به نوشیروان گفتند در هندوستان کوهی است و بر آن کوه گیاهی که مرده را زنده می کند. معلوم شد که آن کوه "دانش" و آن گیاه "سخن" است گیاه سخن بر کوه دانش ! آفرینش به اندیشه است و اندیشه در سخن (کلام قدسی) پدیدار می شود. در عهد عتیق "در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید و زمین بایر و تهی بود و تاریکی بر روی لجه و روح خدا سطح آب ها را فرو گرفت و خدا گفت روشنایی بشود و روشنایی شد ... و خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید" و با این نامگذاری معرفت به آفرینش، شناخت کار خدا، آغاز شد. در عهد جدید (انجیل یوحنا) هم آمده است که در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود همان در ابتدا نزد خدا بود همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت." و در جای دیگر خداوند خود را از راه حرف های الفبا یعنی نوشتار سخن، تعریف می کند : آن تخت نشین گفت (خداوند) الحال همه چیز را نو می سازم و گفت بنویس زیرا که این کلام امین و راست است باز مرا گفت تمام شد من الف و یا و ابتدا و انتها هستم. و اما در قرآن شاید نیازی به یادآوری نباشد که خدا گفت بباش پس ببود با دو حرف ک و ن. از این امر عالم خلق هستی پذیرفت. قرآن کلام الهی و یه عقیده پاره ای از متکلمان و مومنان قدیم است نه حادث، یعنی از ازل و حتی پیش از آفرینش در خدا بود و سپس در زمان مقدر به صورت وحی، بر پیامبر اسلام نازل شد.