لذت ببرید تا شاد شوید. اگر لذت نبرید نمیتوانید شاد باشید. مردم تصور میکنند باید از چیز به خصوصی لذت ببرند، درحالی که آن چیز به خودیخود نه لذتآفرین است و نه رنجآور؛ در واقع همهچیز بسته به آن است که چگونه بنگریمش.
برای آنکه قادر به لذت بردن از چیزی باشید، نیازمند داشتن احساسی مناسب و در خور آن هستید. اگر حس کودکانه نداشته باشید، اگر به کارکردهای پست و فرودین خود مثل انسانهای بدوی ننگرید، نمیتوانید شاد باشید و لذت ببرید؛ باید بیتجربگی و سرزندگیِ یک کودک را داشته باشید. بهترین شادی آن است که با بیتجربگی و تازه کاریِ یک کودک لذت ببرید و این کار بسیار ساده است.
اگر پخته و کارکشته شدهاید، حقیقتا نمیتوانید شاد باشید، دیگر شادی کودکانهای در کار نیست، آنچه باقی میماند لذت بردن به خرج دیگران است؛ مثلاً از اینکه دیگری به مخمصه بیفتد، شاد میشوید و لذت میبرید و کس دیگری تاوان این لذت شما را میپردازد؛ این همان چیزیست که من لذت مخدوش و تحریفشده مینامم. ولی تاوان یک شادی واقعی را دیگری نمیپردازد؛ این شادی برپای خود میایستد و فقط با سادگی و بیپیرایگی فراهم میشود و فقط در صورتی که از آنچه فراهم آوردهاید راضی باشید.
ما بسیار کم خود را شاد میکنیم و در نتیجه با شکنجهی دیگران به لذت خاصی میرسیم. مثلاً کودکانی که با حیوانات یا دوستان خود رفتار سنگدلانه و بیرحمانهای دارند، همیشه کودکانی هستند که خود در خانه و توسط والدینشان شکنجه شدهاند؛ و والدین به این دلیل کودکشان را شکنجه میکنند که خود زمانی شکنجه شدهاند، حال یا به دست خودشان و یا والدینشان. مردم همیشه آنچه را میآموزند منتقل میکنند، پس رفتار فرزندان، نشان دهندهی نحوهی رفتار والدینشان با آنهاست. البته همهی اینها ناآگاهانه اتفاق میافتند. اگر مردم فقط و فقط خود را شاد کنند، این همه بیرحمی و قساوت را به نسل بعد منتقل نمیکنند؛ دیگر از چیزهای ناخوشایند و زننده لذت نمیبرند و به رفتار زننده دست نمیزنند.
کارل گوستاو یونگ