به گمانم جمله اصلی کوتاه اما گویاست. با این حال در شناخت حسینابن علی شناخت یزید کمک زیادی میکند. حیف و صدحیف که به واسطه سنت الهی «فنا شدن باطل» از سخنان و استدلالهای یزید و یزیدیان بر بالای منبرها برعلیه حسین ابن علی برای ما هیچ نمانده است. والا میفهمیدیم در چه مواقعی یزیدی عمل و استدلال میشود.
با این وجود میتوان از نتیجه اعمال نوع تفکر آنها را فهمید. میشود فهمید که برای یزید تنها بیعت مهم بود. حتی ظاهری. او دل سپردن حسین ابن علی به دستگاه خلافت برایش مهم نبود. برای او به زانو در آوردن فرزند فاطمه و گرفتن بیعت مهم بود. لذا او سرسپرده میخواست. حتی اگر در دل هیچ اعتقادی به او وجود نداشت. اما در مقابل حسین (ع) دل سپرده میخواهد. نه اینکه میخواست. بلکه میخواهد.
همین حالا و همین امروز دل سپرده به مرام و منش او یعنی آزادگی میخواهد. تداوم خون ابیعبدالله در تاریخ گردن کج نکردن در مقابل طاغوت است. وقتی طاغوت در هر لباسی میخواهد با هر ابزاری از تو سرسپرده بسازد. حسین ابن علی دل سپرده میخواهد که این راه در مسیر تاریخ باقی بماند.
اما یزید و یزیدی سرسپرده میخواست که آن روز پیروز شود. برای همین وعده میداد، منصب میداد، تهدید میکرد، سکه میداد و حتی از جایگاهی که نشسته بود و او را امیرالمومنین میخواندند، مردم را تحمیق میکرد تا سرسپرده دستگاهش شوند. دستگاه رسانه او هم منبریهایی بودند که یزید را امیرالمومنین میخواندند و مخالفت با او را مخالفت با اسلام قلمداد میکردند.
فرزند فاطمه اما دلسپرده میخواهد. مطیع خشک مغز نمیخواست و نمیخواهد. حر فهمیده میخواهد.
حسین ابن علی حتی آنها که دل به او سپرده بودند را هم، شب عاشورا مخیر کرد که بروند و نمانند. پای آنها را نبست. وادارشان نکرد به زور از او دفاع کنند.
دلسپردگی به حسین (ع) را با زور و اجبار نسبتی نیست. او آن شب و روز عاشورایش را بر کسی تحمیل نمیکرد، چه رسد به عزاداریش.
حسین دلسپرده میخواهد که فرزند خود را به پای مرامی قربانی کند. یزید سر سپرده میخواست تا برای تدام حکومتش خون بریزند.
با اینکه لشگر حسین اندک بوده و هست اما همواره یزید و یزیدیان حسرت این لشگر را میخورند، لشگری که خودشان با سرسپردگی جمع کردند حتی دلسپردگان ظاهری به پای منبر خلافتش را هم میدانند به سرعت به دل به دیگری خواهند بست.
اما دلسپردگی به حسین دلسپردگی به مرام و روش است. نه شخص.
حسین ابن علی دلسپرده میخواست دلسپرده میخواهدکه دل و زبان یکی باشد. یزید سرسپرده میخواست که مهمنباشد چه در دل داری. مهم این بود که ابراز سرسپردگی به دستگاه خلافت کند و به پیش قدرت او زانو بزند.
حسین ابن علی شب عاشورا گفت: آنها که حقالناس گردنشان است بروند. یزید اما بیتالمال (که حق الناس مسلمین بود) را به نزدیکانش میبخشید که همچنان در پای منبرخلافتش چهارزانو بنشینند و مدح او کنند.
آری حسین سرسپرده نمیخواهد. دلسپرده میخواهد.
9 شهریور 99
https://t.me/emtedadnet/46879