قرآن کریم دارای انسجامی به هم پیوسته در معانی ست که همچون اعضای یک بدن در هم تنیده و هماهنگ هستند تا به انسان چیزی را بنماید که باید. بنابراین خواندن و بهره مندی از یک یا چند آیه از قرآن بدون خواندن آیات بیشتر موضوعی ست که انسان را به اشتباه می اندازد. در آیه ۱۲۰ سوره مبارکه بقره خداوند میفرمایند که گناه ، امری ست که انسان ، با آگاهی و علم به اشتباه بودن آن ، انجام میدهد ، یعنی از نظر قرآن، تصمیم به انتخاب راهی که میدانیم نادرست است - در هر موضوعی- را گناه میداند. این به این معنی ست که در صورتی که فردی ناخواسته و یا ندانسته اقدام به انجام امری اشتباه نماید ، نمیتوان او را گناهکار دانست.
در آیه ۱۲۳ سوره بقره، خداوند متعال میفرمایند که اگر انسان گناهی را مرتکب شد، به این بهانه که دیگری به او گفته ، یا اینکه دیگری مسئولیت اش را عهده دار شده ، یا دیگری گفته است که گناهش را بر گردن گرفته ، باید در روز قیامت در پیشگاه خداوند پاسخ گوی آن باشد ، و هیچ عذر و بهانه و دیگران را مسئول دانستنی در کار نیست .
در آیه ۱۲۴ ، خداوند در همین رابطه میفرمایند، همان طور که انسان ، فقط و فقط خودش مسئولیت اعمال خطایش را عهده دار است، در باره اعمال نیک و صالح هم همین گونه است ، اینگونه نیست که به واسطه ی عمل نیک پدرانمان ، به ما پاداش دهند. و این گونه هم نیست که در قبال اعمال خطای دیگری ، با هر عذر و بهانه ای ، ما را جزا نمایند.
هم چنین در آیه ۱۲۴ خداوند در باره اعطای رحمت و نعمت و مقام در این دنیا نیز اشاره میفرماید، این که حضرت ابراهیم سلام الله به مقام نبوت رسید و در این دنیا به مقام و مرتبی، به واسطه انتخاب های درست او در آزمون های الهی ست که رحمت خداوند شامل حال وی در این دنیا گردید ، اما این موضوع به این معنی نیست که فرزندان وی فارغ از هر اعمال شان سزاوار رحمت خداوند گردند . هر انسانی در زندگی خود مورد آزمون الهی قرار دارد و نسبت به تصمیمات و عمل خود در نزد خداوند قضاوت خواهد شد
آیه ۱۲۴ را میتوان یکی از آیاتی دانست که به نهی نژاد پرستی و دشمنی های قومی و دینی پرداخته شده است
تلاش انسان مومن در حرکت در مسیر دین، به کمال رسیدن در اخلاق و معرفت است . در نظر خداوند متعال، مسئولیت عمل هر کس برعهده خودش است ، نه پدران را به واسطه عمل فرزندان بازخواست میکنند ، نه پاداش میدهند، بنابراین این که بواسطه ی عقاید اجدادی یک قوم ، یا به واسطه رنگ پوست و شکل ظاهری یک فرد -که از اجدادش به او رسیده است- با آنان رفتار و برخورد کنیم از نظر خداوند متعال امری نادرست است.
انسان ، بنا بر عادت زندگی در دنیای مادی ، و در امور زندگی ، همواره در ذهن خود دیگران را پشتیبان خود میداند: در دور اندیشی میگوییم «اگر اتفاقی بیفتد، پدرم هست ...» ، « اگر به پول احتیاج داشتم، همسرم دریغ نمیکند...» و یا در ترغیب دیگران برای انجام کاری میگوییم :«هر چه شد با من...» « شما فلان کار را با مسئولیت من انجام بده..»
از طرف دیگر خداوند متعال در این آیه به انسان میفرماید که در روز حسابرسی، تنها ما هستیم و اعمال مان که در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشیم، نه میتوان برای اعمال خود بهانه ای آورد ، نه میتوان توجیه کرد، نه میتوان شاهد آورد، نه توسل به شفاعت کرد که از گناهانمان در گذرند .
همچنین خداوند متعال در جای جای قرآن فرموده است که هر عملی را خواهد بخشید مگر آنکه به او شرک بورزید و یا دشمن او شوید.
در این زندگی ما اختیار داریم ، راه درست را انتخاب کنیم یا راه غلط را، بدی کنیم یا نیکی، دروغ بگوییم یا راست. و هنگامی که «آگاهانه » گناه را انتخاب کنیم . باید پاسخ گوی عمل مان باشیم.
پس اگر رشوه دادیم به این دلیل که دیگری گفت مسئولیت اش با من ، اگر دروغ گفتیم به این دلیل که دیگری گفت گناهش گردن من ، باید جوابگوی عمل خود باشیم .
فلذا از این آیه میتوان چنین برداشت کرد که انسان ، امکان انتخاب میان راه درست و غلط را در این دنیا دارد . اگر راه غلط را انتخاب کنیم ، و گناه و خطایی مرتکب شویم، هر چقدر هم بهانه و تقصیر و عذر درباره ی آن داشته باشیم ، در روز قیامت باید پاسخ گوی آن باشیم.
در آیه ۱۲۴ خداوند متعال، اعطای مقام امامت و هدایت مردم را به حضرت ابراهیم را «پیمان و عهدی» بین خداوند و حضرت ابراهیم توصیف فرموده است .
ابتدا باید آزمون های الهی را تعریف کنیم :
منظور، تصمیماتی است که انسان در شرایط مختلف زندگی خود اتخاذ میکند که مسیر زندگی او را تغییر میدهد .
حتما اصطلاح اثر پروانه ای را شنیدید، در زندگی انسان هم گاهی پیش پا افتاده ترین و بی اهمیت ترین تصمیمات ، موجب تغییر بسیار بزرگی در زندگی انسان میشود. فلذا کمترین و بی اهمیت ترین تصمیمات زندگی انسان ، نیازمند تفکر است که اگر انسان در تصمیمات کوچک زندگی خود ، راه اشتباه را برگزیند ، ممکن است در مسیر هدایت دچار لغزش شود .
هم چنین این آیه بیانگر این است که هر چه انسان در مراحل مختلف زندگی خود ، مسیر درست را انتخاب کند ، موجب رشد و تکامل وجود خود میشود، و هر چه بیشتر از مسیر کمال پیش می رود ، آزمون های الهی سخت تر ، و مسئولیت و تعهدات اش در قبال خود ، خداوند متعال و مردم نیز بیشتر میشود.
حضرت ابراهیم در آزمون های الهی سربلند گردید، و به همین جهت ، خداوند متعال مسئولیت بسیار سنگین هدایت و راهنمایی مردم را به او واگذار کرد ، چرا که در مسیر زندگی خود ، با انتخاب راه درست ، بیشتر خود را برای این مقام آماده مینمود
تمام احکامی که فقها و مراجع در پاسخ به مسائل ارایه میدهند ، هیچ کدام حکم و نظر قطعی نیست ،. چرا که انسان غیر معصوم، در فراگیری علوم قرآنی و دینی و استخراج احکام از منابع اسلامی، محدود به توان عقلی و منطقی خود است و هیچ گاه نمیتواند با قطعیت و بصورت مطمین حکمی را پاسخ گو باشد . بنابراین آنچه را هم که دانشمندان علوم دینی مطرح میکند ، فاقد قطعیت است و برداشت آنها از منابع دینی است . مثل اینکه شما به یک پزشک مراجعه میکنید ، با توجه به سطح دانش و توان تشخیص آن پزشک ، به شما میگوید فلان دارو را استفاده کنید، در صورتی که پزشک دیگری آن را برای سلامتی شما خطرناک بداند .
انسان در صورتی که به حقیقت ایمان به خداوند متعال پی ببرد و هر لحظه از زندگی اش از یاد او غافل نشود، و هم چنین در قرآن و آیات آن تدبر کند ، حتما پاسخ سوالات خود را خواهد یافت
در علم اصول ، فقها ، سطح دانش را بر اساس مراتب زیر تعریف میکنند: قوت به قطع، و ظن ،و شک ،و وهم، و جهل .
بر همین اساس ، فقیه در آیات قران و روایت ، در برابر مسائلی که قطعیت آن براحتی برای همه مشخص است ، حکم به قطعیت شرعی میدهد ، مثل روزه گرفتن برای فرد سالم.
هر چه این وضوح و قطعیت در ایات و روایات کمتر میشود، فقها نیز در احکام خود از قطعیت به ظن و شک و وهم میرسند . و هیچ گاه نشده در مسئله ای با وجود جهل و عدم ارتباط موضوع با دین ، به جهل حکم بدهند .
در قرآن کریم ، در بسیاری از ایات، خداوند متعال فرموده است آنجایی که انسان درباره چیزی آگاهی و علم کامل ندارد ، نباید از آن پیروی کرده و آن را قبول کند . بنابراین هر مسئله ای که فقها حکم میدهند و خارج از قطعیت باشد ، طبق آیات قرآن پیروی از آن با اتکا به عقل فقیه ، صحیح نیست . آن مسائلی را هم که حکم بر قطعیت می دهند ، بر تمام عموم روشن است و هر مسلمانی میتواند از آیات قرآن قطعیت آن را تشخیص دهد .
به همین دلیل است که که فقها ، این تضاد وجودی خود را با دین بر اساس یک تفکر ، توجیه میکنند ، این که در زمان غیبت امام عصر ، هیچ کس جز امام ، علم صدور احکام قطعی را ندارد ، و چون امام عصر از نظر ها غایب است، و تا زمان ظهور ایشان ، بشر از لحاظ دانش اصلا پیشرفتی نمیکند،بنابراین لازم است مسلمان از احکامی خارج از قطعیت پیروی کند! و در ادامه هم میگویند در احکام خارج از قطعیت ، هر حکمی را که تعداد بیشتری از فقها در آن هم نظر هستند ، برای تقلید مناسب تر است ! در حالی که به هیچ عنوان مشخص نیست آیا آن حکم درست باشد یا نه و فقها بر اساس عقل و معرفت و جهت گیری ذهنی خود چنین حکمی را صادر کردند
این موضوع را هم فراموش نفرمایید که طبق آیه ۱۲۴ ، حضرت ابراهیم سلام الله ، پس از آنکه در صفات وجودی و تکامل اخلاقی و معرفتی به مراتب یقین رسید ، هدایت و رهبری جامعه به او اعطا شد ، آن هم نه بعنوان یک پاداش ، بلکه بعنوان سخت ترین آزمون زندگی ایشان ، چرا که از آن به عنوان یک پیمان با خداوند یاد شده است ، چرا که در قبال تصمیمات و احکامی که برای مردم میگیرد ، مسئولیت دارد و باید در پیشگاه حق پاسخ گو باشد .
یعنی برای اینکه یک انسان به مقام ومرتبه ای برسد که شایسته هدایت و امامت مردم را بدست آورد ، ابتدا باید در معرفت و ایمان به یقین برسد ، که صفات الهی در وجودش جلوه گر شود .
فقها ، انسان هایی هستند که به تحصیل علوم دینی پرداختند ، و با توجه به دانشی که از احکام و موضوعات دین تحصیل کردند ، در باره این مسائل نظر میدهند . این که یک شخص دانشی را تحصیل کند ، ارتباطی به صفات اخلاقی و مراتب ایمان او به خداوند ندارد . او مانند پزشک و مهندس به تحصیل پرداخته . اما آنچه که لازمه هدایت جامعه است ، کمال صفات و درجات ایمان در انسان است .
پس دلیل این تاکید خداوند متعال به الگو برداری از حضرت ابراهیم سلام الله و مقام او ، به این دلیل است که ایشان ، به واسطه ی رفتار و گفتار و عقاید به حق خود ، و در طی مسیر زندگی ، به اهتمام خود به چنین مقامی رسید ، که هر انسانی میتواند با توجه و الگو برداری از ایشان ، در راه حق به تقرب و مقام والا برسد .
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
دقیقا به همین معنی اشارت دارد، همانطور که خداوند در قرآن میفرماید عده از از بندگان خود را بر دیگران مرتبت و امتیاز داد.
به همین علت است که مومنان بسیارند و صاحب نظران و اولیاءالله تعدادشان اندک است . چرا که آنها به واسطه حکمت حق تعالی این چنین خلق شده اند . اما با توجه به این آیه متوجه میشویم این مراتب ، راه را برای دیگر بندگان حقیقت جو نخواهد بست .
به همین علت است که خداوند متعال ، به جای پیامبر اکرم سلام الله ، مسلمان را به الگو برداری و توجه به حضرت ابراهیم سلام الله سفارش میفرماید ، چرا که پیامبر اکرم به واسطه ی رسالت ، برگزیده خداوند بودند و به واسطه ی رسالت شان از خطا و لغزش مبری بودند .
در واقع به بیان راحت تر، الگوی مومنان ، حضرت ابراهیم ، و الگوی اولیا خداوند و منتخبان حضرت حق،پیامبر اکرم سلام الله هستند
مسلمان به واسطه حضور قلبی که در حج دارد، اعمال مربوط به آن را انجام میدهد ، تا به مقام بالاتری از معنویات و اعتقادات خود نایل شود، حضور قلب است که ملاک است نه اعمال . بنده خودم حج نرفتم ولی تقریبا هر هفته یک بار بصورت زنده نمازی که مسلمانان دور کعبه میخوانند را تماشا میکنم و احساس حضور در آنجا را دارم . روی سجاده ام هم نقش یک کعبه است که هر بار با دیدنش احساس تقرب میکنم . با توجه به فرمایش شما بنده باید غصه بخورم که چرا در آنجا حضور ندارم ؟ بهتر نیست به جای ناراحتی ، از این طریق خود را به خداوند متعال نزدیک تر کنم؟
حیات انسان در این جهان مادی بر اساس اراده و انتخاب درک و معرفت انسان معین می شود تا پس از بازگشت به سوی او مرتبط و مقام هر کس بر اساس اعمالش معین شود پس خداوند به جز اراده انسان بر انسان حکم نمیفرمایید. اگر بنده ای را با بلا آزمود، به سبب ظرفیت و اندازه اوست که در این بلا به سوی او حرکت کند یا از او دور گردد.
پس آنگاه که ابراهیم سلام الله را به ساخت کعبه تعیین فرمود ، به سبب معرفت و اراده ی او بود که در حرکت خود به سوی خداوند ، به چنین مقامی نائل گردید .
با توجه به آیات قبل که خانه خداوند را محلی برای پرستش و عبادت مومنان و اجتماع آنان توصیف فرمودند ، لازم است کهدر طول زمان و نسل ها، پایدار بوده و کارایی خود را حفظ نماید ، به همین سبب است که اراده ابراهیم سلام الله تنها به ساخت کعبه منتهی نشد و از خداوند متعال استدعا ی نسلی که حافظ کعبه باشد
در آیه ۱۲۸ سوره بقره خداوند متعال اشاره به پایه های خانه کعبه دارد که توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل سلام الله بنا نهاده شدند، در واقع ایشان پایه های پرستش خداوند تبارک و تعالی را در طی نسل های آینده بنا نهادند. آنچه را که ما با عنوان خانه خداوند کریم می خوانیم ، نه از این جهت که این جا محلی برای حضور خداوند است ، چرا که علم و حضور حضرت حق در تمام خلقت مشهود است . اما در اصل این خانه برای حضور مومنان و خداپرستان است برای حضور در اجتماعی امن و عابد که به این طریق ، معرفت یابند .
پیرو فرمایش شما ، دعایی که در هنگام پایه ریزی کعبه ذکر گردیده است ، نشان از پاکی سرشت و اخلاص نیت حضرت ابراهیم و اسماعیل دارد . چرا که انسان در مقام والایی چون مقام حضرت ابراهیم ، به حدی از معرفت و بصیرت میرسد که تمام جوارح و اعضای وجودش ، گفتار و کردارش نیز جلوه گر صفات متعالی ست
تسلیم به چیزی شدن ، یعنی مطیع و مسخر دیگری گردیدن ، و تسلیم چیزی شدن، یا به این صورت است که از سر ترس است یا هوی نفس و طمع است ، مثل اینکه رعیت مطیع حاکمی جبار باشند . از ترس جان و تنبیه ، یا مثل اطاعت وزیر از حاکم ، به طمع مال و قدرت و ثروت .
اما تسلیم دیگر تسلیمی ست که انسان به اراده خود به آن متمایل شود . مثل اطاعت مومن از پروردگار خود .
تفاوت این دو در این است که اولی باعث سقوط انسان میشود و دومی باعث هدایت ، در حالی که در هر دو نوع تسلیم اعمال و احکام یکسان است .
در انجام اعمال و مناسک و عبادت حضرت هم ، ممکن است انسان از سر هوی نفس، یا عادت به عبادت و انجام مناسک بپردازد، ممکن است انسان نماز بخواند، حج برود ، تا دیگران ببینند ، یا نماز میخواند که ثواب به پایش ثبت شود و در آخرت در بهشت جایگاه والایی داشته باشد. این عبادت ، تسلیم از نوع اول است .
مومن که مبدا و مقصد را شناخته باشد ، راه را شناخته باشد ، اعمال دینی را برای تقرب به خداوند ، و ستایش خداوند انجام میدهد ، عاشق همواره خود را فراموش میکند ، از سمت معشوق خوشی ببیند خوش آید و بلا ببیند خوش آید. چون مقصود ، ستایش اوست و نزدیک شدن به او . نماز و عبادت اگر به این نیت باشد ، در همین دنیا باعث حرکت انسان به سوی کمال میشود که در تمام جنبه های زندگی و معنوی او جلوه گر خواهد بود .