حرفهای یه آدم محترم که به نقل از ایشون اینجا داستانکش رو نوشتم:
چند روز پیش با مادر همسرم صحبت میکردم گفتم برو پاسپورتتو بگیر تا رفتی زیارت مدارکت آماده باشه.
چون همسرم به فکر این بود که بفرستش حج. داشت از دوست و همکاراش در موردش پرس و جو میکرد که آمارشو دربیاره چقده و شرایطش چیه.
تا اینکه از اقوام داشتن میرفتن کربلا و مادر ایشونم قرار شد باهاشون بره.
همسرم گفت مادر میخواد بره کربلا گفتم خوب کاراشو جور کن بره.
بعد من خونه خواهر شوهرم بودم که ایشون گفت: مادرم میخواد انگشترش رو بفروشه بره زیارت.
گفتم به پسرش اول زنگ بزنه پول بگیره ازش بره زیارت.
تا اینکه دیروز همسرم زنگ زد گفت مادرم زنگ زده میخواد بره زیارت، پول باید براش بریزم گفتم بریز گفت خواهرمم میخواد بره پولش کمه.
گفتم هر چقدر کم داره براش بزن اونم باهاش بره تنها نباشه؛ چون مادرت میگفت میخواد انگشترشو بفروشه بره زیارت، نزار بفروشه.
خونه بودیم همسرم گفت به مادرم زنگ بزن بگو برنامهتون چی شد؟
من زنگ زدم به مادرش و گفتم برنامهتون چیه؟ کی میرید بسلامتی؟
گفت نمیریم و من گفتم چرا گفت آدمی که پول نداره کجا بره و من واقعا در کمال تعجب یه سری حرفهای نامرتبط به خودم شنیدم که خودمو زدم به کوچه علی چپ.(بماند که چه ها گفت چون من آداب حرف بد زدن رو بلد نیستم)
این مکالمه همچنان ادامه داشت که دیدم گوشی رو قطع کرد؟!
همسرمم خونه بود و مکالمه من رو میشنید.
همسرم گفت به خواهرم زنگ بزن ببین موضوع چیه که این تلفن رو قطع کرد؟
به خواهرش زنگ زدم و گفت چون جا برای خواهرم نبوده مادرم گفته اسم منم خط بزنید.
من با کمال تعجب گفتم خدایا پس من چرا حرفهای نامرتبط شنیدم؟ قضاوت اشتباه شدم؟!
آخه بگو شما یه سنی ازتون گذشته حکم مادر و مادربزرگ منو دارید واقعا دلیل اذیت کردنتون چیه؟
چرا دوست دارید آدمها رو ناراحت کنید؟؟؟
بعد این داستان من به همسرم گفتم این رفتار و قضاوت اشتباهه و ایشون هم قبول کردند و گفت ناراحت نشو و دلایلی هم برای من آورد و من بیخیال شدم.
اما گفتم باید توی این موضوع خودت وارد بشی و مشکل رو با خانوادت حل کنی تا فردا روزی با من همچین رفتاری نداشته باشن.
گفتم تا عذرخواهی رفتار و قضاوت اشتباهشون رو نکنن من دیگه کاری به کارشون ندارم.
همسرمم زنگ زد به خواهرش و گفت این چی گفته که این حرفارو شنیده؟ حالا ناراحت شده و باید معذرت خواهی کنید.
من موندم چرا خانواده ها فکر می کنن به عروسشون بی احترامی میکنند هیچی به پسرشون نمیشه؟!
اتفاقا با این حرکت به پسرتون بیاحترامی میکنین و بعد هم ارزش خودتون رو پایین مییارین.
این موضوع رو اینجا نوشتم تا بدونید همیشه بزرگها خودشون با رفتارشون باعث بیاارزش شدنشون میشن.
بزرگی به سن نیست به ادب و احترام و شعوره نگید ما بزرگیم باید عروس احترام بزاره. بزرگ هم باید بزرگیه خودشو خفظ کنه.
هی نگید عروسها بد هستن، عروسها به ما احترام نمیکنن. پیشنهاد من اینه کم فضولی، خاله زنک بازی و عقدهای بازی دربیارید تا باهاتون درست رفتار بشه.