نگار رهگذر مرا شبانه سر به سر کند
ز خاکدان خامشی به عشوهای به در کند
بگفت ناگهان مرا که ای نشسته در نهان
بیا که حلقهدار دل کنون تو را خبر کند
ز دیدگان روشنی چه اشکها که ریختم
مگر نسیم آشنا چنین مرا اثر کند
زمان ناگذر بگو رها کند نقاب شب
کنون که ساعتی رسید که ساعتی گذر کند
اگر که شاد بینیام به عمق اندهم نگر
چه رنجها کشیدهام که غم ز من حذر کند
ز خشکسال عشق و دم چو عاصیان گذشتهام
شکستهام غرور شب، بگو دوباره شر کند
چو مشت بودهام دلا، چو باد گشتهام کنون
چه عطرها ز جان من پیاله منتشر کند
به خدمت تو آمدم هلال خنده بر کنم
وگرنه حلمی غریب به خامه دیده تر کند
از کتاب غزلیات حلمی delbarg.ir/helmi/ghazaliat
موسیقی راه عشق از تانیا صالح | طریق الحب - تانیا صالح در آپارات بشنویم.