ویرگول
ورودثبت نام
Deep Movie Media
Deep Movie Media
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

نقد و بررسی فیلم تنت (اگر تنت رو دیدی حتما این پست رو بخون)

فیلمی بد منطق و آشفته یا پیچیده بر اساس درک و احساس

هشدار در ادامه احتمالا بخشی از داستان فیلم لو می رود.

برای درک بهتر اتمسفر فیلم تنت، بهتره با نحوه آغاز این فیلم شروع کنیم. تنت با ضرب آهنگ سریعی شروع میشود ، به طوری که شما هنوز روی صندلی سینما جا گیر نشدی و یا هنوز دکمه پلی را نزدی فیلم با سکانسی پر هیاهو آغاز میشود. البته شروع پر زد و خورد در فیلم های نولان چیز جدیدی نیست اما سرعت بالای آغاز این فیلم از همین ابتدا به مخاطب می فهماند که در این فیلم همه چیز سریع اتفاق می افتد و اگر انتظار دارین فیلم خیلی با آرامش و سر فرصت به شما تک تک جزئیات را توضیح دهد سخت در اشتباه هستین. در تنت خیلی از جزئیات پرداخت نمی شود و با اندکی اشاره بیشتر جزئیات خلاصه می شوند، مثلا مقدمه برای عملیات نجات ابتدای فیلم به مخاطب داده نمی شود ، یا خیلی از تصمیمات بسیار سریع و بدون هیچ حاشیه یا پرداختی گرفته می شود. مثلا قهرمان داستان خیلی سریع می پذیرد که دنیا را نجات دهد هرچند، تا بخش عظیمی از روند انجام ماموریت کامل نمی داند دقیقا با چی سر و کار دارد. بدون اندک پرداختی از سازمانی که برایش کار می کند فقط با تماس و بعدتر با ارتباط با شخصیت نیل تمامی نیاز هایش بر طرف می شود. برنامه ریزی و آماده شدن برای ماموریت های مختلف با کم ترین حاشیه و زمانی انجام میشود. برای مثال زمانی که قهرمان داستان قصد دارد از یک هندی که ملاقات با او کار بسیار دشواری است اطلاعاتی بدست بیاورد، بعد از اولین ملاقات با نیل و یک آشنایی نسبی سریع برنامه ورود به منزل فرد هندی ریخته و بلافاصله اجرا میشود.

یا بعدتر برای نفوذ به فرودگاه آنقدر سریع همه آمادگی ها انجام می شود، که شاید مخاطب در اولین بار، دیدن فیلم متوجه تمرین نفس گیری قهرمان داستان و نیل نشود. و این نوع پرداخت و داستان گویی تا اخر فیلم ادامه دارد. موضوع بعدی پیچیدگی و قابل فهم نبودن مباحث و اتفاقات داستان است به طوری که امکان دارد مخاطب از یک جایی به بعد به دلیل درک نکردن اتفاقات افتاده در فیلم از ادامه همراهی در فیلم خود داری کند.


حال آیا تمامی مسائلی که پیش تر ذکر شد دلیل بر این است که تنت فیلمی بد منطق و آشفته است و صرفا تمام تمرکز خود را بر روی ایده بزرگ خود گذاشته و از داستان گویی قابل لمس و شیرین جا مانده؟ بله اگر به برخی نکات که در بعدتر ذکر میکنم توجه نداشته باشید بی شک تنت همچین فیلمی هست اما در اصل در اشتباه هستین.

تنت از جمله فیلم هایی است. که در آینده مورد مقبولیت بیشتری قرار میگیرد هرچند از معاصر بودن فیلم چیزی کم نمی شود. در دورانی که تمام مردم دنیا باید برای نجات جون خودشون و دیگران باید ماسک بزنند در فیلم تنت قهرمان داستان برای نجات دنیا نیازمند ماسک می شود. ما برای لذت بردن و همراه شدن با یک فیلم ابتدا باید بدونیم که چه فیلمی میخواهیم ببینیم و اون فیلم چقدر با روحیات ما سازگار است. برای مثال وقتی قصد دارین فیلمی عاشقانه و غمناک تماشا کنید اگر به اشتباه و ندانسته فیلمی اکشن را ببینید. بدون شک از دیدن اون فیلم جا می خورید و چه بسا لذتی هم نبرید . در مرحله بعد باید ببینید اتمسفر فیلم را درک کردین و با علاقه شما سازگار هست یا خیر . برای مثال وقتی فیلمی اکشن مثل سریع و خشن : هابز و شاو را نگاه میکنید نباید انتظار داشته باشید فیلم برای شما داستان خاصی را روایت کند. مخاطب از ابتدا می داند که در این فیلم صرفا باید صحنه های اکشن زیاد انفجار و مبارزات غلو آمیز تماشا کند. پس اگر فیلمی با معیار های ما همخوانی نداشت دلیل بر صرفا بد بودن آن فیلم نیست و بلکه به سلیقه افراد بستگی دارد.

فیلم تنت بسیار روایت تندی دارد اما این به معنای بی نظمی یا شلختگی فیلم نمی شود. همون طور که قبلا هم گفتم اتمسفر فیلم از ابتدا به مخاطب می فهماند که نباید در این فیلم منتظر پرداخت جزئیات بالا و یا روند آهسته باشد. این روند سریع در روایت، سبک و ذات این فیلم است و اگر مخاطب باهاش کنار نیاد، یا اتمسفر فیلم را درک نکرده و یا این فیلم سلیقه او نیست. خود این روایت سریع، کمک بسیار زیادی به پیچیدگی فیلم کرده. خیلی از دوستان یکی از بزرگترین مشکلاتشون با فیلم پیچیدگی و قابل فهم نبودن فیلمه ، اما در اصل محور اصلی و مهم این فیلم پیچیدگیشه. یعنی هرچی داستان پیچیده تر میشود فیلم جالب تر هم میشود. ولی این تعریف یک اما بزرگ هم دارد. پیچیدگی ای، در این فیلم شیرین می شود که صرفا با معیار درک سنجیده نشود بلکه با معیار های درک و احساس سنجیده شود. زمانی که مخاطب بتواند تعادل بین درک و احساس خودش را رعایت کند از این پیچیدگی لذت میبرد، مثلا اگر 30 درصد مباحث را درک کرد باید بکوشد 70 درصد دیگر را حس کند و یا اگر 80 درصد را فهمید ، 20 درصد دیگر را باید به احساسش واگذار کند، این حرف در خود فیلم هم به قهرمان داستان زده میشود، " سعی نکن درکش کنی ، احساسش کن "

واقعا هم تا بخش زیادی از مسیر، قهرمان (شاید براتون سوال باشه که چرا من آنقدر از این کلمه استفاده میکنم جالبه بدونید که واقعا اسمی از قهرمان داستان با بازی جان دیوید واشنگتن پسر دنزل واشنگتن در فیلم آورده نمیشود) سعی میکنه حسش کنه و کامل نمی دونه داره چه اتفاقاتی میفته. باید به این درک از این فیلم برسیم که پیچیدگی مشکل این فیلم نیست بلکه بهترین شگفتی فیلمه حتما نباید همه چیز را کامل فهمید یا درک کرد تا به ذات آن چیز پی برد خیلی وقت ها باید حس کرد مثل خدا که اگر پیچیدگی و عظمت هستی را درک نمی کنیم حداقل حسش کنیم.

مورد بعدی شخصیت پردازی کاراکتر ها در فیلم است ، شخصیت پردازی هم مثل روایت بسیار پرداخت سریعی دارد و این باعث می شود خیلی مخاطب به درون شخصیت ها نفوذ نکند ، یکی از دلایلی که در فیلم روی کاراکتر نیل پرداخت کاملی انجام نمی شود می تواند به محفوظ ماندن رابطه نیل و قهرمان داستان در آینده برای مخاطب ربط داشته باشد. شخصیت پردازی قهرمان داستان به اندازه ای که مخاطب را با خودش همراه کند کافیست اما نه معنای پرداختی کامل ، شخصیت منفی داستان هم پرداخت کاملی و جامعی ندارد به طوری که در ابتدا برای مخاطب کاراکتر سیتور به عنوان ضد قهرمان و دشمن اصلی نشان داده نمی شود همینطور جایگاه سیتور برای مخاطب تا بخشی از داستان به عنوان فردیست که بعد از رسیدن قهرمان به اون به بالا دستی ها میرسد و صرفا سیتور فردیست برای نزدیک تر شدن به عوامل اصلی تر اما هرچی داستان جلوتر می رود نه تنها افراد دیگری اضافه نمی شود بلکه مخاطب می فهمد که سیتور همان غول مرحله آخر است. از 3 ضلع کیت نیل و قهرمان داستان بیشتر توجه داستان به سمت قهرمان است و شخصیت پردازی که روی کیت انجام می شود تنها کمی بیشتر از نیل است. از عشق فرزند و مادری چند باری در داستان گفته میشود اما در حد همین گفته ها باقی می ماند و پا فراتر نمی گذارد، دیگر از اون رابطه پدر و دختری اینتراستلار خبری نیست. درکل میتوانست شخصیت پردازی ها کمی عمیق تر اتفاق بیافتد.

در رابطه با موسقی متن هم باید گفت که خوب از آب در آمده اما حس یک فیلم جاسوسی با ضرب آهنگ بالا را ندارد و بیشتر حسی متفاوت و کمتر تجربه شده ای را در سکانس های هیجانی فیلم ایجاد می کند.

از لحاظ اینکه چقدر فیلم قابل باور یا تخیلی است هم باید به این نکته توجه کرد که بسیاری از فرضیه های دانشمندان بزرگ که به نظریه تبدیل شدن هم در سال های بعد تر رد شدن پس راحت نمی توان گفت چقدر مباحث گفته شده در فیلم در واقعیت میتواند اتفاق بیافتد یا خیر اما اینکه چقدر حال و هوای فیلم تخیلی است یا نزدیک به واقعیت میتوان گفت در روند روایت داستان حس غیر باور پذیری ای به مخاطب انتقال داده نمیشه البته این بر میگرده به گفته های قبل تر که چقدر اتمسفر فیلم را درک یا حس کنیم. از لحاظ تکنیکی هم این نکته که تمامی صحنه های فیلم به صورت واقعی ضبط شده و جلوه های ویژه ی خیلی کمی در فیلم استفاده شده قابله توجه است، هرچند من به شخصه موافق نیستم و به نظرم علم پیشرفت میکنه که به انسان کمک کنه کار ها را راحت انجام بده و باید از این نوع پیشرفت ها به صورت درست و اندازه استفاده بشه وگرنه چه بسا سرعت این نوع پیشرفت ها هم کمتر بشه اما در کل خروجی کار آنقدر تمیز و خوب از کار در آمده که جای هیچ گله ای رو نمیذاره.

در آخر اگر بخواهیم به یک جمع بندی برسیم، تمامی عناصر و معیار هایی رو که برسی شد. از نوع روایت و پرداخت سریع که یک جاهایی خیلی گذری میشه و ای کاش کمی بیشتر بود و شخصیت پردازی ها تا موسیقی متن و ... مثل تیکه های پازلی می مانند که اگر کنار هم گذاشته شوند به مخاطب یک پیام را میرسانند "این یک فیلم متفاوت است تمام ذهینتی که از قبل برای خودت ساختی را بریز دور و سعی کن این فیلم پیچیده را درک و احساس کنی" این فیلم برای یک بار دیدن ساخته نشده و حتما باید چند بار این فیلم را دید البته با فاصله و مورد توجه قراردادن نکاتی که پیشتر گفتم. در کل میشه تنت را فیلمی کاملا متفاوت جدید و خاص عنوان کرد که نه جزئی از دسته فیلم های مخاطب پسند قرار میگیره و نه منتقد پسند، بلکه برای اون دسته از مخاطبین و منتقد ها پسندیده است که تونستن خودشونو با جهان فیلم همراه کنند. امیدوارم از این نقد لذت برده باشید.

امتیاز این نقد به فیلم 9از10

مطالب بیشتر در پیج اینستاگرام Deep Movie Media

نقد تنتنقد و برسی تنتtenetنقد و برسی tenetکریستوفر نولان
دنیای سینما instagram.com/deepmoviemedia
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید