میگویند هر شخصی که با موبایلش عکس میگیرد، حداقل یکبار به این فکر کرده که روزی یک عکاس حرفهای شود. در دنیای عکاسی، دو گروه عکاس را به عنوان گروه مبتدی یا آماتور و گروه حرفهای یا ماهر در نظر میگیریم. در اینجا منظور ما درباره دانش عکاسی این دو گروه نیست. زیرا عکاسان بسیار ماهری هم وجود دارند که این رشته هنری را به عنوان شغل نگاه نمیکنند. در واقع چون عکاسی برای این دسته از عکاسان به عنوان یک حرفه یا پیشه محسوب نمیشود، بنابراین آنها را هم در گروه عکاسان آماتور قرار میدهیم.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که مردم میکنند این است که فکر میکنند خرید دوربین و تجهیزات برای راه انداختن یک کسب و کار عکاسی کافیست. بسیاری از عکاسان را میشناسم که چند سالی با دوربینهای خودشان عکسهای خوبی گرفتهاند و بعد به این فکر افتادهاند که با همان دانشی که دارند، یک عکاسی باز کنند. نکته مهم اینجاست که وقتی شما یک عکاس آماتور هستید، بدترین نتیجهای که ممکن است با آن روبرو شوید، نهایتاً یک عکس بد و از دست رفتن یک موقعیت است.
اما وقتی یک عکاس حرفهای هستید و بابت کاری که قرار است انجام دهید، از مردم هزینهای دریافت کردهاید، احتمالاً با شکایت یا درگیری روبرو خواهید شد. بدتر از آن اینکه، احتمالاً شهرت و درآمد شما هم در خطر قرار میگیرد. مردم به شما اطمینان میکنند و ثبت بخشی از مهمترین خاطرات خودشان مانند عکاسی روز عروسی، عکاسی از خردسالی کودکشان، عکاسی از جشنها و اتفاقات مهم زندگیشان را به شما میسپردند و به این سادگی نمیتوانند با اینکه شما یک “عکاس تازهکار” بودهاید کنار بیایند. هیچکس حتی نمیخواهد بپذیرد که شما سابقه زیادی در این شغل ندارید و با هر میزان هزینه توقع دارند که کاری هم تراز عکاسان حرفهای با سالها تجربه را برایشان انجام دهید. در اینجا شاید بد نباشد که مدتی به رایگان عکاسی کنید و برای خودتان تجربهای کسب کنید.
برای شروع باید با خودتان کاملاً صادق باشید. از خودتان بپرسید آیا در خصوصیات و عملکرد دوربین یا لنزتان، چیزی هست که نمیدانید و ممکن است روی کارتان تأثیر بگذارد؟ فراموش نکنید، این موضوع بسیار فراتر از چیزی است که تا امروز خودتان با آن کار میکردید و آن را دوست داشتید. در واقع، شما باید کارهای دیگران را رصد کنید و ببینید خدماتی که آنها به مشتریانشان میدهند چه هستند و آنچه که درباره تجهیزاتتان میدانید را با خواستههای مشتریانتان هم راستا کنید. درباره ادیت عکس هم همینطور. اغلب مشتریها، با نگاه هنرمندانه چندان میانهای ندارند. اگر بخواهند برایشان مو بگذارید میتوانید این کار را بکنید. میدانید عکسهای پاسپورت ایران یا ویزای ایتالیا، چه اندازهای هستند. میدانید چطور باید رنگ صورت عروس و داماد را در همه عکسها، یکسان کنید؟ میدانید در تاریکی حیاط یک تالار عکاسی، بالاترین ISO دوربین که برای چاپ آلبوم مناسب است، چقدر است؟
اینها همه، تکنیکهایی هستند که بیشتر از یک نگاه هنرمندانه، برای تبدیل شدن به یک عکاس حرفهای نیاز دارید. مشتریان شما بابت این خدمات پول دادهاند و توقع دارند، همان روز اول که کار را شروع کردهاید، همه اینها را بدانید!
بازار را میشناسید؟
این بخش سختتری از کار است. اینکه بدانید کدام شاخه از عکاسی را باید در پیش بگیرید. برخی از شاخههای عکاسی، نسبت به بقیه درآمد بیشتری دارند. اما این دلیل، برای اینکه وارد آن رشته شوید کافی نیست. مثلاً احتمالاً هر نوبت عکاسی صنعتی یا عکاسی از جواهرات، بیشتر از یک نوبت عکاسی عروسی یا نامزدی درآمد دارد. بنابراین باید عکاسی صنعتی را انتخاب کنیم؟ آیا تجهیزات مورد نیاز آنها هم ارزانتر است؟ آیا مشتری بیشتری دارد؟ آیا مشتریهایشان وفادارترند و بازگشت کار بیشتری دارد؟ آیا دانش کمتری نیاز دارد؟ آیا مشتریانشان، به سابقه شما کاری ندارند و تنها نتیجه کار برایشان مهم است؟ آیا پول شما را به موقع میدهند؟ آیا زمان کافی برای انتظار به منظور گرفتن کارهای مشابه را دارید؟ استرس کدامیک کمتر است؟
نظرتان درباره عکاسی کودک و بارداری چیست؟ عکاسی پرسنلی چطور؟ آیا درآمد خوبی دارد؟ عکاسی با تیراژ بالا برای مدارس و مهد کودکها؟ عکاسی خاص برای پشت صحنه فیلمها و گریم بازیگران؟ عکاسی معماری؟ عکاسی رسمی شرکتها؟ عکاسی ورزشی برای نشریات؟
اینها شاخههای مختلفی هستند که همگی میتوانند به عنوان حرفه عکاسی محسوب شوند، اما کسب تجربه در هر یک از آنها، گاهی اوقات به قیمت یک عمر برای عکاسان تمام میشود. در واقع این شغل از بیرون، به شکل فردی با یک دوربین دیده میشود، اما از داخل، دهها شکل مختلف دارد که گاهی اوقات انتخاب اشتباه بازار هدف در یکی از این رشتهها میتواند زمان و هزینه زیادی را بر باد دهد. نکته سختتر اینکه برخلاف بسیاری از شغلهای دیگر، به سختی میتوانید کسی را پیدا کنید که همه زیر و بم کار را به درستی به شما آموزش دهد و گاهی اوقات نیاز دارید تا بخشهای مختلف این کار را از افراد مختلفی یاد بگیرید و به طور پیوسته مطالعه کنید.
نهایتاً اینکه این بازار، مدام در حال تغییر است. دست کم در بیست سال گذشته، به دلیل ظهور دوربینهای دیجیتال، تغییر ذائقه مشتریان و این روزها با هجوم دوربینهای موبایل، بازار چندان پایداری نیست و هر یکی دو سال یکبار در آن شاهد اتفاقهای جدیدی هستیم که میتواند سرمایهگذاریهای بزرگ را هم نابود کند یا کاملاً برعکس، افراد تازه واردی را به سرعت به اوج برساند. برای همین باید با دقت در آن پا بگذارید و سعی کنید پیش از ورود، ارتباطات خود را گسترش دهید.
عکاس حرفهای، زمان کمتری دارد
دوستی را میشناسم که شیفته عکاسی بود. او کارمند بخش کنترل کیفی یک شرکت تولیدی بود و سالها با دوربین DSLR خودش عکاسی میکرد و از این هنر لذت میبرد. اغلب اوقات آخر هفتهها به کوه و دشت میرفت و هر یک یا دو ماه در میان هم با تورهای عکاسی، به گشت و گذار و عکاسی از جاهای مختلف ایران میپرداخت. همین علاقه و تعریف و تمجیدی که از دوستان و اطرافیانش میشنید، آرام آرام او را به این صرافت انداخت که تبدیل به یک عکاس حرفهای شود. مدتی با هم درباره این موضوع گفتگو کردیم و نهایتاً به این نتیجه رسید که جایی را اجاره کند و تجهیزات این کار را بخرد و عکاسی کند.
خبر بد اینکه بعد از یکی دو سال، او را دیدم که به شدت درگیر کار است. اگرچه پول خوبی در میآورد، اما دیگر مثل قدیم از شغلش لذت نمیبرد. مدت زیادی بود که دیگر برای دل خودش عکاسی نکرده بود و تقریباً دیگر فرصتی برای مسافرت با تورهای عکاسی نداشت. نمیخواهم شما را ناامید کنم، اما عکاسی حرفهای هم مانند هر شغل دیگری، یک کسب و کار حرفهای با دردسرها و چالشهای خاص خودش روبروست. ارتباط مداوم با مشتریان، قرارهای پیدرپی و معرفی و ارائه نمونه کارها، پیگیری کارهای انجام شده، اجاره دفتر کار، مالیات، حسابداری، پاسخ به تلفنهای مشتریان و قرارهای مداوم با عکاس خانم، با فیلمبردار، با مونتاژکار، با دفاتر اجاره تجهیزات، با لابراتورهای چاپ عکس، با کارگاههای تولید قاب و شاسی و محصولاتی که اشکال دارند و باید برگشت بخورند و مشتریانی که ناراضی میشوند و …
اگر این کارها را نکنید، طبیعتاً پولی هم بدست نمیآورید تا کار را با آن ادامه دهید. بنابراین احتمالاً مشتریان قبلیتان را از دست میدهید و ضمناً وقت کافی هم برای کارهای هنری و رایگان نخواهید داشت تا با آن مشتریان جدید پیدا کنید. و همانطور که در بالا گفتم، خیلی اوقات حتی نمیتوانید با سلیقه خودتان هم عکس بگیرید و باید رضایت مشتریان را بر علاقه خودتان ارجحیت دهید.
همه این اتفاقها، شما را به عنوان یک مدیر آتلیه، از عشق و علاقهتان دور میکند. شما اکنون یک عکاس حرفهای هستید. از خودتان بپرسید که آیا با این مسائل راحتید یا ترجیح میدهید تنها به روح هنر عکاسی بپردازید و برای دل خودتان عکس بگیرید؟
چیزی یاد نگیرید!
البته که نمیتوانید چیزی یاد نگیرید. این دقیقاً مغایر با چیزیست که در بخش اول مقاله به شما گفتم. اما مشکل اینجاست که بسیاری از کلاسها و اساتیدی که در این رشته فعالیت دارند، مدتهاست که در این بازار کار نیستند. عکاسی هنری، کاملاً فرای عکاسی تجاری است. سالها پیش، چند جلسهای را نزد یکی از اساتید عکاسی بودم تا از او نورپردازی چهره را یاد بگیرم. اگرچه او عکاس حرفهای و بسیار بزرگی بود و سالها برای ثبت عکسهای ماندگاری زحمت کشیده بود، اما واقعیت اینجاست که در تمامی آن جلسات، ما حتی سراغ دوربین هم نرفتیم. او حتی به دوربین دیجیتال من، نگاه هم نکرد و معتقد بود که به زودی همه جهان به این نتیجه میرسند که این “اسباببازیها” را کنار بگذارند.
اگر میخواهید درباره عکاسی چیزی یاد بگیرید، سعی کنید اساتیدی را انتخاب کنید که در کنار علم و دانش هنری، با بازار و صنعت کار عکاسی امروز هم آشنا باشند تا به این وسیله زودتر به هدف خود دست یابید.
قرارداد و قیمتگذاری
موضوع قیمتگذاری را نمیتوان به این راحتی انجام داد، زیرا کاملاً بسته به بازار محلی است که در آن مشغول کار هستید. به هیچ وجه نمیتوانید از قیمتهای آنلاین برای تعیین هزینه خدمات خودتان استفاده کنید. فراموش نکنید که همین نحوه قیمتگذاری، بسیاری از عکاسان آماتور را فریب میدهد که به این شغل به عنوان یک شغل بسیار پولساز نگاه کنند. بسیاری از افراد هزینه انجام خدمات عکاسی و فیلمبرداری را براساس یک روز کاری حساب میکنند و تصور میکنند حاشیه سود این شغل بسیار بالاست. فارغ از اینکه این شغل، اگرچه در مدت زمان کوتاهی انجام میشود، اما پروسه آمادهسازی، تجهیزات و نفراتی که درگیر کار میشوند بسیار فراتر از چیزیست که در ابتدا به آن فکر کرده بودند.
همین مسئله باعث میشود تا در هنگام آمادهسازی کارها، سعی کنند با کاهش کیفیت و استفاده از خدمات نامرغوب، هزینه تمام شده را کاهش دهند که خود منجر به افت کیفیت و نارضایتی مشتری میشود.
از سوی دیگر خیلی از عکاسان را میشناسم که بدون قرارداد واضح و بدون مشخص کردن جزئیات کامل، مسئولیت یک کار را برعهده میگیرند. اما مشکل اینجاست که عکاس حرفهای بدون یک قرارداد رسمی، رفتاری ناشیانه محسوب میشود و از سوی دیگر تا زمانی که یک شخص، به طور رسمی و حرفهای وارد این شغل نشود هم نمیتواند قرارداد رسمی ببندد! این چرخه پیچیده، در ابتدای کار میتواند برای عکاسان آماتور، دردسرساز باشد و انجام خدمات را با مشکل مواجه کند. اما بههرحال حتی اگر امکان استفاده از قراردادهای رسمی را ندارید، باز هم برای حفاظت از خود و حصول اطمینان از پرداخت هزینهها و سود شما، ضروری است. بنابراین سعی کنید که شخصی با تخصص حقوقی به شما کمک کند قرارداد مشتری را تهیه کنید. مشتریان هم به این ترتیب شما را حرفهای تر نگاه میکنند.
تجهیزات صحیح بخرید
توجه داشته باشید که اینجا به جای استفاده از کلمه “تجهیزات گرانقیمت” یا “تجهیزات حرفهای” از تجهیزات صحیح استفاده کردم. بدترین روش عکاس حرفهای شدن این است که ببینید یک عکاس حرفهای از چه تجهیزاتی استفاده میکند و شما هم همان را خریداری کنید! همانطور که گفتم، عکاسی حرفهای شاخههای گوناگونی دارد. هر شاخهای از عکاسی، به تجهیزات مخصوص به خود نیاز دارد و دقیقاً به همین دلیل هم اینقدر تنوع تجهیزات در بازار عکاسی میبینید.
اینجاست که یک کارشناس عکاسی که لزوماً نیاز نیست، خود در بازار عکاسی حرفهای باشد میتواند به شما کمک کند. اینکه یک شخص بیطرف، با توجه به نیازهایی که دارید، وسیلهای را به شما معرفی کند، بسیار بهتر از این است که از همکارانتان درباره تجهیزات مورد استفادهشان بپرسید. توجه داشته باشید که “مناسبترین” گزینهها برای شما، لزوماً گرانترین یا پرمصرفترین تجهیزات نیستند و گاهی اوقات میتوانید لوازم بسیار مناسبی را با قیمتهای بسیار پایینتر و عملکرد بالاتر از تجهیزات عمومی موجود در بازار پیدا کنید.
وبسایتهای فروش تجهیزات عکاسی و فیلمبرداری مانند دوربین شاپ، اغلب بخشی را که به طور روزانه درباره تجهیزات مختلف، روشهای کار با آنها و قیمتها و امکانات محصولات جدید منتشر میکنند. این مطالب میتواند به شما برای انتخابتان کمک کند. هرچند پیشنهاد میکنم پس از اینکه انتخابتان را محدود به چند کالاهای خاص کردید، به صورت حضوری به فروشگاهها هم بروید و با فروشندگان، درباره آن تجهیزات گفتگو کنید.
وبسایت و شبکههای اجتماعی
این روزها وقتی درباره فعالیت آنلاین یک عکاس حرفهای صحبت میکنیم، همه به یاد اینستاگرام میافتند. بدون شک یکی از بهترین راههای ارتباط با مشتریان، اینستاگرام است. شما میتوانید نمونه کارهای خودتان را (با حفظ موازین شرعی و قانونی) در اینستاگرام منتشر کنید و با مشتریانتان در ارتباط باشید. بدون شک این شبکه اجتماعی، بهترین شبکه اجتماعی برای عکاس حرفهای در ایران محسوب میشود.
طبیعتاً وبسایتها برخلاف اینستاگرام، رایگان نیستند. اما جمله معروفی در دنیای اینترنت صدق میکند که میگوید “اگر در اینترنت، هزینه چیزی را پرداخت نمیکنید، خود شما هزینه آن هستید”! بههرحال، مطمئن باشید که هیچ ارزانی بی حکمت نیست. شرکتهای بسیاری میتوانند کار طراحی وبسایت را برای شما انجام دهند. بد نیست اگر تابهحال این کار را انجام ندادهاید، کمکم به فکر راهاندازی یک وبسایت و معرفی آن در اینستاگرام خودتان باشید.