نیما عمرانی
نیما عمرانی
خواندن ۷ دقیقه·۵ سال پیش

تجربه دوچرخه‌سواری در تهران بعد از دو سال - قسمت اول

تصویرسازی از لادن شاپورزاده @ladan_shpz
تصویرسازی از لادن شاپورزاده @ladan_shpz


اول داستان بگویم اگر دوچرخه‌سواری در تهران برایتان غریب و ناممکن است بدانید برای من نیز چنین بوده؛ و این موضوع بیش از اینکه یک حقیقت باشد مانند بسیاری دیگر از این دست گزاره‌ها محصول تصورات و دریافت‌های سطحی و بعضاً نادرست ما از واقعیت است.




لذت دوچرخه داشتن و دوچرخه‌سواری در ما (ما که می‌گویم منظورم بچه‌های هم‌نسل و هم‌منطقهٔ خودم است) از کودکی وجود داشته است. اولین دوچرخه‌ٔ نو که مال خودِ خودم باشد را پدر در سال ۱۳۷۸ برایم خرید. یک دوچرخهٔ کوهستان با طوقه ۲۴. دنده‌ای. در خواب هم چنین چیزی نمی‌دیدم. با آن تا قبل از قبول شدن در دانشگاه و آمدن به تهران تمام شهرم، بابل را زیر پا می‌گذاشتم.

دوچرخه‌سواری در تهران را با همین دوچرخه در تابستان سال ۱۳۹۶ شروع کردم. قبل از اینکه وارد جزئیات شوم برایتان بگویم چه چیزی آن تصورِ ناممکن و سخت بودنِ دوچرخه‌سواری در تهران را در من تغییر داد. نوشته‌ای از جعفر مدرس صادقی به نام «داستان یک دوچرخه». پیشنهاد می‌کنم آن را مطالعه کنید.

مسیر رفت و برگشت به محل کار چندان طولانی نبود. در مجموع ۶ کیلومتر. اما خودم را محدود به همین مسیر برای دوچرخه‌سواری نکردم. گاهی مسیرهای طولانی را با آن طی می‌کردم. مثلاً از خیابان سپه تا فاطمی. با آن چرخ نسبتاً کوچک و سنگین کمی داستان سخت بود.

در پاییز یک دوچرخه بهتر خریدم. حس می‌کردم بال در آوردم. واقعاً تفاوت چشمگیر بود. بعد از مدتی محل کارم تغییر کرد. فاصله تا آپارتمانم حدود ۱۰ کیلومتر شد و سربالایی. اما خوف به دل راه ندادم. هر روز با دوچرخه به محل کار می‌رفتم. عالی بود. تا اینکه دوچرخه را دزدیدند. در زمان بد، مکان بد و با یک قفل معمولی دوچرخه را به نرده سپردم. وقتی بعد از یک ساعت و نیم برگشتم نه جا تر بود و نه از بچه خبری.

بعد از یکی دو هفته بدون دوچرخه سر کردن که واقعاً سخت گذشت تصمیم گرفتم به دنبال دوچرخهٔ قدیمیِ دست دوم بگردم تا زمانی که بتوانم پولی جمع کنم و یک دوچرخهٔ شهری بخرم. در دیوار یک دوچرخهٔ کورسی پژو بسیار تمیز با قیمت مناسب پیدا کردم. به دوچرخه‌های قدیمی علاقه داشتم. خریدمش. مناسب تهران نبود اما کار من را راه می‌انداخت.

پول را توانستم جور کنم. کمی هم کمربندها را سفت‌تر از حالت معمول کردم و دمِ گران شدن دلار موردِ پسندیده‌ را خریدم. هنوز دارمش و تهران را با آن گز میکنم.




مقدمه را اینجا می‌بندم. به اصلِ مطلب بپردازیم. نکاتی که در این مدت با تجربه به آن‌ها رسیدم.

این مقاله قسمت دومی نیز خواهد داشت. در قسمت اول به دو بخشِ «ملزومات اصلیِ دوچرخه‌سواری» و «چند مورد باید و نبایدِ دوچرخه‌سواری در شهر» می‌پردازم. از حالا برای قسمت دوم هم دو بخش در نظر گرفتم. «مسئلهٔ عرق کردن و لباس دوچرخه‌سواری» و «نکاتی در مورد دوچرخه و نوع رکاب زدن».


ملزومات اصلیِ دوچرخه‌سواری:

از ملزومات اصلیِ دوچرخه‌سواری چند مورد حسابی حیاتی‌ست.

  1. کلاه ایمنی. جدی بگیردش. در خرید هر چیزی صرفه‌جویی کنید به جز این مورد. کلاه باید به خوبی کاسه و اطراف سرتان را بپوشاند. در دو مورد تصادفی که داشتم اگر کلاهی در کار نبود شاید الان نمی‌توانستم این متن را بنویسم.
  2. چراغ عقب و جلو. اول عقب را نوشتم چون مهمتر است. اگر در شب رکاب می‌زنید باید به رانندگانِ پشت سرتان بفهمانید شما یک شیءِ در حال حرکتید. به دنبال چراغ‌های قوی باشید. چراغ‌‌ها با برندهای متفرقه که در بازار فراوان هستند چندتان به کارتان نمی‌آیند. واحد سنجش میزان نور چراغ‌ها lumen است که میزان درخشندگی آن را به چشم انسان نشان می‌دهد. برای چراغ عقب بین ۵ تا ۱۰۰ لومن مرسوم است. چراغ من ۳۰ لومن نوردهی دارد. چراغ جلو نیز کارآمد است. هم به عابران پیاده و هم به ماشین‌ها جلویی می‌فهماند شما یک دوچرخه‌سوار هستید. برای آن از ۱۰ لومن تا ۱۰۰۰ نوردهی وجود دارد. باز هم چراغ‌های متفرفه را کنار بگذارید. بهترین برند تولید چراغ جلو سیگمای آلمانی‌ست. چراغ جلوی من ۱۲۰ لومن نوردهی دارد. پیشنهاد می‌کنم هر دو چراغ را در حالت فلاش قرار دهید تا توجه بیشتری جلب کنید. دقت کنید مسئله عادت نداشتنِ جامعه با دوچرخه‌سوار در تهران است. پس با هر روشی سعی کنید خودتان را بیشتر نشان دهید.
  3. دستکش مخصوص دوچرخه‌سواری. در مقابل برخوردها و سرما از دست مراقبت می‌کند. اگر با دوچرخه واژگون شوید ناخدآگاه سعی می‌کنید با دست روی زمین فرود بیایید تا از برخورد صورت با سطح زمین جلوگیری کنید. دستکش احتمالاً از شکستگی جلوگیری نخواهد کرد ولی مانع خراش‌های ناشی از کشیدن دست روی اجسام زبر مثلاً آسفالت خواهد شد. علاوه بر این زمستانِ تهران سرد و خشک است. اگر مسیرِ طولانی رکاب می‌زنید سوزِ سرما پدر دست و پوست را درمی‌آورد، مخصوصاً در شب.
  4. شورت پَدْدار. برای راحتی در نشستنِ بلند مدت روی زین خوب است شورت پددار بپوشید. کاورهای ژله‌ای که روی زین کشیده می‌شوند به لعنت خدا نمی‌ارزند. کاور در زمان رکاب زدن جابجا می‌شود و ظاهر خوبی هم به دوچرخه نمی‌دهد. شورت اما فرم بهتری دارد. اوایل ممکن است کمی سخت‌تان باشد. بعد از مدتی عادت خواهید کرد. مثل همهٔ چیزهای دیگر :)

این چند مورد به نظر من مهم‌تر از بقیهٔ چیزها هستند. بخصوص کلاه. بقیهٔ چیزها چیست؟ شلوار و پیراهن مخصوص دوچرخه‌سواری، عینک، کفش دوچرخه‌سواری، دستمال سر و گردن، زانوبند و چیزهایی که من نمی‌دانم.

یک نکته:

ملزومات اصلیِ دوچرخه‌سواری از یک بُعد دیگر هم اهمیت دارند. اینکه ظاهر شما را به یک دوچرخه‌سوار حرفه‌ای تبدیل می‌کنند. دوچرخه‌سواری در شهرِ شلوغ و بی‌ در و پیکری مانند تهران یک نوع سبک زندگی‌ست که متأسفانه زیاد دیده نمی‌شود. شما باید بتوانید تفاوتِ خودتان را با کودکی که در محله برای سرگرمی دوچرخه‌سواری می‌کند به دیگر افراد جامعه به خصوص رانندگان سایر وسایل نقلیه نشان دهید.

جامعه با دیدن شما باید به یاد بیاورد که حضور دوچرخه در شهر یک امر طبیعی‌ست و دوچرخه‌سوار حقوقی دارد که باید رعایت شود. ظاهر حرفه‌ای، میزان جدی بودن و ریشه‌ای بودنِ تفکرتان را به دیگران نشان می‌دهد.

البته با قطعیت می‌توانم بگویم مورد «شورت پددار» کمترین تاثیر را در این جهت خواهد داشت :)


چند مورد باید و نبایدِ دوچرخه‌سواری در شهر:

  • پشتِ تاکسی یا خودرویی که احتمال می‌دهید به دنبال مسافر باشد، نزدیک حرکت نکنید! نمی‌دانم فاصلهٔ طولی درست چه مقدار است ولی هر چه هست برای تاکسی جماعت دو برابر کنید. چرا؟ چون هر لحظه ممکن است ترمز کنند و بدون زدنِ راهنما به شکل کامل متوقف شوند. اگر شما پشت‌ آن‌ها باشید فرصت کافی برای ترمز کردن نخواهید داشت. بدتر از آن اینکه از جریانِ مداوم رکاب‌زدن و حرکت کردن باز خواهید ایستاد.
  • از منتهی‌الیه سمت راست حرکت کنید. سمت چپ مسیر سرعت است. خطر بیشتری دارد. اگر از سمت راست حرکت می‌کنید و در مقابل، چهارراهی می‌بینید که حجم زیادی از خودروها در حال چرخش به سمت راست هستند و شما باید مسیر مستقیم را ادامه دهید، بهتر است قبل از نزدیک شدن به چهارراه به سمت چپ بروید. خیلی آهسته و با زدن راهنما (توضیحِ راهنما در چند پاراگراف پایین‌تر) این کار را انجام دهید.
  • مراقب درهایی که ناگهان در صورت شما باز می‌شوند باشید! هنگامی که در سمت راست حرکت می‌کنید ممکن است به محلی برسید که حجم ترافیک بالایی داشته باشد مثلا پشت چراغ قرمز. در این زمان با احتیاط از مسیرِ آزادِ سمت راستِ خودروهای ایستاده حرکت کنید. ممکن است شخصی ناگهان درِ سمت راست را باز کند. این مورد برای من چند بار پیش آمده است.
  • مراقب درهایی که از سمت چپ در صورت شما باز می‌شوند هم باشید! این مورد برای خودروهای پارک کرده است. تصور کنید در سمت راست بین خودروهای پارک کرده و جریانِ ترافیک در حال رکاب زدن هستید که ناگهان پرت می‌شوید وسط خیابان! به همین سادگی. بعد از رفعِ گیجیِ اولیه متوجه می‌شوید شخصی (به احتمال زیاد راننده) درب خودرو را بدون توجه به سمت چپ خود ناگهان باز و به شما برخورد کرده است.
  • برای دور زدن راهنما بزنید. راهنما؟ چراغ؟ نه! علائمی برای دور زدن در دوچرخه‌سواری وجود دارند. اگر می‌خواهید به چپ بپیچید دست چپ را کامل به سمت چپ باز کنید. به همین صورت برای سمت راست. خاطرم هست در کتاب آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی این علائم با شکل توضیح داده شده بودند. نشانه‌های اصلی و رسمی کمی فرق دارند و مطمئن باشید راننده‌ای که آن‌ها را بشناسد نایاب است. این‌ها که توضیح دادم نیت شما را بهتر منتقل می‌کنند.
  • تا حد امکان از پیاده‌رو برای تردد دوچرخه‌ استفاده نکنید. چند دلیل وجود دارد. اگر پیاده‌رو فضای کافی نداشته باشد حرکتِ عابران مختل می‌شود. علاوه بر آن دوچرخه برعکس موتور بی‌صداست. شخصی که در پیاده‌رو در حال قدم زدن است احتمال نمی‌دهد جسمی بزرگ ناگهان از کنارش عبور کند. می‌توانیم حداقل با دندهٔ سنگین و آهسته حرکت کنیم. من مسیر تقاطع مطهری/ولیعصر تا سرِ خیابان قائم‌مقام فراهانی در تهران را از پیاده‌رو طی می‌کنم؛ برای رعایت کردن قضیه حمار!

دلیلِ مهمتر برای کمتر تردد کردن با دوچرخه در پیاده‌رو، عادت شدنِ این حرکت و ترس از خیابان است. جای دوچرخه در خیابان است. هم ما و هم رانندگانِ سایر وسایل نقلیه باید به آن عادت کنیم. از نام «پیاده‌رو» مشخص است برای چه کاری ساخته شده. حرکت در خیابان حق دوچرخه‌سوار است. پس به خیابان‌ها بیایید و برای گرفتن حق خود تلاش کنید ;)



دوچرخه‌سواریدوچرخهتجربه شخصیسبک زندگیتهران
توسعه‌دهندهٔ فرانت‌اند هستم و از راه کامپیوتر نان در می‌آورم. به مکاتب قدما در نوازندگی سه‌تار علاقه‌مندم. کمی هم به تاریخ، جامعه و فلسفه علاقه دارم. تهران را با دوچرخه گز می‌کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید