ادبیت، تجلی هنر و جلوه هنر زبان آوری در داستان کوتاه و رمان است. اما در ایران، شناخت و توقع آن از متن های داستانی، آن چنان که باید عمومیت نیافته و جز مواردی استثنایی، این پدیداری مهم ادبی نادیده مانده است. از قرار، قرار هم نیست که به این زودی ها جزو ارزش های عمومی زیبا شناسی ما نقد ادبی مان قرار بگیرد. شاید علت اساسی این فقدان را در ترجمه های داستانی باید جستجو کرد.
زیرا که ادبیت داستانی هم، همانند زیبایی های زبانی شعر قابل ترجمه نیست، و یا اگر هم بخشی از آن تن به ترجمه بدهد، بختیاری اش به توانایی ها و شناخت و دلدادگی مترجم بستگی می یابد که این هم زیاد دست نمی دهد.
به گمانم، در میان انواع گوناگون گونه شناسی / نوع شناسی داستان (اعم از داستان کوتاه و رمان)، داستان ها را بر حسب رفتار آن ها با زبان، می توان به دو گونه تقسیم کرد.
1) داستان زبان ابزار ...
2) داستان زبان گوهر (زبان آور) ...
به عبارت دیگر، از این زاویه، داستان ها بر حسب اینکه زبان را فقط وسیله و ابزاری برای پدیداری و روایت ماجرا به کار برند، و یا برعکس، روایت ماجرا را ابزاری بشناسند برای پدیداری زبان خاص ان ماجرا و خاق ادبیت خاص، از هم سوا می شوند و هر کدام راه خود می گیرد به کار و بار خود ...
قسمتی از مقاله (زبان آوری های هوشنگ گلشیری)
شهریار مندنی پور