مقدمه: در ابتدا صلاح می دانم که به چند نکته اشاره کنم:
در چند هفته گذشته به صورت خیلی زیادی از دوستانم که خانم هستند مواردی غیر اخلاقی در محل کارشان می شنوم.
مورد اول مربوط می شود به یکی از دوستانم که در یکی از بهترین برند های مد و فشن کار می کند و همین چند مدت پیش استعفا داد. خیلی تعجب کردم، آنقدر این برند معروف است که حتی اگر من کوچکترین اشاره ای بکنم چه حوزه ای است مطمئنم همه شما متوجه می شوید (به همین خاطر از توضیح بیشتر دست می کشم).
وقتی علت را جویا شدم برایم تعریف کرد
گویا مدیر ارشد سازمان که آقا و متاهل هم بوده با یکی از پرسنل با هم رابطه داشتند. طبق صحبت دوستم می گفت رفتارشان انقدر سر کار ضایع و تابلو بود که همه متوجه شده بودند. بعد از مدتی که کم کم در سازمان صحبت در این مورد می پیچد و کم کم حرف ها به گوش مدیر ارشد سازمان می رسد، شروع به رفتاری زشت و زننده با آن دپارتمان می کند. به حدی که گویا به یکی از پرسنل مشکوک بود (پیش خودش می گفت که تو رفتی و همه جا شایعه کردی) به طرز خیلی زشت و با فحش های رکیک کف سازمان با او برخورد می کند.
(زمانی که دوستم گفت فحش رکیک، پیش خودم گفتم مثلا چی گفته. آخه مگه میشه. مخصوصا در دپارتمانی که همه خانم هستند و طرف مقابل هم که دارد باز خواست می شود خانم هست. دروغ چرا انقدر کنجکاو بودم که اوج وقاحت را بدانم از دوستم پرسیدم. میشه بگی مثلا چی گفته؟ – که البته من هیچ کدام را نمی توانم اینجا بازگو کنم بوق نقطه چین …)
بعد از این ماجرا کل دپارتمان با هم از آن سازمان استعفا می دهند.
واقعا باورش برای من سخت است، اما متاسفانه واقعی است.
مورد دوم مربوط به دوستی دیگر می شود که به دلیل کرونا بعد از هفت سال کار کردن در هتل، تعدیل می شود. حدود یک ماه دنبال کار می گشت و بالاخره یک شغل نسبتا مناسب پیدا کرد و بعد از مدت کوتاهی آنجا را ترک کرد.
پرسیدم چرا؟ تو که کارت رو دوست داشتی؟
گفت یک شب که مدیرش (که کمتر از دو هفته بود او را می شناخت) با او تماس گرفته، بعد چند دقیقه صحبت یکدفعه گفته است: راستی من امشب مهمونی دعوتم و حتما باید کاپِل باشم، تو میای بریم؟?
مغزم سوت می کشید. مگر می شود!!
مورد سوم هم یکی دیگر از دوستان بود که به توصیه شخصی امین، به فردی برای کار معرفی می شود. در جلسه اول آقای مدیر شروع به توضیح دادن می کند که با اینکه متاهل است یک خانه مجردی در فلان جا دارد! بعد هم می گوید: همین طوری گفتم، فقط خواستم بدونی
شاید واقعا فقط خواسته که این دوست ما بداند، اما وقتی خودمان را جای او بگذاریم در برخورد اول، اخر این چه حرفی است که زده می شود. حس آدم بد واقعا بد می شود.
وضع کسب و کار خیلی خراب است، به نظرم این واقعیت بر هیچ کس پوشیده نیست، امابا این رفتار در محیط کار که دیگر خودمان دستی دستی گور خودمان را می کنیم. محیط کسب و کار و عیاشی دو مقوله خیلی جدایی هستند.
مگه میشه! چجوری!
به نظرم کسی که نتواند فرق همکار و دوست دختر را بداند، پایه ای ترین اصول کسب و کار را نفهمیده است.
قبلا در مطلبی تحت عنوان “اصل مطلب” گفته بودم که اولین نکته ای که به من آموزش داده شد (سال ۸۸) در تاسیس شرکت و شرکت داری همین نکات بود.
پی نوشت: قصدم ازنوشتن این مطلب سرزنش کردن این رفتار در محیط های کاری بود، وگرنه اینکه هر کس خارج از محیط کار چه می کند و با چه کسانی رفت و آمد دارد به هیچ کس، تاکید می کنم هیچ کس مربوط نمی شود و این زندگی شخصی و انتخاب شخصی او محسوب می شود.
اگر شما هم داستان هایی این مدلی شنید یا برخورد این شکلی با شما داشتند خوشحال می شوم برایمان تعریف کنید. به نظر شما راه های مقابله با این شرایط چیست؟
منبع: سایت شخصی حمید طهماسبی