هسته اولیه ایده مجموعه آغازین دِ-کور "آفرینش" است.
همچون انسان که از آفرینش آغاز شد ما نیز فعالیت خود را با آفرینش آغاز کردهایم.
در این تصویر خداوند در «قالب» مردی فرزانه ظاهر شده است و سمت راست که نماد نرینه است بیانگر این است که میکلآنژ عقیده دارد که دینهای قرون وسطی دین هایی مردانه هستند. سمت راست ( دست خدا) انرژی دهنده و سمت چپ (دست چپ آدم) انرژی گیرنده است . زنی که در آغوش خداوند است حوا است. پوشش قرمز رنگی که دور تا دور خدا را فرا گرفته شکل کلی مغز است و نه رحم زن و اما زنانه بودن آن را باید به روشی دیگر بیان کرد. نکته جالب تر این است که همانطور شبیه به مغز یک مرد است و نه زن، در واقع تاکیدی بر مردانه بودن دین : همانطور که می بینید حتی فرشتگان و حوا به صورتی در تصویر قرار گرفته اند که خطوط داخلی مغز را پوشش دهند .
آیا میکلآنژ میخواسته بگوید که خدا زاییده ی خیال ماست؟
بله مفهوم خدا در ذهن ما مفهومی بسیار انتزاعیست. اما به هر حال شیارها و جهت حرکت پارچه سبز رنگ کاملا در تطابق با آناتومی است. میکلآنژ انگیزه بالایی برای خلق بینقص این اثر داشت چرا که از آنجا که او به عنوان یک مجسمه ساز معروف شده بود در آن دوران همه میکل آنژ را مورد تمسخر قرار میدادند و همگان اعتقاد داشتند که او توانایی ترکیب رنگ ها را ندارد؛ بنابراین او بدون دستیار این نقاشی را به پایان برد تا نبوغ خود را به رخ بکشد. در ادامه می توان این تابلو را نمادی برای تقدیم عقل به انسان دانست!
پشت هر خدای موفقی یک حوا پنهان شده است!
همانطور که می بینید انسان زنده است و چشمان او باز است. اما گستاخانه در برابر خالق خود لمیده است. پس خداوند می خواهد به او عقل ببخشد ! در این میان البته نقش حوا که از ترس آدم بیخرد در پشت خداوند پنهان شده است اساسی است. او در حال راندن خدا به سوی آدم است. اوست که خدواند را تشجیع می کند تا تغییری در مخلوق خود بدهد. حالت پاهای نامتعادل خدواند کاملا بیان کننده این است که اگر فرشتگان کوچک به اون کمک نمی کردند او سقوط میکرد. گویی او در حال پریدن به سمت انسان است ولی انسان بیخیال و راحت آرمیده است. در واقع پشت هر خدای موفقی یک حوا پنهان شده است! این تابلوی میکلآنژ را نیز میتوان در زمره کارهای دیگر او قرار داد ، به این معنی که تلاش می کند تا جنبه زنانه را در دین تقویت کند. در این میان استفاده همزمان از کنتراست مکمل با رنگ سبز و قرمز تامل بر انگیز است.
قرمز را میتوان در اینجا به عنوان فدارکاری عاشقانه تفسیر کرد. فداکاری حوا برای عاشق کردن انسان در حالیکه میتوانست جنس یگانه از انسان خردمند باشدو سبز نیز که در پی آن می آید نماد باروری و تلاشی برای بقای نسل آدمیان است. حوایی که حاضر است رنج زایمان را بر عهده بگیرد تا نسل مشترکش با این آدم مغرور و بیخیال باقی بماند. این تابلو نمادی برای تولد دوباره روح است.هنگامی که بدنهای بی احساس و قوی ا ز قدرت زندگی درون خود خبر ندارند و حوای ظریف و ضعیف با رندی آنها را رام خود می کند. تابلو نمادی برای ارتباط دائمی خالق و مخلوق است، ارتباط بین زن و مرد! ارتباطی که سالهای سال شاعران و نویسندگان درباره آن نوشتهاند و ما هنوز آن را درک نکردهایم و رقص تانگوی بین آدم و خدا به اصرار حوا صورت میگیرد.
برای تهیه آثار میتوانید از طریق دایرکت اینستاگرام پیام دهید.
آدرس ما در کلیه شبکههای اجتماعی: decorbythecore