ویرگول
ورودثبت نام
هستۀ مطالعات توسعه
هستۀ مطالعات توسعههستۀ مطالعات توسعه تأسیس: آذرماه ۱۴۰۳ دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ble.ir/development_studies t.me/development_studies
هستۀ مطالعات توسعه
هستۀ مطالعات توسعه
خواندن ۶ دقیقه·۱ ماه پیش

دانش، تخریب خلاق و تغییر مسیر فناوری: نوبل اقتصاد چگونه دو گانه رشد پایدار و سیاست صنعتی سبز را توجیه می‌کند

این گزارش، خلاصه‌ای از شمارۀ اخیر پادکست اقتصادی «Ones and Tooze» است که توسط کامرون عبادی (معاون سردبیر فارن پالیسی) و آدام توز (ستون‌نویس فارن پالیسی و استاد دانشگاه کلمبیا) ارائه شده است. این قسمت به بررسی کار برندگان جایزه نوبل اقتصاد سال جاری، یعنی جوئل موکیر، و فیلیپ آگون و پیتر هاویت، می‌پردازد که مبلغ ۱.۲ میلیون دلار را میان خود تقسیم کردند. موکیر به دلیل شناسایی پیش‌نیازهای رشد پایدار و آگون و هاویت به دلیل نظریه رشد پایدار از طریق «تخریب خلاق» مورد تقدیر قرار گرفتند.

جوئل موکیر و بازیابی روایت کلاسیک تاریخ اقتصادی

موکیر که خود از تاریخ‌دانان اقتصادی است، در کنار رابرت فوگل و داگلاس نورث در این زمینه جایزه گرفته است. اگرچه تاریخ اقتصادی، به خصوص از نوع کمّی، نظری و مبتنی بر اقتصادسنجی جدی، در حال حاضر در جریان اصلی علم اقتصاد نفوذ بیشتری پیدا کرده است، اما کار موکیر بیش از آنکه همسو با روندهای جدید باشد، تلاشی برای احیای روایت‌های سنتی است. یافته‌های او درباره انقلاب صنعتی بریتانیا، در واقع بازگشتی به تفسیرهای کلاسیک است که تمرکز اصلی را بر مرکزیت این رویداد می‌گذارد. این دیدگاه با تلاش‌های اخیر اقتصاددانانی که سعی کرده‌اند روند تاریخی رشد را تدریجی‌تر نشان دهند و تفاوت‌های میان بریتانیا و کشورهایی چون فرانسه یا چین را کمتر برجسته کنند، در تضاد است. توز، موکیر را متفکری «نو محافظه‌کار» یا حتی «ارتجاعی» می‌داند؛ زیرا او به جای تأکید بر عوامل مادی مانند سرمایه، نیروی کار، منابع طبیعی یا استعمار، بر نقش ایده‌ها و دانش در شکل‌گیری رشد اقتصادی پافشاری می‌کند.

تحلیل موکیر بر این تمرکز دارد که چگونه رشد در بریتانیا در قرن هجدهم تبدیل به یک سازوکار خودپایدار شد. او این امر را با تمایز قائل‌شدن بین دو نوع دانش توضیح می‌دهد: دانش گزاره‌ای (نظری و قواعد معرفت‌شناختی) و دانش تجویزی (مهارت و صنعت/فن). نکته کلیدی این است که در آن دوره، این دو نوع دانش به طور مولد درهم‌تنیده شدند؛ به طوری که آزمایش و عمل (دانش تجویزی) به درک نظری (دانش گزاره‌ای) کمک می‌کرد و بالعکس، دانش نظری (مانند ترمودینامیک) می‌توانست به بهبود ابزارهای عملی (مانند موتور بخار) بینجامد. موکیر این ترکیب را در پرتو روایت فوق‌العاده کلاسیکی از روشنگری بریتانیا و جمهوری اهل‌قلم (Republic of Letters: اصطلاحی است که به شبکه‌ای از نویسندگان، دانشمندان، فیلسوفان و روشنفکران اروپا در سده‌های هفدهم و هجدهم اشاره دارد که از طریق نامه‌نگاری، تبادل کتاب و ایده، گفت‌وگویی فرامرزی درباره دانش و فرهنگ برقرار می‌کردند. این فضا، زمینه‌ساز گسترش روشنگری و پیدایش نهادهای علمی و فکری مدرن شد) توصیف می‌کند که بر شکاکیت و تمایل به واژگونی سنت تأکید داشت. او همچنین این توسعه را با چین مقایسه می‌کند، با این استدلال کلاسیک که هژمونی یک امپراتوری واحد در چین مانع نوآوری شد، در حالی که تکه‌تکه بودن سیاسی در اروپا به نوآوری دامن زد.

نکته قابل‌تأمل در مورد کار موکیر که جایزه او را شبیه جایزه سال قبل به عجم اوغلو و رابینسون (که بر نهادهای سیاسی تمرکز داشتند) می‌کند، این است که هر دو جایزه به روایت‌های «تاریخ ویگی» (Whiggish history) یا همان پیشرفت محتوم تاریخی غرب اهدا شده‌اند. «تاریخ ویگی» به رویکردی در نگارش تاریخ گفته می‌شود که گذشته را به‌صورت خطی و رو به پیشرفت تفسیر می‌کند؛ گویی تاریخ بشر همواره به سوی آزادی، عقلانیت و پیشرفت علمی حرکت کرده است. این اصطلاح از حزب ویگ (Whig) در تاریخ بریتانیا گرفته شده و معمولاً به‌صورت انتقادی برای توصیف تاریخ‌نگاری‌ای به کار می‌رود که رویدادهای گذشته را از منظر پیروزی ارزش‌های امروزی، مانند دموکراسی و پیشرفت، قضاوت می‌کند. با این حال، خود موکیر تصدیق می‌کند که اگرچه یافته‌های او در مورد قرن هجدهم صحیح است، اما ماهیت رادیکال و سرعت سرسام‌آور پیشرفت در دوران معاصر، سبب می‌شود که درس‌های تاریخی او برای سیاست‌گذاری در قرن بیست و یکم چندان مرتبط نباشند.

آگون و هاویت: سازوکار شومپیتری برای ثبات نئوکلاسیک

فیلیپ آگون و پیتر هاویت، برندگان دیگر جایزه، به دلیل کارشان در زمینه نوآوری و «تخریب خلاق» مورد توجه قرار گرفتند. اگرچه آنها از مفاهیم شومپیتر بهره می‌برند - مانند نوآوری که از طریق رقابت شرکت‌ها در بازارهای ناقص، کسب سود انحصاری و ورود و خروج شرکت‌ها به اقتصاد وارد می‌شود - اما برخلاف شومپیتر که دیدگاهی تاریخی و اغلب تاریک نسبت به آینده سرمایه‌داری داشت، هدف آگون و هاویت توضیح رشد پایدار و پیوسته پس از جنگ جهانی دوم است. نظریه نئوکلاسیک پیش‌بینی می‌کرد که به دلیل بازده نزولی سرمایه و نیروی کار، رشد اقتصادی متوقف می‌شود (حالت پایا یا Steady State).

آگون و هاویت با استفاده از سازوکار شومپیتر، نوآوری را درون‌زا (endogenize) می‌کنند و آن را به پویایی رقابت در بازارها گره می‌زنند. مشارکت کلیدی آنها در این است که توضیح می‌دهند چرا نوآوری به صورت مداوم ادامه می‌یابد، اما منجر به چرخه‌های پرنوسان یا توقف رشد نمی‌شود: اقتصاد در یک «نقطه بهینه» (Sweet Spot) قرار دارد. اگر رقابت بسیار کم باشد، انگیزه‌ای برای نوآوری نیست؛ و اگر بسیار زیاد باشد، چشم‌انداز کسب مزیت در بازار و برداشت پاداش سرمایه‌گذاری وجود ندارد. این مدل، با اتصال اقتصاد کلان رشد به اقتصاد صنعتی، توضیح می‌دهد که چگونه جریان ثابتی از نوآوری تولید می‌شود.

کاربردهای سیاستی: تغییر مسیر فناوری و سیاست صنعتی سبز

نظریه آگون در مورد نوآوری هدایت‌شده، پیامدهای سیاستی مهمی، به ویژه در زمینه اقلیمی دارد. این نظریه در تضاد با مدل اقتصاددانان اقلیمی مانند ویلیام نوردهاوس (برنده پیشین نوبل) قرار می‌گیرد؛ نوردهاوس معتقد بود که تنها یک شکست بازار (اثر خارجی آلودگی) وجود دارد و با ابزاری واحد (قیمت‌گذاری کربن) قابل‌حل است.

آگون استدلال می‌کند که دو مشکل در بازار وجود دارد: (۱) عدم امکان قیمت‌گذاری برای اثرات خارجی اقلیم، و (۲) وابستگی به مسیر (Path Dependence) فناوری. سرمایه‌گذاری در فناوری‌های فسیلی باعث انباشت دانش فسیلی می‌شود که به نوبه خود سرمایه‌گذاری‌های بعدی را به سمت سوخت‌های فسیلی سوق داده و سرمایه‌گذاری در فناوری‌های پاک را به طور سامان‌مند کاهش می‌دهد.

راهکار پیشنهادی آگون یک سیاست اقلیمی دو ابزاری است: هم قیمت‌گذاری کربن و هم یارانه برای فناوری‌های انرژی پاک (سیاست صنعتی سبز). این رویکرد به عنوان توجیهی معتبر برای سیاست صنعتی جدید سبز عمل می‌کند، زیرا تزریق پول در حال حاضر، مسیر توسعه فناوری را به نفع انرژی پاک تغییر می‌دهد. این امر، برخلاف مدل نوردهاوس که به دلیل هزینه‌های بالای قیمت‌گذاری کربن، تأخیر در سیاست‌های اقلیمی را توجیه می‌کرد، بر سرعت عمل تأکید دارد. علاوه بر این، سیاست نوآوری فناوری، فواید بین‌المللی نیز دارد، زیرا منافع حاصل از سرمایه‌گذاری در فناوری پاک (مانند دانش مشترک) را به سایر کشورها سرایت داده و آنها را تشویق به رقابت در این مسیر می‌کند.

آگون همچنین دیدگاه‌های خود را در مورد رکود بهره‌وری در اروپا به کار می‌برد و استدلال می‌کند که مشکل اروپا، نه کمبود تحقیقات پایه یا ضعف فرهنگی، بلکه یک مشکل ساختاری و بخشی است. تفاوت بزرگ اروپا با ایالات متحده و چین، سرمایه‌گذاری پایین بخش خصوصی در تحقیق و توسعه است. این امر به دلیل وجود «بازیگران سنتی» در صنایع قدیمی (مانند بخش خودروسازی آلمان) است که در برابر سرمایه‌گذاری‌های بزرگ در تحقیق و توسعه جدید مقاومت می‌کنند؛ این وضعیت نیازمند دخالت دولت برای تغییر فضای رقابتی است.

در مورد چین، آگون سیاست صنعتی آن کشور را مؤثر می‌داند. با این حال، تحلیل موکیر از چین در کتاب در دست انتشارش که تفاوت‌های غرب و چین را در تقسیم قدرت سیاسی (تکه‌تکه در اروپا) و ساختار مدنی (سازماندهی حول شرکت‌ها در اروپا در مقابل منطق قبیله‌ای در چین) ریشه‌یابی می‌کند، روایتی است که در تحلیل رشد مدرن چین (به خصوص با نادیده گرفتن نقش دوران کمونیست در تشکیل سرمایه انسانی) ضعیف و بسیار کلی ارزیابی می‌شود. در مجموع، کار آگون و هاویت به دلیل وضوح، دقت فنی بالا و کاربردهای سیاستی فوری در حل مسائل کلان و پویا، از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است.

دانشرشد اقتصادینوبلتوسعه
۳
۰
هستۀ مطالعات توسعه
هستۀ مطالعات توسعه
هستۀ مطالعات توسعه تأسیس: آذرماه ۱۴۰۳ دانشگاه امام صادق علیه‌السلام ble.ir/development_studies t.me/development_studies
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید