Jewsus
Jewsus
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

شب بخیر

متاسفانه اینجا دیگه زیادی حال‌بهم‌زن شده و جا جای موندن نیست.


البته نه که بگم «اوف بیا ببین چه چیزایی نوشتم» و حالا خیلی هم خونده نمی‌شم ولی بهرحال، چون هدفم از اول خود نوشتن بوده (و نه خونده‌شدن و personal branding و اینجور چیزها) الان هم همون نوشتن واسم مهمه که، نه. بدم میاد.

من از هیچ ایده‌ی ایرانیزه‌شده‌ای استفاده نمی‌کنم (مگراینکه دیگه خیلی دست به دامنش بشم)، ویرگول هم از روزهای اول به چشمم یه Medium ایرانیزه‌شده بود ولی به قدری باحال بود که استثنا قائل بشم.

از ۲۰۱۳ که تو توییتر بودم دوست داشتنی بود. تا ۲۰۱۷ شد و سیل برش داشت و به قول ما اوضاع گی در گی شد و جال موندن نبود. از flickr تا گوگل پلاس خدابیامرز رو امتحان کردم چند سال تا وقتی مدیوم رو پیدا کردم (اون موقعی که حتی آرتیکل پولی نداشت و لوگوش سبز بود). خوش می‌گذشت! هنوز هم کلی اسکرینشات دارم از اونموقع‌ها که نخونده‌امشون. یه مدت بعدش هم ویرگول رو پیدا کردم، که باز خوب بود! که گفتم، اونقدر خوب بود که با وجود اینکه مشخصا ایده‌ای بود که برای جغرافیای دیگه‌ای (به تنبل‌ترین حالت ممکن) تغییر داده‌شده ولی دوستش داشتم!

چی؟ یعنی واقعا اکانت توییترم از بچه‌ام سن‌اش بیشتره؟
چی؟ یعنی واقعا اکانت توییترم از بچه‌ام سن‌اش بیشتره؟

تا وقتی که شروع کرد به cringe شدن. انتشارات اومد، بد نبود. نسخه صوتی؟ نه این دیگه چیه؟ من پادکست نمی‌خوام. اگه اینقدر تنبل بودم که اصلا می‌رفتم کتاب صوتی و خودت باش دختر و اینا رو می‌خوندم. بلاگ شخصی‌تره. یه جهان‌بینی بزرگ که از دید یه نفر داری می‌بینی‌اش (چه بسا هنوز هم وبلاگ‌های شخصی خیلیا رو می‌خونم. از جمله جادی (که مرسی توییتر و سیاست، خیلی معروف شده این چند سال) و Paul Graham و Biz Stone و حسام الدین مطهری).

تم دارک اومد، عالی! کارآمد و قشنگ. اولش هم یادمه یه افزونه کروم یه نفر درست کرده بود که بعدتر شد یه قابلیت built-in.

(اینجا هم یه پستم رفت روی صفحه اول که یکی کامنت گذاشت کاری کردی؟ پول دادی که نشونت داده‌ن؟ بوی business model می‌اومد از اونموقع)

بعد آمار اومد که دوست‌داشتنی بود. اون ویدئویی که آخر هر سال هم نشون می‌داد چقدر خونده‌شدی جالب بود.

بعدتر حرف از اشتراک شد! این دیگه، خدایا، زیادی بود واسه من. از اونجاییکه هیچوقت «نیازی» به خوندن فارسی نداشتم (و همیشه! بله همیشه نسخه مجانی و بهترِ محصول ایرانی‌ای که بابتش پول می‌دی وجود داره) یکم سرد شدم. ولی باز تنها جایی بود که می‌نوشتم، گفتم تحمل کنم حالا به من چه، نمی‌خوای؟ پول نده.

در نهایت امر، من اینجا دنبال فرار از جماعت توییتری بودم که ازشون در رفته بودم و بدبختانه روز به روز بیشتر می‌شدن. کلک توییتر کنده بود و بازگشتی در کار نبود. هنوز هم هر دو سال می‌رم لاگین می‌کنم محض اطمینان که اکانتم رو پاک نکنن یا چیزی (و بله، این اصطلاحاتتون رو هم بلد نیستم. واسه ما لایکه، نه «فیو». ریتوییت عه نه «ریت»).

اپیزود آخر: just say no

تو مواقعی که تصمیم‌گیری سخته، تنبل‌ترین کار تصمیم‌نگرفتنه. اتفاقی که حین شلوغی‌ها اینجا افتاد که البته چندان مهم نیست برام. یا باید کامل فیلتر و خدابیامرز شد و یا با یکی به نعل یکی به میخ پیش رفت (که این دومی اتفاق افتاد فکر می‌کنم).

اما چیزی که دیگه اصلا برام قابل تحمل نیست: woke shit

«وای نه نگو، مسئله طبیعی‌ایه و صحبت ازش هیچ خجالتی نداره». ها؟
خیلی عذر می‌خوام، ریدن هم طبیعیه ولی دلیل نمی‌شه بیام از رنگ و بوش واسه بقیه تعریف کنم که. (یا دلیل می‌شه؟ اگه آره که شروع کنم از قهوه‌ایِ روشنش نوشتن)
مشکلی نداره، اوکی. خجالت نداره و نباید shaming صورت بگیره. باید فرهنگ‌سازی بشه، باید آگاه‌تر باشن مردم ولی نباید تبدیل به مدال افتخار بشه. از پریود بگو؟ به همه؟ هر جا؟ نه. نمی‌گم و نمی‌خوام هم بخونم و بشنوم.

(پرانتز: جوامعی که سیر طبیعی پیشرفت رو طی نمی‌کنن با همه چی همین‌ان. وقتی از چادر لای دندون تو ۵ سال رسیدیم به اکستازی و بعدشم «تریسام»، وقتی درجا از فوت‌کردن تو تلفن رسیدیم به «آها یعنی نود همون ۹۰ نیست؟»، وقتی آقا باقر تفریحش از بیست و سی دیدن تو یک سال رسید به «خاله شهناز?بمال رو لینک»، یعنی یه سری مراحلی بوده که طی نشده (و لازم بوده طی بشه!). دو ساعت نتفلیکس دیدی و فکر می‌کنی «زندگی رو اونا می‌کنن داداش، دبیرستان‌هاشونو ببین». یه جای کاری می‌لنگه و نباید بلنگه.

(بماند که لوگوی My Lady اون پایین خودنمایی می‌کنه و اسپانسر و این حرف‌ها اصلا به کنار)

تو بهترین حالت فکر می‌کنم اگه مسیر هم درست باشه(و برای ایجاد مکالمه و ترافیک نیست این داستا‌ن‌ها)، سرعت زیاد می‌تونه منحرفت کنه.

به هر حال، اجازه نمی‌دم چشمام اینا رو ببینه، به هر قیمتی.

شب بخیر، خوش گذشت.

ویرگولمتا
توضیحات لازمه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید