پادکست داکس
پادکست داکس
خواندن ۴۰ دقیقه·۱ سال پیش

اپیزود سی و دوم: روسیه پوتین 2

سلام، شما دارید اپیزود سی و دوم پادکست داکس رو میخوانید.

https://castbox.fm/episode/اپیزود-سی-و-دوم%3A-روسیه-پوتین--قسمت-دوم-id3396284-id481792186?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF%20%D8%B3%DB%8C%20%D9%88%20%D8%AF%D9%88%D9%85%3A%20%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87%20%D9%BE%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%86-%20%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%20%D8%AF%D9%88%D9%85-CastBox_FM


در اپیزود قبل در مورد پیشینه ولادیمیر پوتین صحبت کردم و با جزییات گفتم که چطور اون افسر مستعفی کا گ ب خودش رو به کرملین رساند و در عرض نه سال شد رییس جمهور روسیه. بدون هیچ مقدمه و یادآوری خلا میخوام ادامه داستان رو بگم. برای همین اگر اپیزود قلبی رو نشنیدید پیشنهاد میکنم حتما اول اپیزود 31 رو بشنوید. پوتین به روش معروف و آشنای اتوبوسی با خودش خیلی از افراد مورد اعتمادش رو از سن پترزبورگ به مسکو آورد که بتونه تیم کاری خودش رو تشکیل بده. این تیم به پیترز گروپ معروف شد یعنی تیم سن پترزبورگ. این گروه پای سفره سیاست و پای خوان پرنعمت اقتصاد کشور نشسته بودن و ازش روزی میخوردن و میخورن. هم تونستن مناصب در خوری بگیرن و هم اینکه سهم خوبی از اقتصاد کشور رو مال خودشون کنن. خود پوتین هم این وسط تونسته تا حالا صاحب ثروت زیادی بشه. گرچه هیچ کسی از ثروت پوتین اطلاع دقیق نداره . دیدگاها متفاوته اما تخمینهایی هست که میگه که پوتین دهها میلیارد دلار دارایی رو در اختیار دارد. گرچه مثل خیلی از مسائل دیگه خود پوتین منکر چنین ثروتیه.

یکی از اقدامات سمبلیک پوتین بعد از به قدرت رسیدن این بود که سرود ملی روسیه رو برگردوند به همون سرود دوره اتحاد جماهیر شوروی. البته اون سرود دوره شوروی یک شعر دیگه ای داشت اما اینبار روی همون آهنگ یک شعر دیگه سرودند و شد سرود ملی. این هم یکی از نشانه هایی بود که باعث ترس غربیها شد و گفتن که پوتین دنبال اینه که عظمت از دست رفته شوروی رو دوباره به دست بیاره و روسیه رو به جایگاهی که شوروی داشت برسونه. در اپیزود قبلی گفتم که پوتین از همون ابتدای سال 2000 قدرت رو در دست گرفت.1/1/2000 اولش بعنوان رئیس جمهور موقت و بعد از انتخابات دیگه به عنوان رئیس جمهور رسمی. سال 2000، سال آخر ریاست جمهوری بیل کلینتون بود. بیل کلینتونی که رابطه خوبی رو با بوریس یلتسین داشت و یکی از حامیان خارجی اش بود. حالا میگیم کلینتون با یلتسین دوست بود اما همین کلینتون هم در عین دوستی با یلتسین دنبال گسترش ناتو بود. چون قبل از فروپاشی شوروی آمریکا و کشورهای غربی به شوروی اطمینان داده بودن که ناتو دیگه سمت شوروی نمیاد و عضو جدیدی از کشورهای همسایه شوروی نمیگیره اما بعد از فروپاشی شوروی این قرار مدارها که کتبی هم نشده بودن زیر پا گذاشته شدن و ناتو همینطور به عضو گیری ادامه داد. اما در عین حال کلینتون ظاهر رابطه اش با یلتسین خیلی خوب بود. با کی؟ یلتسین. الان میخوایم ببینیم رابطه پوتین با روسای جمهور امریکا چطور پیش رفت.

اولین دیدار پوتین با یک رییس حمهور امریکا
اولین دیدار پوتین با یک رییس حمهور امریکا


خب برگردیم به کلینتون. ماه های آخر ریاست جمهوری کلینتون مصادف میشد با ماههای اول به قدرت رسیدن پوتین. کلینتون بلند شد رفت به روسیه تا پوتین رو ببینه. ببینه رییس جمهور جدید روسیه کیه. بالاخره روسیه وارث کشوریه که اینها دهه ها با همدیگه داستان داشتن، سر شاخ بودن. حالا برای آمریکایی ها مهم بود که ببینند این کشور دست چه کسی افتاده. پوتین درسته که هنوز در اون سمت تازه کار بود اما در برخورد با کلینتون نمی‌خواست کم بیاره و از طریق زبان بدن خودش داشت به کلینتون نشون میداد که این منم که اینجا سلطه دارم. تلاشش رو میکرد که به کلینتون بفهمونه که خارج از اینجا واسه هر کی پرزیدنتی، اینجا منم که پرزیدنتم. روحیات و دیدگاهشان هم به هم نمیخورد. و نتونستن با هم ارتباط خوبی برقرار کنند.

برخورد پوتین با کلینتون تجربه خوبی از آب در نیومد. اما پوتین دنبال این افتاد که یک شروع خوب با رئیس جمهور جدید آمریکا جورج بوش داشته باشه. برای همین قبلش مفصل راجع به جورج بوش تحقیق کرد، اینکه بوش چه جور آدمیه. اعتقاداتش چیه، چه چیزهایی خوشحالش میکنه؟ پوتین میدونست که بوش یک مسیحی معتقد و دو آتشه است. اینجا بود که تصمیم گرفت که از حربه اعتقادات مذهبی استفاده کنه. بعد از رییس جمهور شدن بوش، پوتین به آمریکا سفر کرد، اونجا براش یک خاطره ای از یک تجربه مذهبی تعرف کرد. گفت اره چند سال پیش کلبه ام آتش گرفته بود. توی اون آتش سوزی مهیب فکر کردم که همه چیز از بین رفته از جمله مطمئن بودم که اون گردنبند صلیبی که مادرم بهم داده بود هم توی آتش سوزی از بین رفته. اما درست مثل یه معجزه آتش نشان اومد سمتم و گردنبند رو به دستم داد و من هم این یادگاری ارزشمند رو هنوز نگه داشتم.

اولین دیدار پوتین و جرج بوش در امریکا
اولین دیدار پوتین و جرج بوش در امریکا

این رو یادآوری کنم که در دوره اتحاد جماهیر شوروی، یعنی فقط چند سال قبلتر ش، زمامداران شوروی میانه ای با اعتقادات مذهبی نداشتن. و برای همین هم اردوگاه مقابلش یعنی امریکا تلاش میکرد که نشون بده دشمن ما بی خداست و ما معتقدیم، ما با خداییم. ما یک ملت زیر سایه خدا هستیم. هر چه مسیحی تر و باخداتر باشی امریکاییتر هستی. الان هم می بینید دیگه خیلی از ملی گراهای دوآتشه امریکایی شدیدا هم مذهبی هستن. حالا با اون پیشینه، پوتین رفته امریکا و برای رئیس جمهور آمریکا همچین خاطره مذهبی ای رو میکنه. میخواست بگه من هم مثل تو مذهبی هستم و یه راهی برای ارتباط برقرار کردن با این آدم مهم استفاده بکنه. واقعا هم تونست تاثیر خوبی روی بوش بذاره و وقتی که بعد از صحبت هاشون مقابل خبرنگارها ظاهر شدند بوش یه دفعه گفت که آره من به چشم این مرد نگاه کردم و احساس درون روحش رو یافتم. این مرد شدیدا برای منافع کشور خودش تلاش می‌کنه. پوتین به خواستش رسیده بود که همانا احترام دیدن و تمجید شنیدن از یک رئیس جمهور آمریکا بود.

این شاید نتیجه مهارتی بود که پوتین در اون استاد بود. بالاخره هیچ چی نباشه در کا گ ب آموزش دیده بود و می دونست که با چه رفتاری میتونه به خارجیها نزدیک بشه و اعتمادشان را جلب بکنه. میگن که پوتین چشم تیزبینی دارد. ویژگیهای شخصیتی طرف مقابل رو میگیره و از اون ویژگیها در خدمت اهداف خودش استفاده میکنه. این کار رو با رهبران کشورهای دیگر بارها کرده. یه وقتایی با خوشرویی و رفتار گرم باهاشون این کار رو کرده یه وقتایی هم با ارعاب و یا با تحقیر یا کم محلی. یه وقتایی از میز شش متری برای دیدن رهبران کشورهای مختلف استفاده کنه، یه وقتایی هم طرف مقابل رو گرم در آغوش میگیره یا خاطره مذهبی براش تعریف میکنه. با همین روشهاش در همون سالهای اول تونست تاثیر خیلی خوبی روی بوش و تونی بلر بذاره و روابط روسیه رو با امریکا و بریتانیا تقویت کنه.

رابطه گرم پوتین و شرودر صدر اعظم وقت آلمان
رابطه گرم پوتین و شرودر صدر اعظم وقت آلمان

همینطور تونست رابطه عجیبی با صدراعظم وقت آلمان گرهارد شرودر هم درست کنه. در سال 2003 در یک شرکت کوچک آلمانی شواهدی از پولشویی پیدا شد. پولشویی که افراد رده بالای سیاست روسیه و احتمالا خود پوتین پشت اون بودن. اما رابطه بین پوتین و شرودر اینقدر قوی بود که اون پرونده با دخالت شرودر در دادگستری آلمان متوقف شد. دو سال بعدش در سال 2005 شرودر یک وام شش میلیارد دلاری به روسیه داد تا بتونه خط لوله گاز روسیه به اروپا رو بسازه تا روسیه بتونه به آلمان گاز صادر کنه. همین گازی که باعث شده اروپا اینقدر وابسته به روسیه باشه و در برخورد باهاش همه اش ملاحظه کنه. معلومه که روسیه دوست داره ایران هیچوقت از تحریم در نیاد. ایرانی که دومین ذخایر گازی دنیا رو داره. که خودش تنهایی به آلمان و اروپا گاز بفروشه. بگذریم، شرودر شش میلیارد دلار وام به روسیه داد اون هم در بحبوحه انتخابات. دوهفته بعدش هم شرودر انتحابات رو باخت و از سیاست کناره گرفت. اما پست بعدی اش چی بود؟ رئیس هیئت مدیره کنسرسیوم ساخت همون خط لوله. از اینور به روسیه وام داد از اون طرف وقتی که قدرت رو از دست داد رفت خودش مسئول اجرای پروژه شد. این مساله باعث جنجال زیادی در سیاست آلمان شد.

اما برگردیم به بوش. رابطه پوتین و بوش خیلی خوب شروع شد اما یه دفعه ۱۱ سپتامبر پیش اومد. پوتین از این فرصت هم استفاده کرد تا خودش رو به بوش نزدیک کنه. بعد از حملات سریعا بهش تماس گرفت و باهاش ابراز همدردی کرد. و گفت ما کنارتون هستیم تا جلوی ترور رو بگیریم. اما بوش راه خودش رو رفت، افتاد دنبال حمله به افغانستان و بعد هم عراق. و این چیزی نبود که پوتین دوست داشته باشه. ببینه که امریکا داره یکه تازی میکنه. و به هر کجا که دلش بخواد لشکر کشی بکنه.

شرودر بعنوان رئیس هیئت مدیره کنسرسیوم ساخت خط لوله
شرودر بعنوان رئیس هیئت مدیره کنسرسیوم ساخت خط لوله

پاییز سال 2004 یک فاجعه بزرگ در روسیه اتفاق افتاد. اتفاقی به مراتب فجیع تر ازون بمبگذاری آپارتمانها که توی اپیبزود قبلی گفتم. این فاجعه در شهر کوچک Beslan در اوستیای شمالی اتفاق افتاد. اوستیای شمالی یک منطقه فدرال در قفقازه. بخشی از روسیه است. در پاییز سال 2004 وقتی که اولین روز مدرسه بود و بچه ها با پدر و مادرهاشون رفته بودن که سال تحصیلی رو شروع کنن چند تروریست به یه مدرسه ریختن و بعد همه بچه ها و پدر و مادرها و معلمها رو در سالن بزرگ مدرسه جمع کردن. چند صد نفر گروگان بودن. خیلی از پدر مادرها بچه های کوچک دیگه شون رو هم توی بغلشون داشتن. تروریستها شورشیهای چچنی بودن که از پوتین میخواستن که یا نیروهات رو از چچن ببر بیرون یا اینکه این بچه ها رو میکشیم. ویدئوهاش هست که این بچه های کوچک چقدر وحشت زده بودن. بچهای هفت هشت ساله که شبیه به حالت کلاغ پر دستشون رو پشت سرشون گره زده بودن و روی زمین نشسته بودن. واقعا شرایط ناراحت کننده ای بود. پوتین یا باید به حرف شورشیها گوش میکرد یا اینکه نمیکرد و وجهه و اعتباری که در این چهار سال به دست آورده بود رو از دست میداد. انتخاب پوتین اما این بود که ارتش روسیه رو به بسلان بفرسته. اونها دور تا دور مدرسه رو محاصره کردن. در روز سوم گروگان گیری تروریستها یه دفعه یک بمب رو منفجر کردن و از اون طرف هم ارتش با توپ و تانک ساختمون رو نشونه گرفت. نیروهای ارتش همزمان کمک میکردن که گروگانها از مدرسه فرار کنن. اما ساختمون مدرسه آتش گرفت و 320 نفر که نصفشون بچه بودن زنده زنده در آتش سوختن.یک فاجعه انسانی به تمام معنی. افکار عمومی از دست پوتین عصبانی بود و اون رو مقصر میدیدن. اما وقتی که پوتین زبان باز کرد مقصر رو آمریکا دانست و گفت اونها حامی جدایی طلبان چچن بوده. البته اسمی از آمریکا نبرد اما آدرس آمریکا رو میداد. پوتین که تا اینجا تلاشش رو کرده بود تا با بوش رفاقتی به هم بزنه و با امریکا رابطه خوبی داشته باشه، از این لحظه بود که راهش رو از آمریکا جدا کرد.

فاجعه مدرسه بسلان در سال 2004
فاجعه مدرسه بسلان در سال 2004

در همون دوران، پوتین داشت تحولات دیگری رو هم از نزدیک دنبال میکرد و اون هم وقوع انقلابهای رنگین در جمهوریهای سابق شوروی بود. یعنی در حیات خلوت خودش. داشت میدید که در کشورهای همسایه اش که قبلا مال اتحاد جماهیر شوروی بودن و الانم روسیه در آنها نفوذ زیادی داره، پشت هم هی انقلاب میشه و آدمهایی که با پوتین دوست هستن میرن و بعد از انقلاب کسایی بر سر کار میان که با روسیه مشکل دارن و به غرب نزدیک هستن. شما فکر کن پوتین باشی، یعنی کسی باشی که کارت تئوریهای توطئه بوده. قضیه رو چطور میبینی؟ اینطور میبینی که این انقلابها اتفاقی نیست و یک کشوری دلش نمیخواد که روسیه در این کشورها نفوذ داشته باشه. یک کشوری داره این انقلابها رو رهبری میکنه. اون کشور کیه؟ آمریکاست. پوتین قضیه رو اینطور میدید. اولش در سال 2003 انقلاب گل سرخ در گرجستان پیش اومد. بعد در سال 2004 انقلاب نارنجی در اوکراین رخ داد.بعد هم انقلاب گل لاله در قرقیزستان. که در همه اینها مردم این کشورها به نفوذ روسیه در کشورشون اعتراض میکردن. البته مسائل دیگه هم بود مثل اینکه سیستم حکمرانی فشله، ناکارآمده، صدای مردم شنیده نمیشه، در انتخابات تقلب میشه. مساله نفوذ زیاد روسیه هم که بود. مردم اعتراض کردن و موفق شدن که از شر سیاستمدارانی که نمیخواستن خلاص بشن. اما پوتین میگفت داره دموکراسی با طعم امریکایی به این کشورها صادر میشه و اینها ضد روس میشن. حرف پوتین این بود که مردم که همینجوری نمیان توی خیابون. حتما یکی تحریکشون کرده. یکی پول داده بهشون. کی؟ آمریکا. پوتین یادشه که دوازده سیزده سال پیش امریکا بود که باعث فروپاشی شوروی شد. الان هم تحلیلش این بود و بطور جدی احساس خطر میکرد. چون همون موقع میدید که امریکا به عراق حمله کرده و صدام رو برداشته. در حیات خلوت خودش هم میدید که انگار باز دست امریکاست. از طرفی هم نگاه میکرد میدید که ناتو همینطور داره پیشروی میکنه. پیشروی ناتو دیگه از حیات خلوت گذشته دیگه، به هال و پذیرایی روسیه رسیده.

مقامات امنیتی و همینطور وزارت خارجه آمریکا که اون زمان در مسند کار بودن خیلی هاشون در این مستند هستن و میگن که روسها فکر میکردن که اون انقلابها کار ما بوده ولی به این سوی چراغ کار ما نبوده. حالا واقعیت چیه رو باز هم من به شخصه نمیدونم. به هرحال اما پوتین نگران بود، عصبانی بود و همه چیز رو علیه خودش میدید اما هنوز سکوت کرده بود و حرفی نمیزد. اما در فوریه سال 2007 بود که پوتین تصمیم گرفت که موضع خودش رو علنی کنه. و به این وضعیت اعتراض کنه. چطور؟ در کنفرانس امنیتی مونیخ. جایی که مقامات ارشد سیاسی و امنیتی کشورهای مختلف خضور داشتن و میومدن و سخنرانی میکردن. نوبت به سخنرانی پوتین رسید. پوتین عصبانی بود و در سخنرانی اش تعارف را کنار گذاشته بود و دست گذاشته بود روی موضوع توسعه طلبی آمریکا. معمولا در همچین نشستهایی حضار یه خرده در لفافه وبا ادبیات ملایم حرف میزنن. این اما رک حرف میزد که امریکا خودش اون سر دنیا هست اما مرزهایش رو تا همسایگی ما آورده جلو. همچین وضعیتی رو کی دوست داره؟ دو متر پایینتر از پوتین هم نماینده های امریکا پای صحبتش نشسته بودن. این عصبانی حرف میزد . اونها هم سر تکون میدادن و پوزخند میزدن که چی میگی؟ نه این خبرها نیست. پوتین ادامه میداد. این شرایط خطرناکه و هیچ کسی احساس امنیت نمیکنه. لحن پوتین تغییر کرده بود.

سخنرانی پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ یک نقطه عطف در سیاست روسیه بود.
سخنرانی پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ یک نقطه عطف در سیاست روسیه بود.

خیلی از کارشناسها میگن که اون سخنرانی پوتین یک نقطه عطف یود. جایی بود که شرایط از اون به بعد تغییر کرد. خانم ویکتوریا نولاند سفیر آمریکا در ناتو توی مستند انتقام پوتین هست و با خنده میگه که اینقدر پوتین اون روز عصبانی بود و با هیجان حرف میزد که آب دهانش توی هوا پخش میشد طوری که هوای اتاق مرطوب شده بود. کمی هم با حالت بدجنس طور این رو میگه ها. قشنگ معلومه از عصبانیت پوتین خوشحاله. حالا قضیه این خانم رو هم در ادامه میگم که داستانش با پوتین چیه و چرا اینجا خوشحاله. خلاصه، در کنفرانس امنیتی مونیخ بود که پوتین حرفهایی که تا بحال در حلقه نزدیکانش می گفت رو در سطح بین المللی بطور عیان فریاد زد.

این سخنرانی در سال 2007 بود یعنی بعد از 7 سال دیگه الان آخرهای ریاست جمهوری اش بود. گفته شده که این نگرانی در کرملین وجود داشت که وقتی که دوره پوتین تمام بشه رئیس جمهور بعدی دست بگذاره روی داراییهای پوتین. برای همین با حمایت پوتین دیمیتری مدودف که از افراد مورد اعتمادش بود برای یک دوره رئیس جمهور روسیه شد. در اون دوره 4 ساله از 2008 تا 2012 پوتین نخست وزیر روسیه بود . اسما فرد دوم این کشور بود، همه میدونستن که این فقط یک جابجایی موقتی و ظاهریه و در واقع نفر اول روسیه هنوز پوتینه.

در سال 2009 دوره ریاست جمهوری بوش تموم شد و اوباما بر سر کار اومد. قصد اوباما ابن بود که روابط با روسیه رو ترمیم کنه و یه روابط سازنده با روسیه درست کنه. گفته بود که میخواهیم دکمه ریست یا ریستارت رو بزنیم و یه رابطه جدیدی با روسیه شروع کنیم. در اولین دیداری که هیلاری کلینتون که وزیر خارجه آمریکا بود با سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه هم رو دیدند. هیلاری کلینتون در مقابل خبرنگارها یه جعبه به لاوروف داد و گفت بازش کن. وقتی که باز کرد دیدن که یه دکمه پلاستیکی ریست یا روشن خاموش بود که شبیهش رو روی دستگاهها میذارن. اما این یه اقدام سمبلیک بود که نشون بده ما دنبال تغییر رویه هستیم.

دکمه ریست در دستان وزاری امور خارجه
دکمه ریست در دستان وزاری امور خارجه

چند ماه بعدش اوباما به مسکو سفر کرد و رفت با پوتین هم دیدار کرد، گرچه گفتم پوتین فرد دوم کشور بود اما أوباما میدونست که نفر اصلی اونه و باهاش دیدار کرد که دیدار جالبی از آب در نیومد. درست شبیه به قضیه نتانیاهو و اوباما که توی اپیزود 30 ام گفتم. اینجا هم اوباما یک سوال ده ثانیه ای از پوتین میپرسید و پوتین 45 دقیقه پاسخ میداد. درس تاریخ میداد از روسیه قدیم و اتحاد جماهیر شوروی. اوباما از این رفتار پوتین دلسرد شد و اینطور برداشت کرد که این آدم در گذشته گیر کرده و انگار در سودای همون دورانه. از این آدم یک شریک سیاسی در نمیاد. برداشت پوتین هم این بود که اوباما هم یک تهدیده، مثل بقیه روسای جمهور آمریکا، همگی سرو ته یه کرباسن. همه شون دنبال گسترش ناتو هستن و همه شون میخوان که نفوذ روسیه رو کم کنن.

دیدار سرد پوتین و اوباما در سال 2009
دیدار سرد پوتین و اوباما در سال 2009

گفته میشه که وقتی که پوتین نخست وزیر بود، دیگه داشت کم کم روی این مسئله فکر میکرد که از قدرت کناره گیری بکنه و بذاره مدودف برای دوره بعدی هم ادامه بده اما ناگهان نظرش عوض شد. چرا عوض شد؟ بهار عربی یکی از دلایل اصلیش بود. انقلاب هایی که در بین کشورهای عربی شروع شده بود پوتین رو به ترس انداخت که نکنه این دومینو به روسیه هم برسه. چیزی که پوتین در کشورهای عربی میدید براش شبیه به اتفاقات درسدن بود. مخصوصا که دخالت آمریکا رو هم میدید. باز در اپیزود سی ام، نتانیاهو در جنگ گفتم که در بحبوحه بهار عربی وقتی که مردم مصر در میدان تحریر جمع شده بودن، أوباما اومد و بیانیه داد که حسنی مبارک باید همین الان استعفا کنه.و نهایتا هم مبارک مجبور به استعفا شد. اون از مصر. بعدش هم در مورد لیبی باز مستقیما دخالت کردن. معمر قذافی نه تنها یک دیکتاتور بود بلکه بطور واضح کسی بود که تعادل روانی نداشت. در این که شکی نیست. مردم لیبی هم از وضعیت خسته شده بودن و مثل چند کشور عربی دیگه ریخته بودن توی خیابونها. قذافی هم اونها رو به طرز وحشیانه ای سرکوب کرد. اما آیا این به آمریکا مجوز میداد که به لیبی حمله بکنه؟ به فرض هم اصلا نیت خیر داشتن، ایا اصلا به سیستم جایگزین قذافی فکر کرده بودن؟ نه. فقط تصمیم این بود که وارد عمل بشه و هیلاری کلینتون یک ائتلاف نظامی راه انداخت علیه معمر قذافی که اون رو سرنگون کنه. و همین اتفاق هم نهایتا افتاد. قذافی ای که به معترض ها گفته بود موش، در یک تونل فاضلاب گیر افتاد و بعد هم همونجا توسط مردم معترض به طرز فجیعی کشته شد. وقتی که قذافی مرد و خواستن خبر کشته شدنش رو به هیلاری کلینتون بدن اون وسط یه مصاحبه بود و صحنه گفتن این خبر به هیلاری کلینتون فیلمبرداری شده. هیلاری اینقدر خوشحال بود که همونجا واکنش نشون داد و گفت که اومدیم، دیدیم، مرد. که اشاره داشت به یه نقل قول معروف از ژولیوس سزار، اومدیم دیدیم پیروز شدیم. همه اینها رو پوتین داشت دنبال میکرد و براش این پیام رو داشت که تمام این تحولات هم زیر سر آمریکاست، همه چیز در خدمت منافع آمریکاست و دیر بجنبم نوبت من میشه. این نتیجه گیری پوتین بود، نگران بود. خصوصا تصاویر کشته شدن تحقیرآمیز قذافی خیلی روش تاثیر داشت و میگن که دهها بار اون ویدئو رو تماشا کرده. نگران بود که این اتفاق یه روزی برای خودش بیفته.

خوشجالی هیلاری کلینتون از مرگ قذافی
خوشجالی هیلاری کلینتون از مرگ قذافی

اینجوری بود که بهار عربی این نگرانی را در پوتین ایجاد کرد و به فکر حضور دوباره در قدرت افتاد و گفت که دوباره میخوام رییس جمهور بشم. همچین که اعلام کرد که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکنه یک اعتراضات گسترده در مسکو راه افتاد. البته که این آدم کلی طرفدار داره ها اما مخالفین زیادی هم داره. پلیس صدها نفر از معترضین رو در خیابانها دستگیر کرد. اعتراض ها ادامه داشت اما آخرش هم پوتین در انتخاب پیروز شد. انتخابات پر از حرف و حدیثی هم بود. روز انتخابات مردم با موبایلهاشون از صندوقهای رای فیلم میگرفتن که از همون اول رای گیری کلی رای توش بود. یا خودکارهایی رو در مراکز رای گیری نشون میدادن که جوهرش قابل پاک شدن بود.خلاصه کلی شک و تردید و سوال در مورد این انتخابات وجود داشت. و البته اون چیزی که در کشورهایی مثل روسیه اهمیت نداره توجیه کردن افکار عمومیه. مردم سوال داشتن، شبهه داشتن ولی پاسخ سوالشون دستگیری بود. بعد از انتخابات هم اعتراضات ادامه پیدا کرد. و در اون بگیر و ببندها هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا از معترضین روسی حمایت کرد. و به دولت روسیه اخطار داد. این حمایت دولت آمریکا باعث شد که پوتین بازهم عصبانی بشه و دولت آمریکا و خصوصا شخص هیلاری کلینتون رو متهم کند که شما دنبال سرنگون کردن من هستید. این اعتراضات آخرش به جایی نرسید و برای بار سوم سربازهای کاخ کرملین اون درهای عظیم سالن اصلی کاخ رو براش باز کردند و پوتین در میان تشویق مقامات عالیرتبه برای سوگند خوردن وارد کرملین شد.

پوتین تا اینجا هشت سال رییس جمهور و چهار سال هم نخست وزیر شده بود. الان تازه با انرژی برگشته بود سر جاش با برنامه هایی در سر. یکیش این بود که معترضین و مخالفانش رو طوری سرکوب کنه که دیگه کسی جرات نکنه نطق بکشه. در سالهای بعد بعضی از مخالفین پوتین مسموم شدن. مثلا Alexei Navalny که مخالف اصلی پوتین و رهبر اعتراضات به انتخابات بود مسموم و بعد زندانی شد. یا یک رهبر دیگه اپوزیسیون به اسم Vladimir Kara-Murza که دو بار مسموم شد و هر دو بار جان سالم به در برد.

Alexei Navalny
Alexei Navalny

اما پوتین پیام رو به جامعه فرستاد که رییس منم، قانون منم. حرف اضافی نباشه. کار دیگه ای که کرد این بود که قانون اساسی رو تغییر داد و دوره ریاست جمهوری رو رسوند به شش سال. اینجوریه که اون تا سال 2024 رئیس جمهور روسیه باقی خواهد ماند. اما عطش قدرت این آدم فقط تا اون موقع هم سیر نمیشه. در سال 2020 دوباره باز قانون اساسی رو تغییر دادن و رئیس جمهور اختیارات و امتیازهای زیادتری رو گرفت. از جمله اینکه رییس جمهور بعد از اتمام دوره اش مصونیت قضایی پیدا میکنه. جالبه که اینقدر تاکید دارن ما ثروتی به هم نزدیکیم اما اینقدر نگران مصونیت قضایی هستن. یه تغییر کوچولوی دیگه هم اینه که پوتین اجازه پیدا میکنه که باز هم در انتخابات شرکت کنه و امکان داره که تا سال 2036 یعنی وقتیکه 83 سالش میشه هم رییس جمهور روسیه باشه. این رو هم بگم که همه اینها رو با همه پرسی جلو بردن و مردم روسیه یه این تغییرات رای مثبت دادن.

دو سال بعد از شروع دوباره پوتین، روسیه میزبان بازیهای المپیک زمستانه سوچی ۲۰۱۴ بود. مثل هر کشور دیگه ای که در همچین موقعیتی قرار میگیره، روسیه هم تلاش میکرد از فرصت حضور و توجه رسانه ها استفاده کنه و نشون بده که کشور تاثیر گذار و مهمیه. افتتاحیه بازیها با سخنرانی خود پوتین شروع شد. پوتین در اوج افتخار بود و از این موقعیت خوشحال بود. و داشت قدرت جدید روسیه رو به نمایش میذاشت. اما این خوشی پوتین دیری نپایید. در اوکراین مردم تظاهرات می کردند و از رییس جمهور شون میخواستن که دست از دنباله روی مسکو برداره و برن با امریکا و اروپا دوست بشن. مردم اوکراین از رییس جمهور شون میخواستن که عروسک خیمه شب بازی پوتین نباشه. اون هم درست وقتی که پوتین سرمست از المپیکش بود. پوتین این رو یک توطئه از طرف رقبایی میدید که نمیتونن ببینن روسیه دست بالا رو داره و قصد دارن روزهای خوب رو برای روسیه زهرمار کنن.

 ویکتوریا نولاند به همراه سفیر امریکا در میان معترضان اوکراینی
ویکتوریا نولاند به همراه سفیر امریکا در میان معترضان اوکراینی

اون مطمئن بود که آمریکا پشت این تحرکاته. براش مسجل بود که امریکا باز میخواد به قول معروف دموکراسی اش رو صادر کنه. میگفت اون از حمله آمریکا به عراق، بعد اون اعتراضات و انقلابهای رنگین در جمهوریهای همسایه مون، که همه شون هم به ضرر ما تموم شدن. بعد هم که بهار عربی و نقش امریکا در رفتن مبارک و از بین بردن قذافی. از معترضین روسی هم که حمایت کردن. لابد هم الان دیگه پرونده ما اومده رو و نوبت ما شده. بعد هم البته شواهدی هم داشتن که این فرضیه اش رو قوی تر میکرد. روسها میگفتن ببینید چند تا دیپلمات آمریکایی در کیف هستن؟ داستان این بود که چند دیپلمات آمریکایی در محل اصلی تجمعات اوکراینی ها حاضر بودن. محل تجمعات در تاون هال شهر کیف بود، یا به قولی در میدان اصلی شهر کیف که اتفاقا اسمش دقیقا میدان هست. دستیار هیلاری کلینتون، خانم ویکتوریا نولاند در میدان بود. یادتونه گفتم در مورد خانم نولاند صحبت میکنم؟ این همونیه که گفتم از عصبانیت پوتین خوشحال بود. خانم نولاند میگه آره ما رفته بودیم کیف چون می دیدم مردم اوکراین اعتراض مدنی دارن و میگن که ما نمیخواهیم با روسها باشیم. عوضش می خواهیم با غرب باشیم، با آمریکا باشیم. برای همین من و همکارانم رفتیم در بین معترضان و بین آنها ساندویچ توزیع کردیم. میگن ما این کارو میکردین که نشون بدیم در مسیر رسیدن به دموکراسی ما هم در کنارتون هستیم. همچین کاری چیزی نبود که پوتین ازش چشم پوشی کنه. میگفت که رفتین ساندویچ میدین به معترضان؟ برای رسیدن به دموکراسی؟ هدفتون دموکراسیه یا اینکه میخواین اونها از روسیه دور بشن؟ پس همه چیز زیر سر شماست؟ خانم نولاند توی این مستند میگه نه حاشا و کلا اینها همه اش تصورات ذهن پوتینه. نیت ما خیر بوده. نبت ما چیز دیگه ای بوده.

اما این تکذیبها چیزی نبود که پوتین باور کنه. عقیده پوتین این بود که پشت همه اینها آمریکا و شخص هیلاری کلینتون. هیلاری کلینتونی که از معترضین و مخالفین داخلی پوتین حمایت میکنه. هیلاری کلینتونی که قذافی رو از بین برده. هیلاری کلینتونی که دستیارش رو فرستاده به کیف و بین معترضان اوکراینی ساندویچ میده و باعث شده لذت المپیک سوچی براش زهر مار بشه. و از همه مهمتر هیلاری کلینتونی که الان دیگه نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده و پوتین اگه دیر بجنبه چه بسا دو سال دیگه این شخصی که چند بار پرش به روسیه خورده رییس جمهور امریکا میشه. پوتین میخواست از کلینتون انتقام بگیره اما با همه اینها استراتژی اش صبر بود تا به وقتش انتقامش رو بگیره.

اولین اقدام روسیه شنود و انتشار یک تماس تلفنی خانم نولاند بود؟ همون ویکتوریا نولاند، دستیار هیلاری کلینتون. نولاند توی یه تماس تلفنی در رابطه با آینده اوکراین و اتحادیه اروپا حرف زده بود و از یک زبان فحاشانه و غیر دیپلماتیکی استفاده میکرد. در مورد اتحادیه اروپا اف ورد F word رو به کار برده بود، اون کلمه ای که با اف شروع میشه، مثلا گفته بود گور بابای اتحادیه اروپا. روسیه اون تماس را شنود کرده بود و سریع هم منتشرش کرد. هدف روسیه از انتشار این فایل این بود که هم از نقش آمریکا در اوکراین پرده بردای بکنه و بگه که دیپلمات های آمریکایی توی اوکراین بیکار نیستن، دارن علیه روسیه فعالیت می کند. از طرف دیگه هم رابطه نولاند با اتحادیه اروپا رو خراب بکنه. چی بهتر از همچین مکالمه ای میتونست برای روسیه پیش بیاد؟ اینقدر این فایل بد بود که دیگه حتی رسانه های آمریکایی هم میگفتن این چه ادبیاتیه که یک دیپلمات ارشد که اصلا متخصص اروپاست راجع به اروپا به کار میبره. این یک ضرب شصت قابل توجه به امریکا بود.

معاهده بوداپست
معاهده بوداپست

در زمان اتحاد جماهیر شوروی روسیه قویترین و اوکراین دومین جمهوری قوی شوروی بود. یعنی از نظر صنایع، داشتن ادوات نظامی، تاسیسات هسته ای و غیره دومین جمهوری مهم کشور شوروی بود. برای همین بعد از فروپاشی شوروی بخش زیادی از تسلیحات هسته ای شوروی در اوکراین بود. در واقع جامعه جهانی که اون موقع فکر میکرد فقط چند تا کشور بمب اتمی دارن بعد از فروپاشی داشتن میدیدن که حالا غیر از روسیه اکراین رو هم باید به عنوان کشور دارای تسلیحات هسته ای بپذیرن. و این براشون راحت نبود. دوست داشتن انحصار دست خودشون باشه. شما ببینید چطور بوده که آمریکا و کشورهای دیگر حاضر بودن اون تسلیحات حتی به رقیبشون روسیه برسه اما یه کشور دیگه ای این وسط به باشگاهشون اضافه نشه. ضمن اینکه خود اوکراین هم نه دانش فنی برای نگهداری بمبهای هسته ای رو داشت و نه پولش رو داشت. برای همین روسیه و اوکراین و آمریکا و بریتانیا و قزاقستان و بلاروس در معاهده بوداپست قرارداد بستن که تسلیحات هسته ای اوکراین به روسیه بره و در مقابل روسیه تعهد داد که امنیت اوکراین رو تضمین بکنه. چیزی که دیدیم بعدها زیرش زد و به اوکراین حمله کرد.

اوکراین همیشه برای روسیه مهم بوده به دلایل مختلف. از همه مهمتر به لحاظ ژئوپلیتیک. در سالهایی که آمریکا و متحدانش در ناتو توی اروپا دنبال یارگیری بودن و همینطور قلمرو خودشون رو در اروپا زیادتر میکند، روسیه اوکراین رو به عنوان یک دیوار حایل میدید و میگفت که تا زمانیکه اوکراین توسط یک دولت دوست و متمایل به روسیه اداره بشه امنیت ما برقراره. چرا؟ به دلایل ژئوپلیتیک. اگه یه روزی دشمنی بخواد روسیه رو بگیره راهش از اکراینه. از جاهای دیگه به دلایل جغرافیایی و طبیعی ورود به روسیه خیلی امکانپذیر و راحت نیست. به این دلیل روسیه همیشه دوست داشته که یک دولتی در اوکراین باشه که نه تنها عضو ناتو نشه بلکه منافع روسیه رو هم تامین بکنه. این خواست روسیه است که قابل درکه. اما این الزاما خواست مردم اوکراین نیست. مردم اوکراین براشون منویات کشورهای دیگه مهم نیست. براشون آینده خودشون مهمه. کشورهای همسایه شون رو میبینن که رفتن عضو اتحادیه اروپا شدن و وضع اقتصادیشون خیلی بهتر شده. مثلا لهستان رو میبینن، مجارستان رو میبینن که از وقتی اینها با آمریکا خوب شدن وضعشون از این روبه اون رو شده. خیلی از اکراینیها دنیال این بودن که برن به دامن غرب که وضعشون یه تکونی بخوره. در عین حال یک جماعت روس تبار هم در اوکراین زندگی می کنند. زبانشون، فرهنگشون روسیه. طرفدار روسیه هستن.

یانوکوویچ و پوتین روابط گرمی داشتند
یانوکوویچ و پوتین روابط گرمی داشتند

در سال 2013 رییس جمهور اکراین ویکتور یانوکوویچ Viktor Yanokovich بود که مشهور بود به فساد اداری و طرفداری بی حد و حصر از روسیه. در اون سال این بابا یک قرارداد تجاری با اروپا رو رد کرد و در عوضش رفت یک وام 15 میلیارد دلاری از روسیه گرفت. این برای مردم اوکراین سنگین اومد. چون گفتم تمایل بیشتر مردم دلشون میخواست مثل کشورهای همسایه شون به غرب نزدیک بشن. میگفتن یانوکوویچ اکراین رو به روسها فروخته. برای همین بود که اون اعتراضات شروع شد. همون اعتراض هایی که سر المپیک سوچی اتفاق افتاد و همونی که ویکتوریا نولاند توش ساندویچ پخش میکرد. این همونه. روسیه که از این دولت حمایت میکرد. ولی غرب دنبال سرنگون کردنش بود. بالطبع غربیها نیات خودشون رو بطور علنی نمیگفتن که به دنبال زمین زدن روسیه هستیم، میگفتن ببینید مردم اوکراین اینطوری میگن. ما هم اهل دموکراسی، هرچی مردم بگن. خلاصه در این کشمکش بین شرق و غرب، غرب پیروز شد و آخرش دولت یانوکوویچ سرنگون شد. و خودشم به روسیه پناهنده شد. اینقدر به روسیه سرسپرده بوده. بیشتر مردم اوکراین خوشحال بودند. میگفتن ما پیروز شدیم. انتخاب ما اینه. اما در استانهای شرقی که همسایه روسیه هستن اینها دوست داشتن که یانوکوویچ هنوز رییس جمهور اکراین باقی میموند. برای همین اعتراض میکردن که مامیخواهیم جدا بشیم و اینطوری بود که حمایت روسیه رو گرفتن و با ادوات روسی علم جدایی طلبی رو برافراشتن. خیلی ها هم قضیه رو اینطوری می بینند که روسیه وقتی دید که اکراین رو هم به غرب باخته داشت تلاش میکرد که چند تا جمهوری خودمختار اون وسط درست کنه و یه دیوار حایل برای خودش درست کنه.

در همین هاگیر واگیر بود که روسیه، این خرس زخم خورده، برای شبه جزیره کریمه هم دندون تیز کرد. شبه جزیره کریمه از قبل بخشی از روسیه بود اما در زمان اتحاد جماهیر شوروی Nikita Khrushchev به نشانه اتحاد اوکراین و روسیه این شبه جزیره رو به اوکراین هدیه داد. هم روسیه و هم اکراین اونموقع جز یک کشور بودن و مهم نبود که مالکیتش دست کدوم جمهوری باشه. اما بعد از فروپاشی که اینها دو کشور مجزا شدن دیگه مهم شد. البته روسیه اون موقع هم تعهد داده بود که طمعی به کریمه نخواهد داشت.و حاکمیت اکراین رو به رسمیت میشناسه. جهت اطلاع اینکه در همون سالهای 2013 و 2014 منابع عظیم نفت و گاز در آبهای اوکراین دریای سیاه کشف شده بود. روسیه اگه کریمه رو میگرفت صاحب 80 درصد از نفت و گاز اون مناطق میشد که گرفت و صاحب شد. ضمن اینکه مناطق دیگه ای هم که شورشیان طرفدار روسیه حضور داشتند هم جز مناطق نفت خیز اکراینه. این از نفت و گاز. مساله بعدیش هم بندر Sevastopol هست. با گرفتن کریمه روسیه صاحب این بندر استراتژیک شد. اونجا الان تنها بندر روسیه است که آبش گرمه یعنی در تمام سال قابل کشتیرانیه و یخ نمیزنه. اینها انگیزه های اصلی پوتین برای تصرف کریمه بودن.

نیروهای روسیه در کریمه
نیروهای روسیه در کریمه

روسیه تصمیم گرفته بود که کریمه رو مال خودش کنه اما صداش رو نمیاورد. چند هزار نیروی ارتش خودش رو به نزدیکی کریمه فرستاده بود اما گردن نمیگرفتن که اینها ارتش ما هستن. نظامی های روس یونیفرم های نظامی مدل شبیه به یونیفرم های روسی تنشون کرده بودن اما نشان و اسم و هر چیز دیگه ای که نشون بده اینها واقعا مال روسیه هستن رو برداشته بودن. پوتین میدونست که اشغال نظامی بخشی از خاک یک کشور نقض مسلم قوانین بین المللیه و احتمالا ناتو و امریکا تحریک میشن و واکنش نشون میدن. آنتونی بلینکن Antony Blinken که الان وزیر خارجه آمریکاست اون موقع کارمند ارشد وزارت خارجه بود و وقتی که اوباما تلفن رو برداشت و به پوتین زنگ زد اون هم در اتاق بیضی شکل کاخ سفید حضور داشت. میگه اوباما ازش پرسید داستان چیه؟ چرا نیروهای شما در مرز اوکراین جمع شدن؟ پوتین میگفت. نیرو جمع شده اونجا؟ ما خبر نداریم. اوباما میگفت. ولادیمیر ما داریم میبینیم. اما باز از پوتین انکار. در روزهای بعد هم اینقدر انکار کرد و زمان خرید تا اینکه دیگه دیر شده بود. و اینطوری بود که بدون شلیک یک گلوله و با استفاده از فریب و دروغ، مدیریت اطلاعاتی، و انجام دادن حمله های سایبری به اوکراین تونست کریمه رو ضمیمه خاک روسیه کنه. زمان حمله شون به کریمه کریسمس سال 2015 بود. سریع اشغال کردن بعد هم همه پرسی گذاشتن که کلی حرف و حدیث در موردش یود. ظاهر این کار حفظ امنیت روس تبارها بود اما واقعیت اینه که این یک کشورگشایی بود. تجاوز به خاک یک کشور دیگه بود که محکومه. حالا میخواد از طرف روسیه باشه، یا امریکا باشه یا هر جای دیگه ای. جمع بندی تیم امنیتی و دیپلماتیک آمریکا این بود که باید مقابل پوتین ایستاد و به نیروهای روسی در اوکراین حمله کرد. اما نظر اوباما این نبود و موافق این نبود که برای اوکراین نیروی نظامی بفرسته. به جاش گفت ما روسیه و افراد درگیر جنگ اوکراین رو تحریم میکنیم. و اینطوری بود که پوتین یک زهره چشم بزرگ به ناتو و امریکا نشون داد. بدون اینکه وارد جنگ بشه شبه حزیره استراتژیک کریمه رو تصرف کرد و بهای چندانی هم بخاطر این اشغالگری پرداخت نکرد.

انتخابات سال 2016 آمریکا در راه بود. یکطرف رقابت هیلاری کلینتونی بود که دشمن آشکار پوتین بود و طرف دیگه دونالد ترامپی بود که آشکارا از پوتین تمجید میکرد و حتی میگفت من و پوتین میتونیم اصلا بهترین دوستهای هم بشیم. معلومه که پوتین شدیدا مشتاق بود که ترامپ رو در کاخ سفید ببینه تا هیلاری کلینتون که با هم تا حالا چند بار با هم سرشاخ شده بودن. ترامپ زبل هم بصورت هوشیارانه ای داشت برنامه رو طوری جلو میبرد که یه جایی یه پاس گلی بتونه از پوتین دریافت کنه.

هکرهای روسی از قبل دست به کار شده بودن. به خیلی از مراکز حساس آمریکا از جمله کاخ سفید، پنتاگون و وزارت خارجه نفوذ کرده بودن. خیلی راحت هم به کامپیوترهای کمیته ملی حزب دموکرات دسترسی پیدا کردن و اطلاعات محرمانه حزب دموکرات رو به دست آوردن. اون از شبکه حزب دموکرات. غیر از اون یک ایمیل جعلی به آقای Johan Podestaکه رییس کارزار انتخاباتی هیلاری کلینتون بود فرستادن و گفتن که ما از تیم گوگل هستیم، پسورد ایمیلت رو باید همین الان در این لینکی که میدیم تغییر بدی. حالا من موندم که اصلا فرد به این مهمی چرا برای مکاتباتش از جیمیل استفاده می کرده؟ اما به هر حال، اشتباه پشت اشتباه. یکی از دستیارهای این بابا این ایمیل جعلی رو باور کرد و یه پسورد جدید درست کرد. پسوردی که حالا دیگه دست هکرها افتاده بود و اونها تونستن بی سر وصدا ششصد هزار ایمیل محرمانه کمپین هیلاری کلینتون رو بدست بیارن. ایمیل هایی که بعضی هاشون نشون میداد که هیلاری کلینتون زد و بندهای سیاسی و اقتصادی داشته و بالطبع انتشار این ایمیل ها به ضرر هیلاری کلینتون تموم میشد. حالا دیگه هکرها به اندازه کافی علیه هیلاری آتو داشتن ولی هنوز صداش رو در نمیاوردن.

Johan Podesta
Johan Podesta

همه چیز آروم و عادی داشت پیش میرفت. قرار بود حزب دموکرات یک نشست ملی داشته باشه تا در مورد اینکه کاندیدای اصلی حزب برنی سندرز باشه یا هیلاری تصمیم بگیرن. یه دفعه دو روز قبل از این نشست وبسایت ویکی لیکس شروع به انتشار ایمیلهای سری حزب دموکرات کرد. ایمیلها نشون میداد که چطور کمپین هیلاری داشت تلاش میکرد که برنی سندرز روحذف کنه. این مساله باعث شد که طرفدارهای هیلاری و سندرز به جون هم بیفتن و یک آشوبی در حزب دموکرات ایجاد بشه. علاقه پوتین هم همین بود. دموکراتها توی سر و کله هم بزنن و کاندید جمهوریخواه یعنی ترامپ برنده بشه. این یه پاس گل خوب بود که به ترامپ رسیده بود و اون هم انصافا از موقعیت خوب استفاده کرد و گلش کرد. سخنرانی پشت سخنرانی. شلنگ رو گرفته بود به هیلاری کلینتون که مردم ببینید رقیب من همچین آدمیه. در مستند انتقام پوتین جزییات خیلی زیادی میده از اینکه سازمان CIA متوجه میشه که این هک توسط عالی ترین مقامات روسیه و احتمالا شخص پوتین هدایت میشده. و بعد مونده بودن که حالا واکنش آمریکا به این مسئله چی باشه. چون همچین چیزی یعنی اینکه روسیه در سیاست داخلی آمریکا دخالت کرده. بحثها در کاخ سفید و کنگره داغ بود. اما نهایتا تصمیم اوباما این بود که پاسخ محکمی به روسیه ندیم چون هر کاری کنیم باعث میشه انتحابات تحت الشعاع قرار بگیره. عوضش گفت که خودم بطور حضوری وقتی که پوتین رو دیدم بهش اخطار میدم.

سپتامبر همون سال 2015 اوباما رفت به چین که در نشست جی 20 یا بیست کشور برتر اقتصادی دنیا شرکت کنه. پوتین هم اونجا بود. تصاویر و گزارشها از اون اجلاس نشون میده که اوباما با حالت برافروخته و عصبانی داره با پوتین حرف میزنه. اوباما اونجا به پوتین گفت که ما میدونیم دارید چیکار میکنید. تمومش کنید. البته پوتین همیشه این مساله رو رد کرده و اونجا هم گفته بود که ما همچین کاری نمیکنیم. اما همه سازمانهای اطلاعاتی آمریکا میگفتن شواهد مسلمی داریم که کار روسهاست.

دیدار سرد و پرتنش اوباما و پوتین
دیدار سرد و پرتنش اوباما و پوتین

در بین سیاسیون امریکایی نظرات متفاوتی راحع به این مسئله وجود داشت. بعضیها به اوباما انتقاد میکردن که چرا واکنش جدی نشون نمیدی؟ حداقل به مردم بگید که چه اتفاقی افتاده.غریبه نیستن. حق دارن بدونن. آخرش هم اوباما قبول کرد و تصمیم گرفتن که یه روز جمعه ای در اخبار عصر در مورد این مسئله به مردم امریکا اطلاع رسانی بشه. این مساله میتونست قشنگ یک بمب خبری بشه. اما درست یکساعت قبل از انتشار این خبر یه دفعه یه نواری از ترامپ درز پیدا کرد که مربوط به چند ماه قبلش بود. ولی الان یه دفعه از ناکجا آباد سر از رسانه ها در آورده بود. همون نوار معروف که ترامپ در مورد نحوه برخورد با زن ها صحبت میکرد. چیز داغونی بود دیگه، تصور کنید اون طرز حرف زدن و اون دیدگاه زن ستیزانه برای نامزد ریاست جمهوری آمریکا. نوار ترامپ پخش شد، طبق برنامه یک ساعت بعدش خبر دخالت روسیه هم در تلویزیون پخش شد اما دیگه کسی براش مهم نبود. همه به هم میگفتن دیدی ترامپ چی گفته؟ دیدی چطور حرف زده؟ دیگه مردم داشتن میگفتن با این افتضاح ترامپ دیگه انتخابات رو میبازه. مگه میشه همچین کسی رییس جمهور آمریکا بشه ؟ اما چند دقیقه بعدش یک آس دیگه ای رو شد. اون چی بود؟ همون ایمیل هایی که هکرهای روسی چند ماه قبلش به دست آورده بودن عدل در همون برهه حساس از ویکی لیکس منتشر شد. سورپرایزها تمومی نداشتن. مردم مونده بودن کدوم یکی رو ببینن. دخالت روسیه، اون حرفهای چرک ترامپ این ایمیلهای داغون هیلاری؟ اما هکرها دستشون پر بود و تا چند روز همینطور سوژه میدادن به رسانه ها. این شد که دیگه مردم هم اون خبر دخالت روسیه رو از یاد بردن و هم ادبیات جنسی ترامپ رو. تنها چیزی که در موردش حرف میزدن هیلاری کلینتون بود و اینکه از قدرت سو استفاده کرده. دیگه وارد جزییات بیشتر نمیشم. نهایتا میدونیم که ترامپ رییس جمهور شد و بعدش فیلمهایی از پشت پرده مجلس نمایندگان روسیه و همینطور دورهمی های بعضی دیگه از سیاستمدارهای روسیه منتشر شد که بعد از شنیدن خبر برنده شدن ترامپ جشن میگرفتن. گیلاس هاشون رو به سلامتی پیروزی ترامپ بالا میبردن. روسها قصدشون اول این بود که یه ریزه حال هیلاری کلینتون رو بگیرن اما الان داشتن میدیدن که واقعا زدن گردن طرف رو هم شکوندن. آهنگ ما پیروزیم با هم میخوندن و این پیروزی ترامپ رو نشونه ای از قدرت خودشون یعنی روسیه میدیدن.

مستند جاده پوتین برای جنگ به دوره ترامپ اشاره میکنه و میگه اون یک رویکرد منفعلانه و همراه با تمجیدی نسبت به پوتین داشته. بعد اشاره میکنه به جنگ سوریه و اینکه ارتش روسیه در اونجا قدرت نظامی خودش رو به رخ کشید و عملکرد خودش رو محک زد. بعدش هم میگه که أفغانستان پیش اومد و ارتش آمریکا با اون وضعیت و با عجله أفغانستان رو ترک کرد. این مستند میگه پیامی که پوتین دریافت کرد این بود که امریکا دیگه دنبال جنگ نیست. بنابراین هیچ محدودیتی براش وجود نداره و میتونه یکه تازی کنه. و میگه اینطوری بود که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ اعلام کرد که به اوکراین حمله میکنه. البته گفت که این عملیات ویژه نظامیه ولی خب بازی با کلمات هست دیگه. این یک تجاوز نظامیه. حالا شما بهش بگو عملیات ویژه نظامی. این جنگ چیزیه که بعد از پوتین در ذهن میمونه، نه هیچکدوم از اون کارهای قبلیش. آینده این جنگ چی میشه رو هیچ کسی نمیدونه. پوتین در کتاب بیوگرافیش مسئله عجیبی رو راجع به دوران کودکیش میگه. از روزهایی میگه که با پدر و مادرش در یک آپارتمان کوچک یک اتاقه زندگی می کردند. میگه که هیچ وقت کسی رو در کنج اتاق گیر نندازید. چون وقتی که کسی اون گوشه گیر کرده و هیچ راهی برای فرار نداره، اون موقع سمتتون حمله میکنه. این چیزیه که راجع به خودش هم صدق میکنه. پوتین وقتی که خودش رو در خطر میبینه حمله می کنه.

روسیه و اعضای ناتو
روسیه و اعضای ناتو


خب این نتیجه اطلاعاتی بود که من راجع به موضوع پوتین و روسیه در دوره پوتین جمع آوری کردم. از مراجع مختلفی استفاده کردم اما اگر شما بخواهید این مطالب رو در قالب فیلم مستند ببینید، مستندهای پی بی اس که لیستشون رو در توضیحات پادکست میذارم گزینه خوبی هستن.من از این مستندها استفاده کردم اما یه جاهایی هم به نظرم روایت شون یکطرفه اومد و من یه توضیحاتی رو اضافه کردم که موضوع خیلی یکطرفه نباشه. مضافا بر اینکه بعضی از موضوعات در مستندها نبود و من کلا اون بخشها رو اضافه کردم. مثل توضیحات مربوط به اوکراین. این مستند جاده پوتین برای جنگ رو هم که در این اپیزود استفاده کردم خیلی جدیده. شبکه پی بی اس همین چند روز قبل منتشر کرد و خلاصه به هر کلکی که بود فیلم رو گیر آوردم و ازش استفاده کردم. تمرکز اصلی این مستندها مربوط به قبل از جنگ اکراینه برای همین اطلاعاتی راجع به سیاست داخلی اوکراین در آنها وجود ندارد چون با یه هدف دیگه ای ساخته شده بودن. اسم اپیزود رو هم من گذاشتم روسیه پوتین که تاکید کنم موضوع اپیزود راجع به دوران پوتین است نه جنگ اوکراین. راجع به جنگ اوکراین الان که هنوز زوده، ولی حتم دارم که در سالهای آینده صدها و شاید بیشتر مستند و فیلم و تئاتر مبسوط در اروپا و امریکا ساخته خواهد شد. شک نکنید. جنگ اکراین موقعیتی طلایی وبده که امریکا همه متحد هاش رو پشت سر خودش بسیج بکنه و نقش خودش بعنوان رهبر رو محکم تر بکنه. قطعا دوست دارن این موقعیت رو تا سالها دوباره حفظ بکنن. برای همین به نظرم در سالهای بعد مدام یادآوری خواهند کرد که داستان جنگ جی بوده و ما چیکار کردیم.

این مستندهایی که مرجع من بودن. خیلی خوب و خوش ساختن و اطلاعات جالبی رو به آدم میدن. اما اشاره زیادی به فعالیتهای ناتو نمی کنند. اشاره ای به این نمیکنن که سران وقت ناتو اطمینان داده بودن که دیگه ناتو گسترش پیدا نکنه اما تا مرزهای روسیه اومدن جلو که هر کشوری باشه از این مساله عصبانی میشه. وقتیکه مستند این اطلاعات رو نمیده، مخاطب رو داره به این نتیجه گیری هل میده که پس یا روسیه دچار توهم توطئه شده راجع به خطر ناتو یا اینکه اصلا دنبال شر میگشته. البته مستندها به بعضی از فعالیتهای امریکا اشاره کردن اما به گسترش ناتو با جزییات اشاره نمیکنن و حتی یه جاهایی حرفشون اینه که آمریکا با پوتین زیادی راه اومد. مثلا أوباما کم کاری کرد و محکم جواب پوتین رو نداد یا ترامپ با پوتین دوست بود. بایدن هم دنبال جنگ نبوده و از افغانستان خارج شده و این سیگنال رو به پوتین داده که بفرما هر کاری میخوای بکن. حرف مستندها یه جاهایی اینجوریه. که به نظرم این یک تلقی یکطرفه ست. هنری کیسینجر از نظریه پردازان بزرگ سیاست خارجی آمریکا از چند سال قبل بر معتقد بود که مسئله عضویت اوکراین نباید در ناتو مطرح بشه. قبلا هم که این مسائل در دستور کار ناتو قرار گرفته بود باعث تحریک روسیه شد و به گرجستان حمله کرد. این موضوعیه که در هیچ کدوم از این مستندها بهش اشاره نشده. کسینجر میگه که درسته که مردم اکراین دوست دارن عضو ناتو بشن اما تصمیم با ناتو هست که بگه نه یا آره. بنابراین صرف خواست مردم اوکراین دلیل بر عضویتش نمیشه. یه سازمانی مثل ناتو یه تعهدی به امنیت جهانی هم داره. یه جایی که میبینه گسترشش داره به امنیت جهان آسیب میزنه باید دست نگه داره. مردم ترکیه هم سالهاست که دوست دارن عضو اتحادیه اروپا بشن اما مگه اتحادیه اروپا قبول میکنه؟ مسئولیت نهایی تصمیم با اتحادیه اروپاست نه مردم ترکیه. اینجا هم مسئولیت نهایی با ناتوئه و ناتو میتونست مسئله عضویت اوکراین رو از دستور کار خودش خارج بکنه، یا شاید سیاستمدارهای اوکراین می بایستی نگرانی همسایه قدرتمند شدن روسیه رو برطرف میکردن. هم با روسیه دوست میموندن هم با غرب. ناهار رو با روسیه میخوردن و چای بعد از نهار شون رو هم با غرب. البته هیچکدوم از این اگر و اماها مجوزی برای لشکرکشی به یک کشور دیگه رو نمیده. تجاوز نظامی به یک کشور دیگر و کشتن انسانهای بی گناه محکومه. نه دنبال توجیه کارهای روسیه هستیم، نه اوکراین نه آمریکا و سایرین. هدف اینه که به مسائل با دید بازتری نگاه کنیم و دیدگاه همه طرفها رو تا جایی که میتونیم ببینیم و بفهمیم. تا بتونیم تحلیل عمیقتر و واقع بینانه تری داشته باشیم.

امیدوارم مطالبی که جمع آوری کردم کمک کرده باشه تا دید بهتری رو نسبت به روسیه پوتین پیدا کرده باشید. ممنون از حمایت هاتون، مرسی که نظراتتون رو در اپلیکیشنهای پادکست گیر برام مینویسید و این پادکست رو هم به دوستانتون معرفی میکنید. دم همه تون گرم. تا اپیزود بعدی و فیلم مستند بعدی خدانگهدار.

روسیهپوتیناتحاد جماهیر شورویسیاست بین المللاوکراین
من پیمان بشردوست هستم. در مورد کنجکاوی‌هام تحقیق میکنم و یافته هام رو در پادکست داکس براتون تعریف میکنم. فیلم مستند زیاد میبینم و خیلی اوقات مستندهای جذابی که دیدم بهانه ساخت اپیزودهام بوده.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید