جنگ ۱۹۶۷ را میتوان شروع اقدامات اسرائیل به منظور افزودن غزه و کرانه باختری به نواحی تحت کنترل خود دانست . با در نظر گرفتن اینکه قبل از شروع جنگ میان اسرائیل و حماس در هفتم اکتبر تقریبا هفت میلیون و سیصد هزار فلسطینی مسلمان در کنار هفت میلیون و سیصد هزار اسرائیلی یهودی در این منطقه زندگی میکردند و تلاش دولت اسرائیل در تمام این سالها حفظ حکومت آپارتاید بوده. اما در سال های اخیر مقامات اسرائیل نیز متوجه شدند که هزینه های حفظ این نوع از حکومت بسیار سنگین بوده بنابراین برای خروج از این وضعیت چهار احتمال وجود دارد :
اول اینکه با شناخت حقوق مسلمانان ساکن منطقه یک حکومت دموکراتیک ایجاد کنند که مقامات اسرائیل هیچ گاه به این موضوع فکر نخواهند کرد چرا که معتقدند اسرائیل متعلق به یهودیان است .
دوم اینکه با طرح آمریکا درباره ایجاد دو حکومت در منطقه موافقت کنند . این گزینه نیز پس از آغاز جنگ هفتم اکتبر دیگر امکان پذیر نیست.
راه حل سوم حفظ حکومت آپارتاید است . این گزینه هم با وجود هزینه های گزاف و گزارش های متعدد گروه های عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و سایر گروه های پیشرو حقوق بشر در اسرائیل امکان پذیر نیست، گزارشهای طولانی چنین سازمان هایی که نشان میدهد چرا اسرائیل یک دولت آپارتاید است موجب فرسایش حکومت در دراز مدت خواهد شد .
گزینه چهارم پاکسازی نسلی است که با ایجاد یک بهانه اسرائیل اقدام به پاکسازی قومی، به معنای خلاص شدن از دست فلسطینی هایی است که در غزه و کرانه باختری زندگی می کنند .
در سال ۲۰۰۵ آریل شارون ، نخست وزیر اسرائیل، تصمیم گرفت شهرک نشینان اسرائیلی را از غزه خارج کند تا با سکونت آنها در کرانه باختری به جای غزه مسلمانان را در یک منطقه جمع کنند. در واقع پس از آن غزه به یک زندان بسیار بزرگ رو باز برای مسلمان تبدیل شد که مقامات اسرائیل تا قبل از حوادث هفتم اکتبر اوضاع داخل غزه را به خوبی مدیریت کنند.
اگر به شرایط غزه قبل از حوادث هفتم اکتبر دقت کنید متوجه خواهید شد که اسرائیل از این واقعیت که کنترل منطقه غزه توسط حماس صورت میگیرد بسیار راضی بود. چرا که نتانیاهو قاطعانه با راه حل آمریکا مخالف بود و از طرف دیگر نیز محمود عباس رئیس تشکیلات خود گردان فلسطین بر خلاف حماس موافق اجرای راه حل آمریکا بود .
از نظر نتانیاهو ، محمود عباس یک تهدید است زیرا او خواهان راه حل دو کشوری است. بنابراین آنچه نتانیاهو انجام داد حمایت از حماس بود.
اما آنچه در هفتم اکتبر اتفاق می افتد این است که حماس به اسرائیل حمله می کند و به نظر من منصفانه است که بگویم حماس به موفقیتی چشمگیری دست می یابد. اما آنچه می باید از خود بپرسیم این است که اهداف اسرائیل در غزه دقیقاً چیست؟
به نظر میرسد اولویت اهداف اسرائیل ابتدا حذف کامل حماس است ، سپس بازگرداندن گروگان های اسرائیلی ست . اما آنچه در رسانه های غربی مطرح نمی شود، هدف واقعی اسرائیل است که شواهد نشان میدهد اسرائیل در حال پاکسازی قومی در غزه است و این تنها راه حل مورد نظر اسرائیل برای خروج از حکومت داری آپارتاید است . از نظر مقامات اسرائیل ، پاکسازی قومی تنها راهی است که می توان از شرایط آپارتایدی خارج شد.
.
شاید بسیاری از افراد تصور کنند اسرائیل به دلیل تاریخ وحشتناک خود هیچ وقت چنین کاری نمی کند. اما باید به این موضوع توجه کرد که در سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۰ اسرائیلی ها بخش های عظیمی از منطقه با پاکسازی قومی تحت کنترل خود درآوردند .
حتی بسیاری از رسانه های داخل اسرائیل همواره درباره پاکسازی صحبت می کنند. و اگر به آن فکر کنید کاملاً منطقی است. به همین دلیل است که مقامات اسرائیل به هیچ عنوان نظری در باره راه حل سیاسی پس از آتش بس ندارند. چون از نظر آنها اساسا نیازی به راه حل سیاسی پس از پاکسازی قومی وجود ندارد.
پس برای شروع پاکسازی قومی ، ابتدا به سراغ حماس رفتند ، اما برای اینکه نقشه اسرائیل برای پاکسازی نژادی منطقه نتیجه بخش باشد، مجبورند کاری که هیتلر با یهودیان انجام داد را تکرار کنند ، یعنی تعداد قابل توجهی از مردم غیر نظامی بی گناه ساکن در غزه و منطقه را از بین ببرند. ابن کشتار باعث خروج بازماندگان از منطقه خواهد شد.
اسرائیل علاوه بر چنین اقدامی ، تلاش میکند منطقه را بصورت کامل غیر قابل سکونت کند . گزارش های متعدد سازمان ملل نشان میدهد در حال حاضر غزه اساسا غیر قابل سکونت است . بنابراین فلسطینی های رانده شده از منطقه پس از آتش بس هم نمیتواند به منطقه برگردند.
در بخش بعدی وضعیت کنونی منطقه و میزان موفقیت اسرائیل در اجرای نقشه خود را بررسی خواهیم کرد.