طبیعیه که تعداد کسایی که به طور حرفهای "طراح" نیستن از کسایی که طراحی میکنن/کردهان کمتر باشن. همونجوری که تعداد افرادی که آشپزی کردهان از "آشپزها" بیشتره. من هم یکی از همونام، شغلم طراحی نیست ولی از اونجایی که مثل خیلیای دیگه با اینترنت، پست گذاشتن، نوشتن و عکاسی درگیر هستم ترجیح میدم کارایی که میکنم (حداقل) خوشگل باشن.
با وجود اینکه اصولِ رنگیرنگی و 3-بعدی سال 2006 کهنه شده ولی همچنان خیلی از پست/محتواهایی که میبینم دنبالهروی همون قواعد و مواردن. مثلا تابلوی مغازهها، یا پاورپوینتهای همکلاسیهام که تو کلاس ارائه میدن.
دو مورد البته مهم هست که دوست دارم بگم:
بهرحال، به نظرم این نکات برای هر غیرطراحِ تولیدکننده محتوا لازمه (منظورم شغلِ تولید محتوا نیست. همون پستی که از بچه زشتت یا سلفیِ غرق افکت یا یه نقل قول قلابی از شریعتی و هیتلر تو اینستاگرام میذاری رو هم شامل میشه). بعضی موارد مخصوص طراحی دیجیتال ان(یعنی برای صفحه کامپیوتر/لپتاپ/گوشی) و یه سری هم خیلی کلیترن و توی طراحی پوستر، نقاشی و عکاسی هم به کار میان. بسه، شروع کنیم.
پنج مورد هستن که تو هر طرحی باید حواسمون بهشون باشه. منظور این نیست که برای هر کدومشون کلی وقت بذارین و وسواس داشته باشین، فقط اینکه آگاه باشین، بدونین از کدوما راضیاین، کدوما به اندازه کافی خوب نیستن؛ حتی اگه دارین بهش اهمیت نمیدین هم آگاهانه باشه. هرکدوم رو یه توضیح کوچولو میدم و سعی میکنم از مورد مثالها متنوع بزنم و برای هر کدوم نمونه بصری هم بذارم؛ اون پنج مورد اینان:
پرانتز: اگه نمیدونین فضای منفی چیه، توی طراحی یعنی اینکه از فضای منفی هم یه جلوه بصری درست کنی. یعنی با "هیچی"های تصویر "یه چیزی" بسازی.
به جاش طیفهای ماتتری به کار ببرین تا طرحتون جلوه طبیعیتری داشته باشه. این بیشتر توی طراحی دیجیتا به کار میره. همین ویرگول رو نگاه کنین، سفیدش سفیدِ سفید(FFFFFF#) نیست. سیاهی که تو تمِ تاریکش هست هم سیاهِ سیاه (000000#) نیست، که خوبه.
اگه وقت و حوصله و دلیل کافی دارین اصلا بهتره که سیاه و سفید خنثی برای تمهای تاریک و روشناتون به کار نبرین. مثلا میشه به جای سفید از یه زرد خیلی روشن استفاده کرد(اونقدر روشن که کسی بهش نگه زرد) یا به جای سیاه از یه آبی سرمهای خیلی تیره! مثلا تم تاریکِ تلگرام سیاه نداره بلکه یه آبیِ اشباع نشده خیلی تاریکه (یعنی saturation اش کمه و illumination اش کم)
رعایت کردن این مورد باعث یکدستیِ پالت رنگاتون میشه(یعنی مجموعه رنگهای منحصر به فردی که استفاده کردین). مثلا وقتی داری استوری اینستاگرام میذاری و زیرش هم میخوای یه چی بنویسی، رنگ زمینه متنت رو یه رنگ تاریکی که توی اون عکس هست انتخاب کن.
مثلا تو عکس بالا، رنگ کلمه یه سبز خیلی تیرهاس که توی عکس موجوده و همین باعث همخونی رنگها میشه. در حالیکه اگه یه فسفریِ زشت تخیلی میذاشتم ناهماهنگی پیش میاومد و اذیتکننده میشد.
واسه این کار میشه از color picker استفاده کرد که همه جا هم هست (از اینستاگرام تا paint و Canva)
همه جزییات رو تحت نظر داشته باشین و عامدانه تصمیم بگیرین. شاید اول سخت به نظر بیاد ولی رعایت کردن حداقلها زیاد سخت نیست. مثلا شاید حوصله نداشته باشین 100 تا فونت رو چک کنین تا ببینین کدوم به درد فلان پوستر میخوره، اما رعایت اینکه همه فونتهای استفاده از یه خانواده باشن کار سختی نیست. یا مثلا اگه برای قاببندی یه عکس نمیتونین تصمیم بگیرین از قرینگی استفاده کنین، راحته و خیلی جاها "کافی" هم هست. یا مثلا متن رو دقیقا وسط صفحه قرار بدین؛ یا مثلا واسه همه کلمات انگلیسی موجود تو یه مقاله فارسی یه فونت و سایز انتخاب کنین. فاصله نوشتهها از حاشیه چپ و راست صفحه رو مساوی بذارین، شدتِ گردیِ دکمههای یه صفحه وب رو هم اندازه بذارین(نه که یکی خیلی گرد باشه یکی خیلی تیز)، استایل نوشتهها رو در نظر داشته باشین(چی bold یا italic یا زیرخطدار باشه و چرا)، و امثالهم. از هیچ جزییاتی رد نشین؛ حتی اگه قراره یه تصمیم کلیشهای بگیرین بهش آگاه باشین. در کل اینکه بدونین دارین چه کار میکنین و یه حداقلهایی رو رعایت کنین.
اصلی، فرعی و اگه لازمه میانی. مثلا یه آبی تیره، یه آبی خیلی روشن و یه آبیِ مایل به خاکستری. دوتای اول که مشخصه چجوری استفاده میشن، سومی هم برای مواردی میخوایم از هر دو دسته دیگه متمایز باشه استفاده میشه. مثلا برای حاشیه یا نوارهای کناری.
تو این عکس مثلا سفیدِ زمینه رنگ اصلیه، سیاهِ نوشتهها رنگ فرعی و رنگ نوار سمت چپ رنگ میانه اس. اگه دقت کنین میبینین یه خاکستری خیلی روشنه که هم از رنگ اصلی و هم فرعی متمایزه.
اگه همیشه از ریاضی بدتون میاومد و ازش فراری بودید خبر بدیه، چون اینجا هم ولتون نمیکنه. همه نسبتهای موجود باید رُند و محاسبهشده باشن. مثلا اگه اندازه فونت عنوان 48 و اندازه فونت نوشته اصلی 24، یه نسبت دو-به-یک هست(نکته: نسبت عجیب غریب هم استفاده نکنین مثلا 1 به 8.43). بنابراین برای نوشتهی کماهمیتتر همین نسبت باید حفظ شه، مثلا زیرنویسِ عکسها باید نصف 24 باشه (که میشه چند؟?). این مسئله برای همه اجزا صادقه : اندازه و وزن فونت، فاصله از حاشیههای صفحه، فاصله بین خطوط و بین حروف و بین کلمات و هر چیزی که میشه اندازه گرفت.
چه موقع نقاشی باشه چه طراحی، اجسام روشنتر عمق کمتری پیدا میکنن. مثلا البته این مورد تو مدیومهایی که روشنایی اجزا دست ما نیست (مثلا عکاسی) به کار نمیاد. در کل اینکه با تغییر روشنایی میشه عمق بصری ایجاد کرد و عمق به منزله اهمیت اجزاست. به کمک عمق میشه به مخاطب گفت به چی توجه بکنه و به چی نه. کاربرد drop shadow هم دقیقا همینه: ایجاد توهمِ سه-بعدی بودن، "جلو"تر نشون دادن و جلب توجه بیشتر.
بیشتر از دو خانواده فونت باعث هرج و مرج و گیج شدن مخاطب میشه. میتونیم یکی از دو نوع خانواده فونت رو برای عنوانها و دیگری رو برای متنها بدنه استفاده کنیم. این مورد توی نوشتارهای انگلیسی با sans serif و serif هم استفاده میشه. یعنی متنهای بدنه که طولانیتر هستن زبونهدار باشن که چشم راحت روی کلمات بلغزه(یعنی چشم "کلمه به کلمه" نخونه. بلکه چند کلمه چند کلمه از روش رد شه) و عناوین بدون زبونه باشن که مخاطب مجبور شه به تکتک کلمات توجه کنه. ما توی فارسی زبونه نداریم اما میشه فونتهای کوچیکتر و بههمچسبیدهتر و خواناتر رو برای متن بدنه انتخاب کرد.
تو عکس بالا برای عنوان از فونت bold، بزرگتر، زبونهدار، با اندازه و وزن بیشتر استفاده شده. در مقابل برای پاراگراف زیرش کلمهها و حروف بههمچسبیدهتر هستن، رنگ تاریکتره و اندازه فونت کوچیکتره.
فرهاد گفت که اینجا رو برعکس نوشتم. یعنی توی متن نوشتم "متنهای بدنه که طولانیتر هستن زبونهدار باشن".
ولی تو توضیح عکس نوشتم "برای عنوان از فونت bold، بزرگتر، زبونهدار، با اندازه و وزن بیشتر استفاده شده. در مقابل برای پاراگراف زیرش کلمهها و حروف بههمچسبیدهتر هستن، رنگ تاریکتره و اندازه فونت کوچیکتره"
فکر میکنم بهتره به جای اینکه نوشتهها رو تغییر بدم تا همخونی داشته باشن، این رو اضافه کنم:
1. قانونی در کار نیست. حداکثر پیشنهادن.
2. توقعی نیست که پیشنهاد اجرا و درنظر گرفته بشه.
3. هدف کلی اینه که عنوان "کلمه کلمه" خونده بشه و برای چشمِ خواننده سرعتگیر باشه؛ ولی برای بدنه متن اینجوری نباشه و چشم راحت بلغزه و "عبارت عبارت" یا چند کلمه به چند کلمه متن رو بخونه. یه نمونه دیگه هم محض اطمینان میذارم:
اگه زمینهاتون پرجزییاته متناتون رو ساده طراحی کنین و برعکس. یعنی اگه زمینهاتون یه رنگِ سادهی یکدسته، میتونین از رنگها و استایلهای عجیب غریب برای متن استفاده کرد؛ در مقابل اگه زمینه یه رنگ، تصویر یا الگوی خاص داره بهتره که متنِ روش ساده باشه تا خوانایی حفظ بشه و متن از زمینه مجزا بشه.
هر دو مورد تو این عکس هست. بالا سمت چپ کلمه Canva خیلی رنگووارنگه و gradient داره پس روی زمینه سفید و ساده قرار داده شده. در مقابل اون Thanks for 15 billion designs! روی یه زمینهی عجیب غریبه و طراحی متنش کاملا سفید و ساده اس. اینجوری هم عمق ایجاد میشه هم خوانایی بالاتر میشه و هم کنتراست خوبی بین متن و زمینهاش درست میشه.
البته که تو هر مسئلهای رعایت قانون فقط مرحله اوله. باید اونقدر قانون رو رعایت کرد و توش خوب شد که یاد بگیریم چجوری قانون رو رعایت نکنیم و همچنان نتیجه راضی کننده باشه. (پیکاسو؟) اینها هم مرحله اول هستن و مخاطب متن هم کساییان که مثل خودم قرار نیست مراحل بعد رو طی کنن و به طور حرفهای طراحی کنن.
پاورقی اینکه احتمالا اگه تو عنوان پست از کلمه "دیزاین" استفاده میکردم حرفهایتر به نظر میرسید ولی همینیه که هست.
امیدوارم به درد بخوره؛ خوش بگذره.