
رشید طاها (Rachid Taha) یکی از مهمترین چهرههای موسیقی جهان عرب و فرانسه بود. او در سال ۱۹۵۸ در الجزایر به دنیا آمد و در نوجوانی به فرانسه مهاجرت کرد. موسیقی او ترکیبی از رَی الجزایری، پانک راک، موسیقی الکترونیک و پاپ فرانسوی بود. رشید با صدای خشن، لحن معترضانه و انتخاب موضوعات اجتماعی و مهاجرتی، جایگاه ویژهای در دل مخاطبان مهاجر و جوانان خاورمیانهای پیدا کرد.
مشهورترین اثر او بدون شک آهنگ «يا الرايح» (به معنی «ای مسافر») است؛ بازخوانیای از قطعهای سنتی اثر داهمان الهراچی، خواننده مشهور الجزایری. این آهنگ همصدای درد، خستگی و پشیمانیِ نسل مهاجر است؛ نسلی که بین وطن و غربت، بین گذشته و آینده، سرگردان مانده است.
(برای درک بهتر حالوهوای ترانه، ترجمه به صورت مصرعبهمصرع و روان ارائه شده است)
يا الرايح وين مسافر تروح تعيا وتولي
ای مسافر، ای که راهی هستی، کجا میروی؟ خسته میشی و برمیگردی
شحال ندموا العباد الغافلين قبلك وقبلي
چقدر آدمهای غافل، پیش از تو و من پشیمان شدند
شحال شفت البلدان العامرين والبر الخالي
چقدر سرزمینهای آباد و بیابانهای خالی رو دیدی
شحال ضيعت اوقات وشحال تزيد ما زال تخلي
چقدر وقت تلف کردی و هنوزم بیشترش رو از دست میدی
يا الغايب في بلاد الناس شحال تعيا ما تجري
ای غایب در سرزمین بیگانگان، چقدر بیهوده میدوی
بـِيك وعد القدرة ولّى زمان وانت ما تدري
سرنوشتت تعیین شده، زمان گذشته و تو بیخبری
يا مسافر نعطيك وصايتي ادّيها على بكري
ای مسافر، من وصیتمو بهت میدم، زود برسونش
شوف ما يصلح بيك قبل ما تبيع وما تشري
اول ببین چی به دردت میخوره، بعد خرید و فروش کن
يا النايم جاني خبرك كيما صرالك يصرى لي
ای خوابرفته، خبرت بهم رسید، هر چی بر سرت اومد، میتونه سر منم بیاد
هكذا راد وقدر في الجبين سبحان العالي
این تقدیر و خواست خداست، توی پیشونیمون نوشته، سبحان الله بلندمرتبه
علاش قلبك حزين وعلاش هكذا كي الزاوالي
چرا دلت غمگینه؟ چرا مثل بیچیزها ناراحتی؟
ما تدوم الشدة والى قريب تعلم وتدري
سختیها پایدار نیستن، بهزودی یاد میگیری و میفهمی
يا حليلو مسكين اللي غاب سعدو كي زَهري
وای به حال اون بیچارهای که بختش مثل من نحسه
Merci, merci / شكرا
مرسی، مرسی / سپاسگزارم
شاید برایت جالب باشد که بدانـی در دهه ۱۳۵۰ شمسی، توفان خوانندهی ایرانی نیز ترانهای با نام «یالا» اجرا کرده که بهطور عجیبی حالوهوای مشابهی با «يا الرايح» دارد. ترانهی «یالا» نیز دربارهی مهاجرت، بیثباتی، فقر، و حس غریبی انسان در مسیرهای ناآشناست. با وجود تفاوت زبان و فرهنگ، مضمون هر دو ترانه، نوعی درد مشترک را فریاد میزنند: دردِ غربت، سرگردانی، و حسرت گذشته.
توفان که بیشتر با ترانههای شادش شناخته میشد، در «یالا» چهرهای متفاوت از خود نشان میدهد؛ گویی او نیز صدای همان مسافریست که رشید طاها از او میپرسد: "کجا میروی؟ برمیگردی؟"
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون قربون
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون قربون
قدمهات روی چشمم شرم من از خار مژگان
تو مثل عمر شیرین عزیزی ای جان ای جان
تو بشین عشق من باش من بدور تو می گردم
باتو من حرفا دارم از دوریت چه میکردم
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
یالا از در اومد یال یالا اومد مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
چه قشنگ دستای عشق پرده ها رو باز یک سوزد
تو شدی پیدا بر در برگ گل با باد اومد
پریشون کردی زلفو یاد مجنون کردی امشب
اومدی تنهاییمو گل بارون کردی امشب
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
یالا از در اومد یال یالا اومد مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
خونه ی عاشق گرمه از تو ای زیبای من
مثه شبهای بندر شرجیه چشمای من
اومدی تنها اما از کنارم تنها نرو
اتیشو روشن کردی گرم عشقم حالا نرو
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
یالا از در اومد یال یالا اومد مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
یالا از در اومد یار یالا اومده مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
یالا از در اومد یال یالا اومد مهمون
حالا چشم من روشن جان من مهمون اوردوم
نام ترانه: یالا
ترانه سرا: مینا جلالی
آهنگ ساز: مراکشی
تنظیم: محمد ستاری
طوفان هلعطایی در ۲۵ آذر ۱۳۲۵ در شهر آستارا متولد شد. وی در نوجوانی، بههمراه برادرش مهرداد به گروه «دنجرز» پیوستند که پس از مدتی، طوفان رهبر گروه شد. وی پس از آن بههمراه ناصر چشمآذر و دیگر دوستانش، گروه دیگری تشکیل داد. طوفان در آن سالها با خوانندگانی مانند گوگوش و ابی و چندین خواننده دیگر همکاری کرده بود. او از آهنگسازانی بود که در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ به خوانندگی نیز روی آورد و مورد توجه قرار گرفت. ترانهٔ معروف «خدای آسمونها» محصول همین دوران بود. اوج دوران فعالیت طوفان با انقلاب ۱۳۵۷ همزمان شد و نتوانست آنطور که باب میلش بود به شهرت برسد. از طوفان دو فرزند به نامهای رامین و یاشار بهجای مانده است