برای این کار نیازمند دانش و مهارت مربوطه است، یک فرد معمولی نیز قادر نخواهد بود که تشخیص دهد کدام تابلوی نقاشی دارای ارزش خلاقانه ی هنری است و یا اینکه کدام قطعه ی موسیقی اثری بدیع و فاخر محسوب می شود. دست زدن به این دست قضاوت ها سال ها مطالعه و ممارست می طلبد.
سطح سوم قضاوت های زیبایی شناسانه بدین ترتیب یک قلمرو تخصصی است. برای این دست ژوژمان ها، فرد کارشناس می بایست در کنار مطالعات نظری در زمینه ی زیبایی شناسی (فلسفه ی هنرها) و تاریخ هنر بشکل مهارتی نیز با حوزه ی مربوطه برخورد جدی داشته باشد. البته در این زمینه نقش اجماع جامعه ی متخصصین نیز نقش بسزایی ایفا می نماید. اگر در یک مورد خاص بین علمای فن اختلافی حادث شد، آنگاه رای گیری و مشورت در جهت نیل به یک رای کلی تر الزامی می نماید.
هر قضاوت زیبایی شناسانه ی سطح سه علاوه بر قضاوت محض به چارچوبی نیازمند است که از خلال آن فرد متخصص (داور) قادر خواهد بود تا قضاوت خود را ژوستیفای (توجیه) کند. برخلاف قضاوت های سطح پایین که در آن ها افراد نظر شخصی خود را (که چیزی جز برآیند خواهش های جسمانی و روانی شان نمی باشد) عرضه می کنند، در قضاوت های مرتبه ی بالا (High-Order Judgements)، فرد قاضی می بایست مبتنی بر چارچوبی نظری به دفاع از نتیجه ی داوری پرداخته و قضاوت خود را بر اساس آموزه های نظری و تکنیک های مهارتی حوزه ی مزبور توجیه نماید؛ قضاوت ها و توجیهاتی که عمدتا محل رضایت عوام جوامع بشری نیز نخواهند بود.
دی داد
Daydaad
www.daydaad.com