وقتی به دنیای کودکان نگاه میکنیم میبینیم آن ها جهان را با روش خودشان میشناسند. بزرگسال ها از طریق حرف زدن،خواندن، فکر کردن و تجربه های پیچیده یاد میگیرند، اما کودک ۳ تا ۷ سال همه چیز را از دل بازی کشف میکند. برای همین است که میگویند بازی برای بچه ها مثل درس برای بزرگترهاست حتی شاید مهمتر از درس چون کودک در این سن هنوز فقط با قلب و احساس و کنجکاوی جلو میرود.
کودک در سه سالگی تازه دارد بدنش را هماهنگتر کنترل میکند زبانش کاملتر شده تخیلش همراهش راه میرود و همه چیز برایش تازه است در چهار و پنج سالگی جهان برایش یک جای جادویی است هر چیز کوچکی برایش جالب است یک برگ خشک، یک مداد کوچک، یک صدای عجیب یا یک داستان نصفه در شش و هفت سالگی کم کم تفاوت های بیشتری را میفهمد شروع میکند به دلیل آوردن و سوالاتی میپرسد که گاهی بزرگترها را غافلگیر میکند.
در تمام این مراحل بازی میتواند دست کودک را بگیرد و او را قدم به قدم جلو ببرد نه فقط در یادگیری بلکه در ساختن شخصیت، احساسات، قدرت فکر، خلاقیت، ارتباط، و حتی آیندهاش.

بزرگسال وقتی با چیزی رو به رو میشود سریع دنبال دلیل و توضیح می گردد. اما کودک دنبال احساس است او باید چیزی را لمس کند، تجربه کند، ببیند، بچرخاند، خراب کند، دوباره بسازد و با تمام وجودش تجربه کند تا یادش بماند.
وقتی کودک با دست هایش مکعب ها را میچیند هم مهارت حرکتی یاد میگیرد هم شکل ها را میشناسد هم تعادل را تجربه میکند هم حوصله اش تقویت میشود این ها هیچکدام با گفتن بنشین این را یاد بگیر اتفاق نمی افتد.
اگر به کودکتان بگویید این عدد سه است شاید بفهمد و شاید هم نفهمد. اما اگر سه تا مهره جلویش بگذارید و بگویید ببین این ها سه تا هستند میفهمد و این فهمیدن در ذهنش ثابت میماند.
بازی به کودک اجازه میدهد خودش کشف کند نه اینکه فقط گوش کند این فرق بزرگ بین یادگیری خشک و یادگیری واقعی است. بازی هایی که قدرت فکر را روشن میکنند. یکی از بهترین نوع بازی ها برای این سن بازی های فکری و ساختنی هستند. بچهها عاشق این هستند که چیزها را کنار هم بگذارند و چیزی بسازند. وقتی کودک با مکعب ها یک برج میسازد ذهنش درگیر چندین چیز میشود. او باید تصمیم بگیرد کدام مکعب را کجا بگذارد. اگر برج خم شد باید بفهمد چرا یا اگر ریخت باید دوباره بسازد.
این تلاش های کوچک ستون های بزرگ فکر کودک را میسازند. کودک یاد میگیرد که اشتباه کردن بد نیست بلکه بخشی از مسیر است. این درسی است که بسیاری از بزرگسال ها هنوز هم با آن مشکل دارند. بازی هایی که با حرکت ذهن کودک را آزاد میکنند، بدن کودک همیشه پر از انرژی است این انرژی اگر در مسیر درست خرج نشود تبدیل به بی قراری و بی حوصلگی میشود بازی های حرکتی کمک میکند کودک هم شاد شود هم آرامتر باشد و هم بدنش قوی شود
مثلاً دویدن، پریدن از روی خط، لیلی بازی کردن، توپ بازی یا حتی یک بازی ساده مثل دنبال کردن یک بادکنک همه باعث میشوند کودک یاد بگیرد چطور بدنش را کنترل کند. وقتی کودک میدود و میخندد فقط سرگرم نیست مغز او در حال یادگیری است. بدنش در حال رشد است و قلبش خوشحالتر است.
حرکت یکی از مهمترین بخش های رشد کودک است. کودکی که آزادانه بازی کند ذهنی بازتر و آرامتر دارد و ذهن آرام قدرت یادگیری بیشتری دارد.

اگر کودکی را دیده باشید که با عروسکش حرف میزند یا نقش دکتر را بازی میکند باید بدانید او در همین لحظه دارد احساساتش را تمرین میکند کودکان در سن ۳ تا ۷ سال هنوز نمیتوانند تمام احساساتشان را با کلمات توضیح بدهند اما در بازی این احساسات خودشان را نشان میدهند.
مثلا اگر کودک نقش معلم را بازی کند و به اسباب بازی هایش درس بدهد در واقع دارد رفتارهایی را که دیده تحلیل میکند. اگر نقش پدر و مادر را بازی کند، دارد مفهوم مراقبت را تجربه میکند. اگر نقش سوپری یا راننده یا پزشک را بازی کند دارد با دنیای بزرگترها آشنا میشود.
در این نوع بازی ها کودک کلمات جدید یاد میگیرد اعتماد به نفسش بیشتر میشود و میفهمد که میتواند مسئولیت بگیرد. این ها دلایلی است که بازی های نقش آفرینی را تبدیل به یکی از مهمترین بازی های آموزشی میکند.
نقاشی کردن یک کار ساده به نظر میرسد اما برای کودک یعنی آزادی کامل. وقتی کودک قلم یا مداد رنگی را روی کاغذ میکشد، ذهنش دور از قاعده های بزرگسالانه حرکت میکند او لازم نیست چیزی را دقیق بکشد لازم نیست شبیه عکس باشد لازم نیست قانون خاصی را رعایت کند کودک فقط میخواهد خودش را بیان کند این خودبیانگری پایه خلاقیت است.
خمیر بازی هم همین طور است کودک میتواند از خمیر یک آدمک، یک حیوان، یک ساختمان یا هر چیزی که در ذهنش می آید بسازد همین ساختن باعث میشود کودک احساس کند میتواند دنیای خودش را خلق کند این حس یکی از قویترین حس های انسان است اگر کودک آن را از همین سن یاد بگیرد در آینده هم خلاقتر هم بااعتمادتر و هم مستقلتر میشود.

زبان یک مهارت است که با تمرین بهتر میشود کودکان ۳ تا ۷ سال عاشق حرف زدن، سوال پرسیدن و داستان ساختن هستند اگر این انرژی در مسیر درست قرار بگیرد زبان کودک خیلی سریعتر رشد میکند بازی هایی مثل ادامه دادن یک داستان، گفتن یک قصه خیالی، حدس زدن چیزها، یا حتی گفتن شعرهای کوتاه، ذهن کودک را باز میکند. کودک یاد میگیرد کلمه های جدید بسازد جمله هایش را بهتر کند و افکارش را بیان کند گاهی یک قصه گویی ساده قبل از خواب هزار برابر بیشتر از یک کتاب آموزشی به کودک کمک میکند.
بازی هایی برای آشنایی با ریاضی و منطق ریاضی برای کودک اصلا نباید سخت شروع شود مهم نیست کودک بتواند جمع و تفریق کند مهم این است که اصلا ازعدد نترسد شمردن میوهها، تطبیق دادن شکلها، پیدا کردن بیشترین یا کمترین، مرتب کردن اشیا از کوچک به بزرگ، همه اینها شروع ریاضی هستند بدون اینکه کودک بفهمد ذهنش برای فکر کردن منطقی آماده میشود وقتی کودک بفهمد ریاضی یک بازی است نه یک درس سخت همه چیز برایش راحتتر میشود.
هیچ بازی ای به اندازه زمانی که کودک با پدر یا مادر میگذراند برای رشد او مهم نیست بازی مشترک باعث میشود کودک احساس کند مهم است دوست داشتنی است و ارزش دارد این حس امنیت بزرگترین نیروی رشد ذهنی کودک است کودکی که در بازی با خانواده میخندد در آینده آدم آرامتر و مطمئنتری میشود بازی مشترک همچنین باعث میشود کودک یاد بگیرد چطور نوبت بگیرد چطور حرفش را بزند چطور در کنار دیگران بازی کند و چطور شکست را تحمل کند این ها درس هایی هستند که در هیچ کتابی پیدا نمیشوند.

جمعبندی
کودکان ۳ تا ۷ سال در دورهای قرار دارند که ذهن شان مثل یک زمینِ آماده است هر بازی هر تجربه و هر فعالیت میتواند دانه ای باشد که بعدها به یک مهارت بزرگ تبدیل شود بازی های آموزشی بهترین راه برای رشد این دانه ها هستند این نوع بازی ها به کودک کمک میکنند فکر کند، خیالبافی کند، حرف بزند، حرکت کند، احساساتش را بشناسد، اعتماد به نفس بگیرد و ارتباط برقرار کند.
بازی آموزشی یعنی یادگیری بدون فشار یعنی رشد در قالب شادی یعنی آینده ای روشن که قدم به قدم با بازی ساخته میشودو اگر شما دنبال بازی های مناسب برای این سن هستید، یک نگاه گذری و دوستانه به سایت کتاب سرای بابک میتواند انتخاب های خوبی را جلوی راهتان بگذارد.