نام انتخاب نشده است
نام انتخاب نشده است
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

قسمت چهاردهم _ تهران، سهروردی

خونه رنگی سهروردی
خونه رنگی سهروردی
خونه رنگ نشده
خونه رنگ نشده

هر خونه ای به نظر من یه داستان داره. اما شاید شما فرصت خوندن این داستان را نداشته باشین. واسه همین من بهتون میگم هر خونه ای یه رنگ داره. رنگ خونه سهروردی فیروزه ای بود. شاید توی ذهن من این رنگ به خاطر دیواری بود که رنگ فیروزه ای داشت. یادمه وقتی رضا اومد تهران ما باید خونه نارمک را خالی میکردیم و به همین دلیل من با رضا به صورت شریکی این خونه را اجاره کردم. خونه اصلا جای زندگی نبود. صاحبخونه هم خیلی سریع میخواست اونو اجاره بده. یادمه سی میلیون رهن و دو میلیون و نیم اجاره. بعد از اینکه ما کلی دنبال خونه گشتیم دیگه واقعا راهی جز انتخاب این خونه نداشتیم. صاحبخونه یه پیرزن بود که با پسرش زندگی میکرد و پسرش یه مقدار عجیب بود.

اسم پسره ساتراپ بود و کلی فلسفه تعریف میکرد برای اسمش. خلاصه یه چونه گرمی داشت و در ادامه فهمیدیم که کلا این ساتراپ قصه ما خیلی بیشتر عجیبه...

خونه را گرفتیم و به یه دوستام گفتم برای رنگ کردنش بهمون مشاوره بده که اونم زحمت کشید و نقشه خونه را کشید و دیوارا را رنگ کرد. یکی از دیوارا فیروزه ای، چهارچوبها فیلی و بقیه سفید... یه نقاش هم معرفی کرد که صفر تا صد کار را انجام داد.

یادمه چهار و نیم میلیون خرج شد که سال 98 پول کمی نبود اونم با شرایطی که ما داشتیم.

پسر عجیب اسمش یه چیزی تو مایه های ساتراپ یا استارت آپ بود... نمیدونم اما از اون آدمایی بود که مدام دنبال دردسر بود. مدام دوست داشت بیاد پیش ما... فک گرمی هم داشت و به حرف که میفتاد از سفراش توی کره ماه تا رفیقای خفنش که هر کدوم یکی از پایه های سیستم هستند حرف میزد. واقعا هیچوقت این سطح از خودنمایی را توی بعضیا درک نکردم و این به شدت تهران دیده میشد.

ما توی این خونه نبودیم و فقط شبها برای خواب میومدیم اونجا چون تا دیروقت سر کار بودیم. اما دو تایی تصمیم گرفتیم جایی که میخوایم حتی بخوابیم باید یه جای تمیز و قشنگ باشه.

خاطرات خوبی توی اون خونه داشتیم با اینکه سختی هم بود اما در کل خیلی خوب بود. اصولا زندگی با یه همکار میشه گفت تجربه ای هست که خوبه هر کس توی کارنامش داشته باشه.

تهرانرنگخونه اجاره
سریال زندگی من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید