امروز قراره بریم به یک جای جذاب و باحال، یه جایی که نقطه ی مرکزی گیلان محسوب میشه و اطرافش پره از جاذبه های خاص و باحال. در حقیقت این پست یک راهنمای گردشگری گیلان محسوب میشه که در نهایت ختم میشه به رزرو اقامتگاه و تجربه ناشناخته های گیلان در یک حیاط سرسبز در قلب گیلانِ جذاب.
طاهرگوراب كه مركز گسكرات بوده حالا مركز دهستان شده و كمربند سبز صومعه سراست با ٢٤ روستا كه جاده كنار يكي شه و با اين كه از اين مركزيت سالها ميگذره ولى همچنان تاثيرش رو با خودش به همراه داره. اين مركزيتى كه میگیم ، اينجوريه كه تمام جاهاى ديدنى اطراف به شكل دايره قرار گرفتن، انگار كه سوزن پرگار باشى! برج گسكر ، حمام كسما، ذغال پزى هاى بهمبر ، هفت دغنان ، تالاب انزلى و قايق سوارى، ييلاقات ماسال، شاندرمن، گيسوم، ساحل درياى خزر، ماسوله، جاده ابريشم، قلعه رودخان و ميراث روستايى گيلان (سراوان)
همه اينها در فاصله بين ده دقيقه تا ٣٥ دقيقه اطراف طاهرگوراب هستند و براى رفتن به هر كدام كه بخواهيد مبداً شما در مركزيت قرار داره و دسترسى رو آسون ميكنه.
اگر از تهران سفرتون رو شروع کردید برای اینکه به این نقطه برسید باید از اتوبان قزوین-رشت (رودبار – رشت – فومن – صومعه سرا) رو رد کنی تا به اینجا برسی. تقریباً 363 کیلومتر جاده رو باید بتازونی تا برسی به مقصد.
وقتى به اينجا ميرسيد مدتى هست كه سفر رو شروع كرديد و در واقع ديگه ميشه تمپو رو آورد پايين تر و سرعت رو كم كرد و خب انتخاب با شماست ؛ پذيرايى داخل اقامتگاه و يا تجربه آن در دهستان؟
در حقیقت این پست قراره شما رو با یه اقامتگاه جذاب در قلب طاهرگوراب آشنا کنه و تمام اتفاقات حول محور این اقامتگاه می افته. اقامتگاه مریم گلی در جاده کنار در طاهرگوراب قرار گرفته که متشکل از دو کلبه به نام های نارون و برکه هست. این اقامتگاه داستان های شنیدنی زیاد داره که باید از زبان مادرش یعنی مریم فخیمی بشنوید. از اون نیمکت سفیده که زیر درخت نارون یا از برکه ی توی حیاط. اینجا قصه زیاد داره. پس فعلاً وقتی رسیدید استراحت کنید و یه چای تازه دم آتیشی سر بکشید تا با هم بریم بیرون.
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات کلبه نارون بزن رو این لینک
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات کلبه برکه بزن رو این لینک
از در كه بريم بيرون چايخانه هاى قديمى پذيراى شما خواهند بود و صبحانه هيجان انگيز بهرام و لوبياى دايى پسر ، چاى و قليان برادران پاكدل در پاتاوان و ... خوردن چاى درجه يك گيلان رو تجربه ميكنيد. براى خريد نزديكترين ٥٠ قدم تا سوپر جواد و دورترين ٣ كيلومتر در خود دهستان سرپر و هایپر و ميوه و گوشت و مرغ هست و دسترسی تون به هر چیزی آسان و امکان پذیره. شير و ماست و تخم مرغ محلى و غذاهاى خوشمزه و متنوع خانم خانه دار گيلك هم ميتونه روى سفره شما در اقامتگاه براتون فراهم بشه.
حالا میخوایم بریم یکم اطراف رو بگردیم :
گسکر
شهر تاریخی و مدفون با یکهزار و ۲۰۰ سال قدمت در دل جنگلهای منطقه هفتدغنان ضیابر صومعهسرا در استان گیلان است. این شهر بر اساس کاوشهای انجام شده، بزرگترین شهر باقیمانده از دوره اسلامی در شمال ایران است. گسکر در سالهای اخیر به عنوان یک اثر تاریخی منحصربهفرد در شمال ایران معرفی شدهاست.
پل گازروبار
این اثر در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۷۵ با شماره ثبت ۱۷۸۱ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. از ماندگارهای دوره صفوی است و در جاده رشت به صومعه سرا و در حاشیهی شرقی این شهر، در کنار پل آهنی جدیدالحداث، در ارتفاع ۱۶ متری نسبت به سطح دریا قرار دارد. این پل به دستور حاج یوسف بلگوری در دوره قاجار بازسازی گردید.
هفت دغنان
شهر تاریخی هزار و ۲۰۰ ساله هفت دغنان شهرستان صومعه سرا در غرب مرکز این استان خود نمادی از تمدن و تاریخ کهن کشور و گیلان است. این شهر قدیمی و تاریخی در منطقه "گسگر" صومعهسرا قرار دارد که در گذشته مرکز حکومت گسگرات بوده است. در کتاب ”از آستارا تا استرآباد” اثر دکتر ”منوچهر ستوده” در خصوص منطقه گسگر آورده شده است.
قلعه رودخان
دژ رودخان یا قلعه حسامی، قلعهای است متعلق به دوره سلجوقیان با ٦٠٢ هکتار مساحت و ٦٥ برج و بارو و دیواری به طول ۵۰۰ متر که بر فراز ارتفاعات جنگلی شهرستان فومن در روستای زیبای رودخان در ۲۰ کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در استان گیلان ساخته شده است. برخی از کارشناسان، ساخت قلعه را در دوران ساسانیان و مقارن با حمله عربها به ایران دانستهاند.
ماسال
شهری در استان گیلان ایران که در کنار کوههای تالش واقع شدهاست. معنی کلمه ماسال کوهوار یا کنارکوه یا دارای کوه است که از کلماتی مانند مسال, مازال و … گرفته شده است. این نام شهر تاریخی هم مانند نام شهر تاریخی ماسوله میباشد فاصلهٔ ماسال از شهر تالش ۶۰ کیلومتر است و با رشت از راه صومعهسرا ۵۵ کیلومتر فاصله دارد.
پل کسما
اين پل در سه کيلومتری کسما (از توابع صومعه سرا) و در مسير راهی واقع است که به دستور شاه عباس اول ساخته شده است. اين راه از هشتپر به رشت منتهی میشد. اين پل ۲۵ متر طول و ۲۰/۴ متر عرض دارد و ارتفاع دهنههای بزرگ آن از سطح آب به ۵ متر میرسد.
راستی لازم به ذکره برای دیدن این جاذبه ها و گشت و گذار در اطراف طاهرگوراب اصلاً نگران نباشید چون راهنمای محلی اقامتگاه همراه و کنار شماست و شما رو با ریز جزئیات منطقه آشنا میکنه.
خب حالا وقت غوطه ور شدن در سکوت و آرامش و داستان های زیبای اقامتگاه هست. اگر از قبل به میزبانتون سفارش غذای محلی دادید وقتی از گشت و گذار برمی گردید با سفره رنگارنگی مواجه می شید و احتمالاً عطر باقلاقاتق، میرزاقاسمی، ترش تره و سیرترشی تو منطقه پیچیده و خب باید یه دل سیر بشینید و لذت ببرید.
اگر میخواین با غذاهای اقامتگاه که همه ش غذاهای گیلانی هست آشنا بشید این پست رو بخونید.
بعد از غذا زیر آلاچیق معروف توی حیاط به قصه ها و داستان های مریم گلی گوش بدید.
?همهچی از زیر این درخت شروع شد...
چادر رو همینجا میزدم تا زیر سایهاش پناه بگیرم. هوا که تاریک میشد فقط خودم بودم و این درخت...
صداش یواش یواش با گوشام آشنا شد و شروع کرد به قصه گفتن ... قصههایی از سالیان سال قبل از من و ما .از تولدش، از بچگیش، از دردی که قد کشیدن داشته، از سایه ای که رسالتش بوده و از نگرانی که مبادا نتونه به رسالت سایهسار بودنش عمل کنه و حالا که من زیر سایشم و تنها من و اون هستیم، میبینه که تونسته امنیتی رو که به عهدش گذاشته شده رو منتقل کنه. هر دو خوشحال بودیم، اون از رسیدن به رسالتش و من از اینکه روح درخت منو قبول کرده و دوستم داره
این درخت زیبای کهنسال همچنان در حیاط خانه سایهسار خوشترین و البته گاهی ناخوشترین لحظههای زندگی منه. مطمئنم شما هم وقتی بیایین بشینین زیرش و پناه بگیرین، گوشتونو بدین به قصههاش، تا ته دنیا میخواین به صداش گوش کنین.
من اهل سفر بودم و همراه اكيپ دوستان همزبان و همدل و هممسير همه راهها رو با هم طى میكرديم، توى اين دوستاى عزيز يه دوست عزيزترى بود كه اهل رشت بود يا بهتر بگم متولد رشت ولى اصالتاً اهل ماسال بود، نقاش و هنرمند، به هواى اون ميومديم سمت رشت. البته اون قديما هنوز جاده رشت اتوبان نبود و كمربندى فومن هم كشيده نشده بود.
برادر بزرگ اين خانواده، بزرگترين لطف زندگيم رو به من كرد و در يكى از اين سفرها كه مطمئن شده بود من اين منطقه رو خیلی دوست دارم، بهم پيشنهاد خريد يك زمين رو داد ….
وقتی اومدم و زمين رو از نزديك ديدم، دلم رفت براش و در لحظهای رويايى از موندن و زندگى در اين محل و … دلمو با خودش سوار كرد و برد.
القصه ...
يه كم انگشتر و النگو و كمى هم پسانداز جمع كردم و اومدم و زمینو قولنامه كردم و ديگه از اون وقت ته ذهنم هميشه خودم رو متعلق به اينجا ميدونستم و دلم ميگفت :
"٤٥ سالت كه شد ديگه تهران نمون و بيا اينجا زندگى كن و آرامش و طبيعت بكر رو تجربه كن."
در ميان پيچ و تابها منم ميومدم به زمينم سر ميزدم، توش چادر ميزدم و مدتى ميموندم، کم کم با مردم روستا آشنا شدم و از لطف بیاندازشون بهرهمند. مردم مهماننواز و مهربون كه نه تنها هيچوقت آرامشم رو بهم نميزدن که حواسشونم بهم بود، حتی گاهى حس ميكردم نگرانم هستن، بهم سرميزدن و خیالشون که راحت میشد در امن و امانم، ميرفتن. در اين بين يواش يواشم كاراى ادارى زمين طى ميشد كه بتونم جايى رو بسازم.
امروز از اون روز ١٦ سال گذشته و الان خونه دلم رو اينجا دارم و از شلوغياى شهر دور شدم.
و حالا پيشنهاد ميكنم كه شما هم از اين تجربه لذت ببرید و يكى از زيباترين و صميمىترین و خوشمزهترین قسمتهاى ايران رو از دست نديد.
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات کلبه نارون بزن رو این لینک
برای مشاهده عکس ها و اطلاعات کلبه برکه بزن رو این لینک