نام انتخاب نشده است
نام انتخاب نشده است
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

قسمت سیزدهم _ تهران، نارمک

قوری معروف خونه تهران، نارمک
قوری معروف خونه تهران، نارمک

این قوری که میبینین اگه بخوام دربارش بنویسم کتاب میشه. اما میتونم بگم نماد خونه نارمک، همین قوریه. این خونه مال یکی از دوستای مشترک من و خدا بود. البته بیشتر به خدا نزدیک بود. بنده خدا دم دمای رفتنش بود به خارج از کشور. برای کار میخواست بره، نمیدونم چی شد یهو نرفت. کلا کنسل شد و رفت سراغ زندگیش. درسته که ما اینجا را اجاره کرده بودیم اما واقعا آقاگی کرد و زار و زندگیشو داد دست ما. اینجا من و خدا و یکی دیگه از دوستام که اسمش بهزاد بود به طور مشترک ساکن شدیم. البته اینم بگم که بعضی وقتا از یه جایی به بعد داداش صاحبخونه هم روزها که سر کار بودیم میومد اینجا و درس میخوند. بهزاد آدم خاصی بود. خیلی دوست داشت که کنترل خودشو خودش داشته باشه و اعتماد به نفس براش مهم بود. روی خودش خیلی کار میکرد. مثلا شبا راس ساعت نه یا فکر کنم ده یا شاید ده و نیم، به مدت نیم ساعت به یه موزیک آروم یا صدای آب گوش میداد. توی اون زمان ما نباید سر و صدا میکردیم و اصطلاحا به این کار میگفتیم پرواز. بهزاد به ما میگفت عسل. مثلا میخواست بگه حمید جان فلان کار را انجام بده میگفت عسلم؟!!! میشه فلان کارا انجام بدی.

خلاصه تیم باحالی بودیم. جالب بود. از سریال دیدنا. شام و نهار درست کردنا. همش جالب بود. یادمه یه بار زلزله شد و دوستان همینطور سر کامپیوتر نشسته بودن. انگار نه انگار. میگم واقعا اکیپ جالبی بودیم. یه شب یادمه که خیلی من گرسنه بودم و حامد و بهزاد گفتم ما میخوایم خودمون امشب غذا بپزیم. خلاصه طرفای یازده شب بود که رسیدن خونه با یه بغل سبزیجات. پیازچه و هویج و خلاصه اینجور چیزا...

من واقعا گرسنه بودم و دوستان سر صبر داشتن سبزی پاک میکردن. حامد یه قابلمه گذاشت روی گاز و اونا پر آب کرد. از دور توش سبزی و هویج پرت میکردن. منو میگی گفتم یا خدا امشب از شام خبری نیست. بعد یه مدت، توش سوپ آماده و ورمیشل ریختن و با یه موزیک چینی رفتیم برای خوردن. بهزاد گفت اسم این غذا هست "هوهان جایو"، خلاصه خوردیم. ولی براتون بگم فوق العاده بود این شام. واقعا کیف کردم. از این اتفاقات زیاد میفتاد. یه کلمه دیگه بگم و رهاتون کنم "چای سسسسسسسسسسسسنا"

آبگرمکن دیواری پلنگی و هزارتا خاطره  غذاهای یهویی خوشمزه
آبگرمکن دیواری پلنگی و هزارتا خاطره غذاهای یهویی خوشمزه


نارمکتهرانهفت حوضاعتماد نفس
سریال زندگی من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید