جمهوری اسلامی که برپا شد، حاکمان نظام و خیلی از مردم مذهبی، اندیشیدند که قرار است همه احکام اسلامی در کشور اجرا شود. حکومتی داشته باشیم، مشابه حکومت حضرت علی. تمام دستورات اسلامی موبمو عمل شود. در درجه اول اهمیت، به اجرای حدود اسلامی و لزوم فرهنگ سازی مردم برای آن پرداختیم. چیزی که اجرای آن، در قرن بیستم خیلی قدیمی و غیرعملی می نمود. فک کنید در دنیایی که بیمارستانها و علم پزشکی تلاش می نمایند که اگر در اثر حادثه ای، دست و پای کسی قطع شد، آن را پیوند بزنند، بشود کسی که از دیوار مردم بالا رفته و یا جیب کسی را زده و یا دو قرص نان دزدیده، دستش را قطع کرد. یا اگر کسی ادعا کرد من با اینکه مسلمانم، ولی دیگر اعتقادی به دین ندارم، را گردن زد یا سوزاند. که در آنصورت باید تمام دانشجوهای چپ آنروزها را گردن میزدند. و یا زنی را که زنا کرده را، سنگسار کنند و مردی را که لواط کرده درآتش بیاندازند. ولی کشور بسوی اسلامی شدن می رفت و حدود اسلامی جزو الزامات بود. آنقدر در اجرای این امر مهم پایبند بودیم که جبهه ملی را، که با اجرای این حدود مخالفت نمود و مردم را دعوت به تظاهرات کرده بود، مرتد و غیرقانونی اعلام کردیم. چند صباحی هم بصورت نمونه ای، این حدود اجرا شد. دست دزدی را درقم قطع کردند. زنی را در سمنان سنگسار نمودند و چند نمونه دیگر. بعد معلوم نشد چرا اصرار بر اجرای این حدود مهم اسلامی متوقف شد. حتی در دورانی که تمام مخالفین از مدار خارج شدند. با اینکه قطع دست دزد و سنگسار زناکار و درآتش انداختن کسی که لواط کرده و گردن زدن مرتد واجب بود، ولی بخاطر بازتاب شدید جهانی و فشار سازمانهای حقوق بشری، بی خیالش شدیم. هر چند که اجرای حدود، حکم صریح مذهبی بود و ظاهرا غیر قابل تغییر. چیزی که از اجرای حدود بیشتر مشاهده شد، شلاق زدن دختر پسران، بخاطر روابط نامشروع بود و شلاق خوردن بخاطر صرف مشروبات الکلی. لابد اینها واجبتر می نمود، که البته بازتاب جهانی ضعیفتری داشت. مورد بعدی هم مبارزه با بی حجابی و بدحجابی بود که انگار واجبترین بنظر می آمد. ستادهای عریض و طویلی در نهادهای مختلف ایجاد شد که در سرتاسر کشور، موی دختری دیده نشود. بخش بزرگی از نیروی انتظامی و دادگاهها صرف رسیدگی به دخترانی شد که خواسته یا ناخواسته، مویشان دیده می شد. از آن سالهای اولیه دهه شصت، صرف نظر می کنیم که گروههایی با شعار "یا روسری یا تو سری" به دختران حمله می کردند.
امروز هر مقامی، اگر کشور را به رواج امر به معروف و نهی از منکر توصیه بکند، بی اختیار چشمها به سوی دختران بی چاره برمی گردد، که شالشان کجای سرشان است. گویا ما در کشور هیچ رفتار گناه آلودی نداریم و فقط باید دختران سامان یابند. رانت خواری، که اطلاعاتی است که بقیه فاقد آن هستند و دست در جیب مردم کردن است، منکر نیست. کلاهبرداریهای سازمان یافته توسط شرکتهای سرمایه گذاری و ساختمانی و صندوقهای قرض الحسنه، منکر نیست. رواج جدی رشوه در ادارات دولتی و بانکها و نهادهایی که کار مردم در دستشان است، منکر نیست. اختلاسهای چند هزار میلیاردی، که تقریبا هر ساله در بانکها و موسسات بزرگ دولتی و نیمه دولتی، رایج شده، منکر نیست. وابستگی پنجاه درصدی کارخانجات لوازم خانگی، خودرو، پوشاک، روغن و خوراک دام به واردات، که محصول آن مورد نیاز تمام اقشار کشور است، آنهم پس از بیش از چهل سال استقلال کشور و حاکمیت نیروهای انقلاب، منکر نیست. بی برنامه گی دولت برای هدایت اقتصاد کشور به سمتی که، هر از چند گاهی قحطی مسکن و مرغ و گوشت و آب و برق و دیگر ملزومات را شاهد نباشیم، منکر نیست. تولید و فروش کالاها و محصولات بی کیفیت به قیمتهای بالا توسط تولیدکنندگان دولتی و خصوصی منکر نیست. امروز یک پژو 207، که بیشتر استانداردهای این ماشین 8 سال منقرض شده را ندارد، در بازار آزاد به قیمت پژو 307 در دبی بفروش میرسد و یک یخچال ساید شتر گاو پلنگ ایرانی، گرانتر از ساید سامسونگ در دبی.
اینهمه جور به مردم در قالب حمایت بی نتیجه از صنایع داخلی منکر نیست، صنایعی که با هر تحریم خارجی دوباره تعطیل می شوند. صنایعی که تولید واقعی نیستند و در پشت قوانین غلط کشور، زنده اند. منکر فقط آن دخترک ضعیف پایین شهر است که دلش نمیخواهد بیش از این، سربار خانواده اش باشد و بر حسب غریزه کمی خودنمایی می کند تا جفتی برای خودش بیابد. یا آن دخترکی که به اقتضای طبیعتش، دوست دارد زیباتر بنماید تا حس بهتری داشته باشد. و یا حتی آن دختری که دلش می خواهد رها از قیود چند هزار ساله، هر جور دوست دارد، لباس بپوشد. اینجاست که همه آن نهادهای انتظامی و قضایی، که با هیچ منکری مشکل ندارند و یا آنرا نمی بینند، احساس وظیفه می کنند و راه را در تادیب این دخترکان می بینند. اگر تاکنون این شیوه مبارزه جواب منفی داده و هر سال دخترانی که تنبیه می شوند و جریمه می شوند، چند برابر سال قبل بوده اند. اگر امروز بدحجابی و بی حجابی، هزار برابر دهه شصت شده. اگر با شیوه دستگیری و بازداشت و شلاق نتوانستیم روابط دختر و پسر و مصرف مشروبات الکلی را حداقل ثابت نگه داریم، هوشمندانه تر بیاندیشیم. این چند منکر را هم ببریم در رتبه قطع دست دزد.حاکمان کشور نگذارند کارمندان دون پایه انتظامی و گشت ارشاد، حس دشمنی را در دل عامه مردم بنشانند. دخترکی که بخشی از مویش یا همه آن دیده می شود، فقط طبیعت زیبا و دوست داشتنی خود را نمایش می دهد، مخالف کشور و نظام نیست. با دستگیری و آزار او، دشمن نظام و کشور، از او و خانواده اش نسازیم.
این نسل را ما پرورش دادیم، با برنامه های تلویزیون و معلم پرورشی و دعای کمیل و مراسم عاشورا و احیای شبهای قدر و گشت ارشاد. اگر نتیجه معکوس داده و بخش قابل توجهی از جوانان، اعتقاد کمتری به بنیانهای دینی دارند، بجز ما کی مقصر است. با تنبیه نتایج عملکردمان، نمیشود مشکل را حل کرد.
محمد تقی سعدی نام
تیر 1400
اینستا @podcast_sahar