
آیا تبدیل فوریه برای آنالیز سیگنالهای غیرایستا ابزاری مناسب است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به تعریف خودِ تبدیل فوریه بپردازیم.
ژوزف فوریه، ریاضیدان فرانسوی سده نوزدهم، اثبات کرد که میتوان هر تابع تناوبی را بهصورت مجموعی بینهایت از توابع نمایی مختلط بازنویسی کرد. این ایده درخشان، که بعدها به سیگنالهای متناوب و نامتناوبِ ناپیوسته نیز تعمیم پیدا کرد، سرآغاز شکلگیری "تبدیل فوریه" بود. در واقع، تبدیل فوریه نسخهای کلیتر و انتگرالیتر از همان سری فوریه است که ژوزف فوریه نخستین بار مطرح کرد.
تبدیل فوریه ابزاری است که یک سیگنال را به مجموعهای از توابع نمایی مختلط با فرکانسهای متفاوت تجزیه میکند و به بیان ساده، آن را از حوزۀ زمان به حوزۀ فرکانس میبرد. در مقابل، "عکس تبدیل فوریه" امکان بازگرداندن سیگنالِ تبدیلیافته را از حوزۀ فرکانس به حوزۀ زمان فراهم میکند.
بیایید رابطۀ تبدیل فوریه را با دقت بیشتری بررسی کنیم. سیگنال مورد نظر، که در واقع یک بردار در حوزۀ زمان است، ابتدا در یک تابع نمایی مختلط با فرکانس مشخص f ضرب میشود و سپس انتگرال حاصلضرب روی کل محور زمان محاسبه میشود؛ زیرا انتگرال نسبت به متغیر زمان گرفته شدهاست. این عبارت نمایی را میتوان با استفاده از فرمول اویلر به فُرم توابع مثلثاتی نوشت، بهطوریکه شامل یک بخش حقیقی، کسینوس فرکانس f، و یک بخش موهومی، سینوس فرکانس f، باشد.
در واقع، در تبدیل فوریه سیگنال اصلی در عبارتی مختلط ضرب می شود که شامل سینوسها و کسینوسهای فرکانس f است و سپس این حاصلضربها با هم جمع میشوند. اگر قدرمطلق حاصلجمع این ضربها عددی بزرگ باشد، نشان میدهد که سیگنال اولیه در فرکانس f دارای یک جزء طیفی غالب است، یعنی این فرکانس بخش عمدۀ این سیگنال را تشکیل میدهد. اما اگر حاصلجمع صفر باشد، بدین معناست که این سیگنال نسبت به آن نمایی عمود است و مؤلفهای ماندگار با فرکانس f در ترکیب کلی آن وجود ندارد. بهاینترتیب، تبدیل فوریه از وجود یا عدم وجودی یک جزء فرکانسی خاص در کل محور زمان سخن می گوید.
اما چرا تبدیل فوریه برای آنالیز سیگنالهای غیرایستا مناسب نیست؟
دلیل اصلی این است که اطلاعات ارائهشده توسط انتگرال تبدیل فوریه مربوط به کل محور زمان، از منفی بینهایت تا مثبت بینهایت، است. به عبارت دیگر، مکان زمانی وقوع فرکانس f تاثیری در مقدار نهایی حاصلجمع ندارد. بنابراین، تبدیل فوریه نمیتواند تغییرات زمانی محتوای فرکانسی سیگنالهای غیرایستا را نشان دهد. زیرا صرف وجود یا عدم وجود یک جزء فرکانسی خاص در کل بازۀ زمانی، مشخصهای متمایزکننده برای یک سیگنال غیرایستا محسوب نمیشود. برای روشنتر شدن موضوع، به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید یک سیگنال ایستا داریم که از چهار جزء فرکانسی f1، f2، f3 و f4 تشکیل شدهاست و این اجزای فرکانسی در تمامی زمانها اتفاق افتادهاند. محور فرکانس حاصل از تبدیل فوریۀ این سیگنال چهار قله در این چهار جزء فرکانسی خواهد داشت. از آنجاییکه هر چهار فرکانس در طول کل بازۀ زمانی حضور دارند، پس فرکانس سیگنال متغیر با زمان نیست و سیگنال ایستا محسوب میشود.
حال یک سیگنال غیرایستا با همان چهار جزء فرکانسی را در نظر بگیرید. از آنجاییکه این سیگنال غیرایستاست، ترکیب فرکانسی آن در هر بازۀ زمانی متفاوت خواهد بود؛ به عبارت دیگر، محتوای فرکانسی سیگنال در طول زمان تغییر میکند. جالب اینجاست که محور فرکانس حاصل از تبدیل فوریۀ سیگنال دوم نیز چهار قله را نشان میدهد، زیرا FT اطلاعاتی دربارۀ زمان وقوع فرکانسها ارائه نمیدهد.
بههمیندلیل، تبدیل فوریه نمیتواند دو سیگنال فوق را، علیرغم ماهیت متفاوتشان، از نظر طیف فرکانسی از یکدیگر متمایز، زیرا اجزای فرکانسی هر دو سیگنال یکسان است. تبدیل فوریه تنها در صورتی میتواند مفید واقع شود که زمان رخداد یک جزء فرکانسی اهمیتی نداشتهباشد؛ که البته در سیگنالهای غیرایستا چنین نیست.