تراوشات فلسفلی
تراوشات فلسفلی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

تأملات فلسفی روح یک ناخدا

....وارد اتاق می‌شود، نگاه های سنگین مردان باز هم تن اش را می‌درند، و سرها مسخ قدم های او می‌چرخد... کاغذ را روی میز می اندازد و می‌رود، قطره اشکی که روی زمین آرام آرام خشک می‌شود.


تأملات فلسفی
گویند فلان سلطنتی می‌راند / بهمان بد و نیک ملک نیکو داند بیهوده به ریش خویشتن می‌خندند کاین کار کسی دگر همی‌گرداند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید