اپرای فلوت سحرآمیز موزارت، سراسر جادو و البته فراماسونری! دید جدیدی از موسیقی کلاسیکال؛ برای من!
شاهزاده جوانی گم شده در جنگل، فراری است. اژدهایی به او حمله میکند اما درست قبل از کشته شدن شاهزاده، سه بانوی اسرارآمیز با غریوی نیرومند اژدها را از پای در میآورند. جوان نجات مییابد اما به منجی اش بدهکار است. پس به درخواست منجی که ملکه شب است، مامور میشود تا دختر ملکه را نجات دهد. منجی به او فلوتی جادویی میدهد تا توشه سفر جوان باشد. جوان با مکافات فراوان دخترک را آزاد میکند. سپس متوجه میشود بانوی مشکی پوش هدفی شوم در سر دارد و اینجاست که دو جوان در روی شوم سکه قرار میگیرند. خیر و شر برای جوان دگرگون شده و تغییر مفهوم میدهند و این اغاز داستان آن دو است. سه ازمایش در برابرشان قرار دارد که از پسش بر میآیند و توازن و خوبی را به سرزمینی که ملکه برآن حکم میراند باز میگردانند و اینگونه داستان پایان مییابد.
به باور برخی محققان استفاده عمدا بسیار از عدد سه(شامل سه بانو، سه آزمایش، سه درب و سه روح) از ارجاعاتیست که منتسب به فراماسونری است.
در یک کلام شاهد جادویی کلاسیک از قرن هیجدهم که در ابتدا خوب و سرخوشانه(می بمول ماژور، نماد خام بودن و سادگی. نشانه ای از قلب بی آلایش تامینوی جوان)، سپس یک نقطه بحرانی و دگرگون کننده(دومینور، نماد شک و دودل بودن. ارجاع به لحظه رنگ باختن مفاهیم خیر و شر برای شاهزاده تامینو ی جوان) و در اخر با پایانی مملو از خرد و تکامل(می بمول ماژوری دیگر، اما وارونه. برعکس خام بودن و سادگی چیزی نیست جز پختگی، عقل و خرد) است.