ویرگول
ورودثبت نام
درایه
درایه
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

صنفی؛ خوب، بد یا زشت؟

(متن از محمد ترابی)

راستش من خودم هنوز نمی‌دونم واقعاً چرا اسم این ستون شده «صنفیه»!

چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که این اسم‌ها معمولاً برای مکان به‌کار می‌ره. به نظر شما اگه یک مکان با همچین اسمی توی دانشکده بود، مردم به چه دلایلی می‌رفتند اون‌جا؟

درسته جواب دادن به این سوال اصلاً این سخت نیست. فکر می‌کنم که مثال‌های زیادی همین الان توی ذهن‌تون اومده و برای این که متن‌ام طولانی نشه من دیگه تکرارشون نمی‌کنم. احتمالاً خلاصهٔ همهٔ چیزهایی که به ذهن‌تون اومده می‌شه این که از صنفی انتظار می‌ره مقدار مطلوبیت جمعی صنف دانشجو رو افزایش بده. حالا بعضی وقت‌ها این مقدار منفی شده (مشکل جدی پیش اومده) که باید به سمت صفر بره (مشکل حل بشه). بعضی وقت‌ها هم مقدارش نامنفیه ولی باز هم می‌تونه بیشتر بشه.

پس یک صنفی خوب می‌تونه هر لحظه دانشکده رو سمت دانشکدهٔ ایده‌آلی ببره که نه تنها توش مشکلات سریع حل می‌شن، بلکه وضعیت صنف دانشجو هر لحظه بهتر هم می‌شه. اما...

در عمل واقعاً همچین اتفاقی می‌افته؟

سال گذشته توی یکی از دنیاهای موازی نشریهٔ دانشکده چاپ شد و اون‌جا چند تا از بزرگتر‌های صنفی توی همین ستونی که الآن می‌خونید متن‌هایی نوشتند. من یه تیکه از متن «حسین مهدوی‌پور» رو آوردم اینجا تا شما هم ببینید.

«اول: نظریهٔ بازی‌ها

من هم دوست داشتم نظریهٔ بازی‌ها دربارهٔ این باشه که چه‌طور رنک‌ام را در دوتا افزایش بدم، ولی متاسفانه این‌جا هم مثل بقیهٔ ریاضی به جای بازی‌ کردن، عدد جمع‌و‌تفریق می‌کنند و مشتق می‌گیرند. هییی...

حالا کاربردش توی صنفی چیه؟

توی شماره قبل از خوبی های صنفی گفتیم و این که صنفی خفن‌ترین و کول‌ترین چیز دنیا است. نقش مشاور را در مشکلات دانشجو داره، نقش سیاست‌مدار را در چالش های بین دانشکده و دانشجو، نقش دستیار را برای معاون آموزشی و ... . اما این سری می‌خوام با یه مثال از نظریهٔ بازی‌ها بگم شاید این‌طوری نباشه!

در تناقض‌نمای بریس، دو شهر شروع و پایان داریم و دو شهر میانی الف و ب، که بین‌شون ۴ جاده هست. زمان مورد نیاز برای طی کردن یک جاده در شکل دیده می‌شه. T تعداد ماشین‌هایی هست که در اون جاده حرکت می‌کنند؛ یعنی اگه تعداد ماشین‌ها زیاد شه (ترافیک بالا) طی کردن اون مسیر بیشتر طول می‌کشه. چون دو تا راه بین شهر الف و ب یکسان‌اند پس راننده‌ها براشون فرقی نداره کدوم را برن و در نتیجه بین دو تا جاده به طور تصادفی انتخاب می‌کنند و ماشین‌ها نصف می‌شند. فرض کنید ۴۰۰۰ ماشین داریم. میانگین زمان طی مسیر بین دو شهر میشه شش دقیقه. حالا اگه یه جاده بین شهر الف و ب بکشیم که با سرعت بی‌نهایت طی بشه چه اتفاقی می‌افته؟ چون بدترین حالت T/۱۰۰ از ۴۵ بهتره همه می‌رن شهر الف و بعد ب و بعد شهر نهایی که می‌شه ۸۰ دقیقه.

بله. چیزی که بدیهی به نظر می‌رسید(کشیدن یک جاده با سرعت بی‌نهایت) به ما کمکی نکرد و اوضاع رو بدتر کرد. یه مثال دیگه حکومت‌هایی هستن که ضرر بیشتری دارند تا سود. در‌واقع حکومت می‌آد که کشور را بهتر اداره کنه نسبت به حالت بی‌حکومتی، ولی می‌بینیم که وضع مملکت بدتر می‌کنه!

حالا صنفی کجای داستانه؟ آیا صنفی‌ای که این‌قدر کول و خوبه هم قراره کل مشکلات ما را حل کنه؟ یعنی ما بریم یه انتخابات شرکت کنیم بعد یه سری آدم پر دغدغهٔ شاد پرانرژی برن و همه چیز را درست کنند و به‌به و چه‌چه؟ خب لااقل تجربهٔ شکست‌های قبلی به من می‌گه که این‌طوری نیست! برای مثال یکی از دوره‌های قدیم‌تر صنفی دانشکدهٔ خودمون که یه سری آدم پر شور رفتن توش، کمی بعد کلاً از هم پاشید!»

البته متن بالا کامل نیست و ادامه داره، ولی اگه به همین حرف‌ها یکم دقت کنیم، شاید توی نگاه اول ناامیدکننده باشه. به‌هرحال می‌بینیم که صنفی ممکنه با اون صنفی خوبی که مطلوب ما است فاصله زیادی داشته باشه. اما راهکار چیه؟ به‌هرحال وقتی «صنفی خوب» وجود نداشته باشه مشکلات رو باید دانشجوها حل کنن. به نظر من اولین گام مثبت دانشجو‌ها در این زمینه بهتر کردن خود صنفیه. این روز‌ها هم که به انتخابات صنفی نزدیک می‌شیم بهترین وقت برای این‌ کار توی کل ساله، چون قراره بحث صنفی داغ بشه و آدم‌های تازه‌نفس و دغدغه‌مند وارد صنفی بشند. پس بیاید این مدت یکم به این چیزا فکر کنیم و تا جایی که می‌تونیم توی انتخابات مشارکت کنیم تا صنفی بعدی به صنفی ایده‌آل نزدیک‌تر باشه.

انشاالله که ادامه دارد ...

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید