پادکست داکس
پادکست داکس
خواندن ۴۱ دقیقه·۱ سال پیش

اپیزود سی و ششم- ملکه الیزابت دوم، بخش سوم

سلام، من هم پیمان بشردوست هستم و شما دارید متن اپیزود سی ششم  پادکست داکس رو میخوانید.

https://castbox.fm/episode/%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF-%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%B4%3A-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%A8%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85%D8%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%85-id5645670-id643224560?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF%20%D8%B3%DB%8C%20%D9%88%20%D8%B4%D8%B4%3A%20%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%87%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%A8%D8%AA%20%D8%AF%D9%88%D9%85%D8%8C%20%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%20%D8%B3%D9%88%D9%85-CastBox_FM

در قرنهای قبل پادشاهان بریتانیا روابط بیرون از ازدواج هم داشتن. یعنی خارج از ازدواجشون با معشوقه هایی هم در ارتباط بودن. این مساله در خیلی از پادشاهان کشورهای دیگه هم بود. در ایران هم بوده دیگه. مثلا در زمان قاجار که در موردش به نسبت زیادتر نوشته شده میدونیم که مثلا فلان پادشاه چندین همسر و صیغه ای داشته. این پدیده در بریتانیا به عنوان معشوقه یا میسترس بوده. دلیل این مساله یکیش قدرت خیلی زیاد پادشاهان در اون دوران بوده، پادشاه خودش رو صاحب جان و مال و همه چیز کشور میدونسته و دستش برای هر کاری باز بوده. دوم اینکه معمولا پادشاه روابط عاشقانه ای با همسر خودش نداشته. چون وقتی که جوون و هنوز یک شاهزاده بوده پدرش تصمیم می گرفت که باید با فلان شاهزاده ازدواج کنی. ازدواج زوری و مصلحتی. این بود که معمولا از ازدواجشون راضی نبودن و عشق رو توی روابط خارج از ازدواج جستجو میکردن. این مساله کاملا جا افتاده بوده و حالت پنهانی هم نداشته. حداقل دربار و خاندان سلطنتی بریتانیا می دانستند که معشوقه های پادشاه کیا هستن.

ادوارد هفتم وسط، همسرش در سمت راست و آلیس کپل در سمت چپ
ادوارد هفتم وسط، همسرش در سمت راست و آلیس کپل در سمت چپ

در تاریخ هم هست که معشوقه های هر پادشاه بریتانیا چه افرادی بودن. مثلا فلان پادشاه میسترسش یا معشوقه اش فلانی و فلانی و بهمانی بوده. حتی در مورد اون معشوقه هم کلی اطلاعات وجود داره که خانواده اش کی بودن و کجا بزرگ شده، بعدا کجا مرده. چون معمولا اون معشوقه ها هم از خانواده های اشرافی و شناخته شده بودن. حول و حوش سال 1900 میلادی ادوارد هفتم پادشاه بریتانیا بود. ادوارد هفتم پنجاه و چند ساله و متاهل بود و چند تا معشوقه هم داشت. ادوارد هفتم پسر بزرگ ملکه ویکتوریا بوده و سالها منتظر بوده تا بعد از مادرش به سلطنت برسه. آخرین معشوقه ای که ادوارد هفتم داشت زنی بود به اسم آلیس کپل. الیس متاهل بود و همسرش یک نظامی بود. آلیس کپل سوگلی ادوارد هشتم بود و جایگاه ویژه ای براش داشت و حتی وقتی ادوارد هشتم در بستر مرگ بود هم آلیس کپل در کنار اعضای خانواده پادشاه حاضر بود و گریه میکرد. خلاصه اینکه آلیس کپل، معشوقه ادوارد هفتم، سال 1910. حالا میریم به 70 سال بعدش.

چارلز در دهه سوم زندگی
چارلز در دهه سوم زندگی

دور و بر سال 1980 شاهزاده چارلز پسر بزرگ ملکه الیزابت دوم 30 سالگی رو هم رد کرده بود ولی هنوز مجرد بود که برای یک ولیعهد اون هم دراون دوره یعنی اینکه خیلی برای ازدواج دیر شده بود. گرچه چارلز در سالهای قبلش با دخترهای زیادی دیت کرده بود و هنوز هم هر از گاهی با دختر جدیدی آشنا میشد و معاشرت میکرد اما هیچکدومش به سرانجام نرسیده بود. شایعاتی پشت سرش بود که این آدم فقط دنبال عیاشیه، ازدواج نمیکنه. چند سال قبل وقتی که چارلز با یه دختری قرارو مدار میذاشت با خواهر 16 ساله اون دختر آشنا شده بود که اسمش بود دایانا. چارلز بعدا با خود دایانا هم دوست شد اما دوستیشون ادامه پیدا نکرد. بعد از چند سال دوباره این دو نفر توی یک مهمونی هم رو دیدن و از اونجا دوباره چند وقتی با هم بیرون رفتن. به سبک عشاق اون دوره بیشتر هم تلفنی باهم صحبت میکردن و کمتر هم رو میدیدن. میشه گفت خیلی کم با هم بودن قبل از اینکه رابطه شون شکل بگیره و عمیق بشه چارلز پیشنهاد ازدواج رو داد و دایانا هم بله رو گفت. میشه گفت رابطه شون خیلی هل هلکی جلو رفت. این مساله دیگه مال سال 1981 بود. دایانا از یک خانواده اشرافی بود و از دور با حاندان سلطنتی ارتباطاتی داشتن. مثلا مادربزرگش با ملکه مادر یعنی مادر بزرگ چارلز دوست نزدیک بودن. در زمان ازدواج چارلز 33 ساله و دایانا بیست ساله بود. یعنی اختلاف سنیشون هم زیاد بود.

دایانا یک دختر زیبا، از طبقه اشراف بود ولی از همه مهمتر برای خاندان سلطنتی این بود که اون باکره بود. و این یک شرط تعیین کننده برای همسر پادشاه آینده بود و خود به خود خیلی از گزینه های ازدواج چارلز رو خط میزد. ولی خب دایانا از نظر این شرایط گزینه مطلوبی بود. بالاخره چارلز تصمیم گرفته بود که ازدواج کنه. و این پدر و مادرش یعنی ملکه و شاهزاده فیلیپ رو خوشحال میکرد. دوران طولانی مجرد بودن چارلز باعث شده بود که سوژه جراید باشه. که بگن ابا چارلز آدم عیاشیه؟ نمیتونه تعهد قبول کنه؟ با همچین روحیاتی میخواد پادشاه آینده بریتانیا بشه؟ بعد یه دفعه دختری به زندگیش اومده بود که باعث شد کلی به اعتبارش اضافه کنه. دایانا متفاوت بود. برای مردم جالب بود ببینن این آدم کیه. اولش هم بی تجربه بود اما بعدش یاد گرفت چطور در خاندان سلطنتی حشر و نشر کنه. مراسم عروسی دایانا و چارلز یکی از مجلل ترین و به یادماندنی ترین عروسیهای خاندان سلطنتی شد. به هرحال عروسی ولیعهده دیگه. مردم رفته بودند که عروسی شاه و ملکه آینده رو ببینن. ملکه الیزابت هم که حالا دیگه مادرشوهر شده بود، به قول خودمون سر عقد یه خواهری که خودش خیلی دوستش داشت رو به دایانا بعنوان رونما داد. جواهری بود که خودش از مادربزرگش ملکه مری گرفته بود. داد به دایانا. حالا این رو داشته باشید، برمیگردیم بهش.

بوسه معروف عروسی چارلز و دایانا بر روی بالکن باکینگهام
بوسه معروف عروسی چارلز و دایانا بر روی بالکن باکینگهام

عروسی رو گفتم که خیلی ها رفته بودن از نزدیک ببینن. تازه غیر از اون این عروسی یکی از پربیننده ترین عروسیهای دنیا بوده. 750 میلیون نفر در دنیا از تلویزیون این عروسی رو دیدن. دایانا در کلیسای سنت پل بله رو گفت اما داماد یادش رفت که عروس رو همونجا ببوسه. به جاش وقتی که بعد از مراسم به روی بالکن کاخ باکینگهام رفته بودن اونجا هم رو بوسیدن. که این بوسه هم معروف شد و بعدش بوسیدن در روی بالکن کاخ باکینگهام در عروسیهای سلطنتی بعدی تبدیل به یک رویه شد. چارلز و دایانا عنوان پرینس و پرینسس ولز رو داشتن که توی اپیزود قبل گفتم یعنی اینکه وارث تاج و تخت هستن و شاه و ملکه آینده میشن. سال بعدش بچه اولشون ویلیام به دنیا اومد. نوزاد سلطنتی. دربار سلطنتی که برای هر چیزی سنت و تشریفات خاص خودش رو داره، برای نوزادان سلطنتی هم یه رویه ای در کاخ باکینگهام دارن. وقتی یه شاهزاده ای به دنیا میاد، شبیه به قرنهای قبل یک یادداشت بزرگ در حیاط کاخ نصب میکنن که نوزاد سلطنتی به دنیا اومد. دختره یا پسره غیره. نوشته رو توی حیات میذارن و مردم هم از پشت نرده های کاخ میخونن. پسر دوم این زوج یعنی شاهزاده هری هم در سال 1984 به دنیا اومد.

رقص دایانا و جان تراولتا هنرپیشه امریکایی در مهمانی کاخ سفید
رقص دایانا و جان تراولتا هنرپیشه امریکایی در مهمانی کاخ سفید

دایانا و چارلز باهم وظایف سلطنتی رو انجام میدادن. به مسافرت میرفتن، در رویدادهای مختلف حضور پیدا میکردن و همه این زن و شوهر رو تحسین میکردن که چقدر شما گلید . چقدر به هم میایید و از این حرفها. اما توی اپیزود قبلی هم گفتم، از روی ظاهر رابطه آدمها نمیشه قضاوت کرد. بر خلاف ظاهر همه چیز خوب نبود که هیچ بلکه خیلی هم بد بود. چارلز قبل از ازدواج با دایانا یک عشقی رو تجربه کرده بود و هنوز احساساتش نسبت به عشق اولش قوی بود. عشق اولش کی بوده؟ زنی بوده به اسم کامیلا پارکر. یادتونه اول اپیزود در مورد آلیس کپل معشوقه ادوارد هفتم صحبت کردم؟ دست بر قضا کامیلا پارکر نتیجه آلیس بود. یعنی نواده همون آلیس کپل که گفتم. کامیلا توی یک خانواده اشرافی بزرگ شد و با چارلز پسر ملکه الیزابت دوم هم وقتی که هر دوشون بیست و چند ساله بودن سر و سری داشتن اما با هم ازدواج نکردن. چند سال بعدش کامیلا درست شبیه به مادر مادربزرگش با یک افسر ارتش به اسم اندرو پارکر ازدواج میکنه. اندرو پارکر هم یک نظامی از خانواده های اشرافی بریتانیا بود. اینقدری جز اشراف بود که خود همین آقا دوره مجردیش یه دوره ای با دختر ملکه قرار و مدار داشت. ولی آخرش این آقای اندرو با کامیلا ازدواج کرد و بعد هم صاحب دو تا بچه شدن. چارلز هم چندین سال مجرد موند و بعدش هم که با دایانا عروسی کرد. اما کامیلا هنوز معشوقه یا میسترس چارلز باقی مونده بود. کامیلا نواده آلیس و چارلز هم از نواده ادوارد هفتم. این دو نفر با اون همه شباهتهایی که به اجدادشون داشتن انگار میخواستن راه اونها رو برن. کاری هم به این نداشتن که هر دو متاهل هستن و کارهاشون زیر ذره بین جامعه هستش.

چارلز از اولش هم دلش به ازدواجش نبود و دوست نداشت با دایانا زندگی کنه. این بود که شروع کرد به سفرهای خارجی و داخلی رفتن. بدون دایانا. به بهونه وظایف سلطنتی بیشتر أوقات خونه نبود. دایانا بیشتر وقتش رو در کاخ باکینگهام تنها بود. دیگه به ندرت با همسرش چارلز وقت مشترک داشتن. تا سال 1987 عامه مردم متوجه غم و ناراحتی دایانا نشدن. اما دیگه از اون زمان وقتی که در انظار عمومی با هم بودن تابلو بود که این دو نفر صنمی با هم ندارن. چارلز رابطه اش با کمیلا بیشتر و قویتر شده بود. دایانا هم این رو میدونست. حتی توی یه مهمونی اتفاقی با کمیلا روبرو شده بود و بهش پریده بود که من همه چیز رو راجع به شما دوتا میدونم، من رو احمق فرض نکنید. دایانا دل شکسته و عصبانی بود و کم کم اون هم شروع کرده بود به ملاقات کردن مردهای دیگه. حالا برای اینکه قضیه عجیبتر هم بشه این رو هم بگم که شوهر کمیلا یعنی اندرو پارکر هم توی همین فازها بود و با زنهای دیگه ارتباط داشت. خلاصه داستان عجیب غریبی بود. صد رحمت به سریالهای کلمبیایی. دو تا زوج، چهار تا زن و شوهری که، به شریک هایشان خیانت میکردن و از اوضاع همدیگه هم مطلع بودن. مساله قابل تامل این بود که چارلز و دایانا بچه داشتن. دوتا پسر داشتن. ویلیام و هری. ویلیامی که بعد از ملکه و شاهزاده چارلز نفر بعدی در صف سلطنت بود و هنوز هم هست. گفته شده که ملکه تلاش هایی کرد که دایانا رو زیر پر و بال خودش بگیره. ازش حمایت کنه که زندگی اینها ادامه پیدا کنه اما اولا دیگه دیر شده بود و ثانیا روحیه دایانا شباهتی به روحیه خاندان سلطنتی نداشت. برای دایانا تمام اون تشریفات سلطنتی و از جمله شخص خود ملکه حوصله سربر و خسته کننده و اضافی بودن. دی ان ای دایانا با چارلز و خانواده اش فرق داشت. روحیاتش متفاوت بود. به نظر دایانا خاندان سلطنتی آدمهای سرد و بی احساسی بودن.

دایانا و چارلز در استرالیا و هد بندی که باعث حشم ملکه شد
دایانا و چارلز در استرالیا و هد بندی که باعث حشم ملکه شد

دایانا قوانین کاخ رو دوست نداشت، مثلا یکی از پروتکل های درباری اینه که خانمهای خاندان سلطنتی باید دستکش بپوشن. اما دایانا این قانون رو نقض می کرد دستکش نمیپوشید. دایانا فعالیتهای خیریه زیادی میکرد. میدید رسانه ها توجه زیادی بهش میکنن. از اون موقعیتی که در اختیارش بود برای خیریه و کارهای انسان دوستانه استفاده میکرد. به کشورهای در حال توسعه میرفت، با افراد بیمار یا فقیر می نشست صحبت میکرد. باهاشون دست میداد. در سفر رسمی و مقابل دوربین. در سال 1991 بیماری ایدز ترسناکترین چیز ممکن بود. کرونای اون موقع بود، مردم از ایدز وحشت داشتن. نه تنها یه بیماری ناشناخته و لاعلاج بود بلکه میگفتن افرادیکه انحرافات جنسی دارن ایدز میگیرن، اون موقع اینطور میگفتن. برای همین افراد مبتلا به ایدز از جامعه طرد میشدن. مردم بهشون میگفتن چیکار کردید ایدز گرفتید. یعنی خود بیماری یه طرف شماتت مردم یه طرف. اما دایانا وقتی که با یه بیمار مبتلا به ایدز ملاقات کرد باهاش بدون دستکش دست داد و با مهربونی باهاش صحبت کرد. می خواست این کارو کنه که مردم از بیمارها نترسن. دلیل اینکه دستکش نمی پوشید هم این بود که میگفت اون طرف مقابل من هم یک انسانه مثل من. وقتی کسی رو ملاقات میکنم دوست دارم فارغ از جایگاه هامون مثل دو تا انسان با هم دست بدیم. این حرفها و این کاراش باعث محبوبیت بیشتر دایانا شده بود. بهش میگفتن شاهزاده مردم. یعنی این از ماست، مثل خود ماست. مردم براش سر و دست میشکستن. اما این کارها مخالف قوانین تشریفاتی بود و خصوصا ملکه این کارا رو دوست نداشت. عوضش اما مردم دوستش داشتن و دایانا برای مردم بریتانیا خیلی عزیز و مهم شد. چون چیزی که مردم میدیدن این بود که یه نفر با روحیه متفاوت یه هوای تازه ای به این خاندان قدیمی دمیده. یه طراوتی رو با خودش آورده. چیزی که مردم میدیدن. منتها کسی هنوز خبر نداشت که رابطه دایانا و شاهزاده چارلز چقدر خرابه.

چارلز و کامیلا سالها پنهانی رابطه داشتند
چارلز و کامیلا سالها پنهانی رابطه داشتند

یه مثال دیگه سفری بود که دایانا و چارلز در سال 1985 به استرالیا داشتن. خب اینها به عنوان نمایندگان ملکه به سفر رفته بودن الان هم این کار رو افراد دیگه خاندان سلطنتی انجام میدن. در طول روز از این مدل بازدیدها و جلسات دارن. شب هم ضیافت برگزار میکنن. اونجا در استرالیا هم یه ضیافتی به افتخار حضور این زوج گرفته بودن. افراد بلندپایه استرالیا و بریتانیا و حتی دیپلماتهای کانادا و سایر کشورهای مشترک المنافع هم حضور داشتن. ضیافت شام و بعد هم موسیقی و رقص. توی اون مهمونی دایانا یه لباس مدرن و خاصی پوشیده بود که کمتر در خاندان سلطنتی کسی چنین لباسی رو میپوشید. از اون عجیبتر این بود که دایانا یک هدبند جواهر نشان روی سرش گذاشته بود. اون گردنبنده یادتونه که گفتم ملکه سر عقد به دایانا کادو داده بود؟ این همون بود. همون گردنبند عتیقه و مورد علاقه ملکه رو دایانا به عنوان هدبند ازش استفاده کرده بود. گردنبند رو روی پیشونیش بسته بود. الان ما میگیم چه ایده باحال و خلاقانه ای. خیلی هم کول بوده، از یه وسیله قدیمی یه استفاده باحال کرده. ولی از نظر تشریفات خشک خاندان سلطنتی این یک گناه نابخشودنی بود و ندیمان درباری گفتن که علیاحضرت ملکه وقتی که این صحنه رو دیدن سری تکون دادن و از اعماق وجود آهی کشیدن و به شدت متاثر شدن. ... ای بابا چیکار کنیم حالا. اما به هر حال همین کارهای دایانا باعث شد که کم کم بعضی از همین پروتکل های قدیمی و اولدفشن از خاندان سلطنتی برداشته بشه. از جمله همون پروتکل پوشیدن دستکش. دربار بریتانیا و خود ملکه همیشه دنبال این بودن که سنت پادشاهی رو حفظ کنن. مثلا سنتها و رسوم قرن نوزدهم همین الان در قرن بیست و یکم هم عینا حفظ بشه. خب نمیشه دیگه. دنیا داره تغییر میکنه.نمیشه که هنوز با سنتها و قواعد چند قرن قبل عمل کرد. حالا جالب اینجاست که همین تغییرات کوچکی که دایانا میداد اولش به مذاق خود ملکه هم خوش نبود و ملکه کارهای دایانا رو دوست نداشت. اما کاراش باعث شد که مردم بریتانیا بیشتر با سلطنت ارتباط برقرار کردن و در نهایت باز به نفع خاندان سلطنت تموم شد.


در سال 1992 اختلافات دایانا و چارلز دیگه عمومی شد. عمومی شد که قشنگ یک آبروریزی به تمام معنا بود. چارلز و معشوقه اش کمیلا با هم تلفنی زیاد صحبت میکردن. نوار یک گفتگوی چارلز با کامیلا اومد بیرون که توی اون مکالمه نه تنها این دوتا حرفهای عاشقانه میزدن، بلکه به روابطی که برقرار کرده بودن هم اشاره میکردن. تصور کنید چه آبروریزی ای برای خاندان سلطنتی بوده. پاک شدنی هم نیست. متن صحبتهای خصوصی پادشاه آینده بریتانیا در دست همه، همین الان هم در دسترسه. و اما این تازه تمام آبروریزی نبود. رابطه دایانا هم لو رفت و توی مطبوعات سوژه شد. قبلش یه شایعاتی بود که آره این زن و شوهر در جمع خیلی کنار همدیگه نمیشینن دست هم رو نمیگیرن اما این نوارها و خبرها دیکه تموم کننده رابطه این دو نفر بودن. اون سال این دو نفر رسما از هم جدا شدن. بخاطر دو پسری که داشت، دایانا بعنوان یک عضو خاندان سلطنتی باقی ماند اما عنوان علیاحضرت رو از دست داد.

وقتیکه زندگی دایانا و چارلز دیگه به روزهای آخرش نزدیک می شد دایانا با بچه هاش از کاخ زدن بیرون و در بیرون از کاخ زندگی میکردن. دایانا هم مثل افراد عادی جامعه لباس میپوشید. شلوار جین و تی شرت. دوست داشت که بچه هاش رو هم شبیه به بچه های بیرون کاخ تربیت بکنه. براش مهم بود که بچه هاش موجودات سرد و بی عاطفه ای نباشن. چون عقیده داشت نتیجه تربیت به روش سلطنتی همچین چیزی میشه. مطبوعات دیگه ولش نمیکردن. همه جا دنبالش میکردن مردم میخواستن بدونن داستان چیه؟ با وجود اینکه نوارهای چارلز هم افشا شده بود اما بعضی از مردم دایانا رو مقصر میدونستن و سرزنشش میکردن. فرض کنید با معروف ترین خانواده جهان ازدواج کردی و حالا میخوای طلاق بگیری. چقدر احساس میکنی که تنهایی. احساس میکنی بقیه دنیا با او نهان و هیچ کی طرف تو نیست، تو تنها هستی. این فشارها باعث میشد که دایانا وقت و بیوقت بدون هماهنگی بره به دفتر کار ملکه. بین مراجعه کننده ها، یکی سفیر فلان کشوره و اون یکی فلان لرد متنفذه . دایانا با حالت گرفته و ناراحت بین اونها مینشست وبعد یکی که از اتاق ملکه میزد بیرون دایانا میدوید میرفت توی اتاق. بعد میزد زیر گریه. سفره دلش رو باز میکرد که آره من از خودم بدم یاد. از شوهرم بدم میاد. از این وضعیت خسته شدم. دوباره گریه. این شرایطی نبود که ملکه بهش عادت داشته باشه و بلد باشه که قضیه رو جمع بکنه. بنابراین گفتن که دیگه اجازه نمیدیم که دایانا سرش رو بندازه پایین و بیاد توی دفتر ملکه. در واقع ملکه بین خودش با دایانا یه فنس کشید. که این مساله طبیعتا باعث شد که دایانا از ملکه خیلی دلخور بشه. بالاخره بهش پناه برده بود.

افشای نوار مکالمه چارلز و کامیلا یک جنجال بزرگ برای دربار بریتانیا بود.
افشای نوار مکالمه چارلز و کامیلا یک جنجال بزرگ برای دربار بریتانیا بود.

اما از اونطرف ملکه و شوهرش فیلیپ هم میدونستن گیر قضیه کجاست. میدونستن که تقصیر از شازده خودشونه که رفته با یک زن دیگه ای، اون هم زن متاهل، سر و سری به هم زده بعد هم که همچین گندی بالا اومده. خانواده سلطنتی میدونستن که شازده خودشون شلوارش دو تا شده. در حالی که این بابا یعنی چارلز آدمیه که در دنیا هیچ وظیفه ای نداره مگر اینکه آماده سلطنت بشه، مگر اینکه کاری کنه که اعتبار سلطنت رو حفظ کنه. اما برعکس با کارهایی که میکرد وخصوصا همین کار عملا بهونه دست مخالفان سلطنت میداد. این چیزیه که ملکه و شوهرش میدیدن دیگه. البته مقصر میدیدن اما کاری نمیکردن. میگفتن ما توی زندگی خصوصی هیچ کدوم از بچه هامون دخالت نمیکنن. و خیلی ها میگن که همین فقره یعنی دخالت نکردن در زندگی چارلز و دایانا یکی از بزرگترین اشتباهات ملکه بوده. خیلیها این نقد رو دارن که او باید وارد میشد میگفت که تمومش کنید و مشکلتون رو حل کنید و با هم بمونید. نظر من نیست ها. منتقدین بهش نقد دارن. البته شاهزاده فیلیپ همسر ملکه تلاش هایی کرد که این رابطه برقرار بمونه. نامه نگاریهایی رو با دایانا شروع کرد.در مورد مشکلات صحبت کردن. اما اون هم راه به جایی نبرد. خب معلومه دیگه. آخه مشکل به این حادی با نامه نگاری حل میشه؟ این نامه نگاریها بعد از طلاق هم ادامه پیدا کرد. ظاهرا هدف فیلیپ این بود که یه رابطه حداقلی بین دایانا و خانواده سلطنتی وجود داشته باشد. بالاخره دایانا مادر دو تا نوه اش بود. حالا این از چارلز و دایانا. از اون طرف شاهزاده اندرو پسر دوم ملکه هم با یک مجری معروف تلویزیون به اسم سارا فرگوسن ازدواج کرده بودن. که این دو تا لقب دوک و دوشس یورک رو گرفته بودن. اتفاقا این دو هم با همدیگه اختلافاتی داشتن. برای همین داستانهای دایانا و سارا فرگوسن با خاندان سلطنتی قصه روز بریتانیا بود. خدا بده برکت به روزنامه های اون دوران. خوب می فروختند. خانواده سلطنتی هم ناراحت بودن میگفتن آره دیگه ببینید اینها امدن با ما وصلت کردن معروف شدن. منظور دایانا و سارا فرگوسن هست. و اینها از معروفیتی که بخاطر ما گرفتن علیه خود ما استفاده میکنن. شما فکر نکنید این معروفیت بخاطرشخص شماست. این معروفیت به خاطر جایگاه شماست. فکر نکنید که شما سلبریتی هستید. ما و خاندان سلطنتی جزئی از تاریخ هستیم. خونی در رگ ماست که از سال 1066 میلادی خون پادشاهی بوده. خلاصه دست کم نگیرید ما رو به قول اون رفیقمون ما ژن برتر داریم. این هم حرف خانواده سلطنتی بود.

 طلاق چارلز و دایانا موضوع اصلی رسانه های بریتانیا
طلاق چارلز و دایانا موضوع اصلی رسانه های بریتانیا

اون سال یعنی 1992 سال بدی برای خانواده سلطنتی بریتانیا بود. اولش درست در سالگرد ازدواج ملکه و فیلیپ یه بخشهایی از قلعه وینزور آتش گرفت. قلعه وینزور که راجع بهش گفتم چقدر براشون مهمه. یه بخشی ازش آتش گرفت. بعدش پسر دومشون اندرو و سارا فرگوسن از هم جدا شدن. بعدش دخترش آن طلاق گرفت. تازه بعد از اون نوبت اون نوارهای جنجالی بود. رابطه نامشروع چارلز برملا شد. رابطه دایانا لو رفت. دست آخر هم که چارلز و دایانا از هم جدا شدن. بعد هم چی، از نظر اقتصادی هم اون سال ملکه و فیلیپ قبول کردن که در ازای درآمدهای سلطنتی شون مالیات هم بدن. خلاصه سال بدی برای ملکه و خانواده اش بود. آخرهای همون سال 1992 ملکه توی یک سخنرانی گفت که خانواده اش سال افتضاحی رو پشت سر گذاشتن. با اینکه ملکه معمولا راجع به این چیزها صحبت نمیکنه. اما واقعا سال پرحادثه و جنجالی ای براشون بود. خیلی از مردم ملکه رو سرزنش میکردن که ببینید این چه مادریه که یه خانواده شکست خورده رو تحویل جامعه داده. چهار تا بچه داره. سه تاشون فقط توی یه سال کارشون به جدایی کشیده. اصلا چرا باید سلطنتی داشته باشیم که این همه جنجال و اینهمه خبرهای زرد ازش بیرون بیاد.

خانواده سلطنتی میگن که پشت همه این جنجالها رابرت مرداک بوده. شاهزاده فیلیپ همسر ملکه این رو چند بار گفته بود. مرداک میدونید یک سرمایه دار استرالیاییه که البته تابعیت آمریکا هم داره. میلیاردره و یک امپراطوری رسانه ای داره، در کشورهای مختلف کارهای رسانه ای میکنه. در بریتانیا هم چند روزنامه و شبکه تلویزیونی داره. مثلا روزنامه سان که یکی از روزنامه هایی بود که خبرهای زرد خاندان سلطنتی رو پوشش میداد مال مرداکه. البته در هر کشور آزادی اگر برای معروف ترین خانواده کشور اتفاقاتی مثل این بیافته این بهترین هدیه برای مطبوعات اون کشوره. خصوصا مطبوعات زردش. در خاندان سلطنتی بریتانیا هم که خدا بده برکت از این سوژه ها کم نبود. از اظهار نظرها و گافهای عجیب و غریب شاهزاده فیلیپ همسر ملکه تا عیاشیهای چارلز و برادرانش و روابط زناشوییشون و قبلترش روابط خاله شون مارگارت و غیره. خلاصه داستانهای هزارویک شب این خاندان خوب می فروخت. میگم خود شاهزاده فیلیپ یه فقره اش بود. در رویدادهایی که فیلیپ با ملکه حضور پیدا میکرد با مردمی که اونجا بودن گاهی اوقات سر صحبت و سر شوخی رو باز میکرد و یه دفعه یه چیزی میپروند یه حرفی میزد که از نظر خیلی ها شوخی درستی نبود. فیلیپ به زعم خودش میخواست یخ گفتگو رو باز کنه اما در عمل یه دفعه یه چیزی میگفت که همه انگشت به دهن میموندن و میگفتن چی میگه این؟ عجب آدم نژاد پرستیه. یا عجب آدم بی ملاحظه ایه.

همسر کمیلا در وسط
همسر کمیلا در وسط

خلاصه گفتیم قبل از طلاق هم دایانا ارتباطاتی رو با مردان دیگه داشت اما بعد از اینکه دایانا از رابطه در اومد انگار تشنه رابطه بود. شاید هم میخواست از خانواده سلطنتی انتقام بگیره یا میخواست به چارلز بفهمونه که مشکل از اون نبوده. اینطور بود که دایانا رو اورد به روابط رومانتیک پشت سر هم. با یه مردی دوست میشد بعد باهاش کات میکرد دوست پسر بعدی . یکی از معروفترین هاشون هم یک پزشک با اصالت پاکستانی بود. چند دوست پسر در اون دوره تجربه کرد، باهاشون به مسافرت میرفت. پاپاراتزیها هم که دیگه خدا بهشون روزی خوبی رسونده بود. چی از این بهتر. دنبال دایانا راه می افتادن ازش عکس میگرفتن و توی روزنامه چاپ میکردن. مردم هم مثل چی میخریدن. دایانا سوژه روز جامعه بود. اینجوری بود که دایانا یه وقتایی از این فرصت برای دل خنک کردن هم استفاده میکرد. با عکساش برای دربار بریتانیا جنجال درست میکرد. مثلا یه بار روی قایق تفریحی دوست پسر میلیاردرش بود و میدونست که پاپاراتزیها همون دوروبر دارن ازش عکس میگیرن. حتی بعضیها میگن خودش پاپراتریها رو خبر کرده بوده. با لباس شنا رفته بود روی پاکت. پاپاراتزیها هم تا میتونستن ازش عکس گرفتن و فرداش عکسهای عروس سابق ملکه با بیکینی روی تمام روزنامه های بریتانیا بود. این چیزی نبود که دربار بریتانیا و خصوصا شخص ملکه بپسنده. ملکه رییس کلیسای انگلیسه دیگه. اون روزی که اون عکس دایانا توی روزنامه ها چاپ شد ملکه گفت که یکی از بدترین روزهای زندگی اش بود.

در تابستان 1997 دایانا با یک تهیه کننده فیلم که یک میلیاردر مصری تبار بود وارد رابطه شده بود. این اقا دودی فاید 42 ساله بود، از یک خونواده میلیاردر که توپ تکونش نمیداد. مادرش هم مال عربستان و از خانواده ثروتمند و معروف خاشقچی بود. در واقع جمال خاشقجی که همه مون دیگه میدونیم کیه پسردایی دودی فاید بود. دایانا و دودی فاید برای تعطیلات تابستانی به فرانسه رفته بودن و با یاکت دودی فاید در منطقه روی وریا میگشتن. جنوب فرانسه، منطقه ای که میلیاردرهای جهان اونجا املاک دارن و تفریخ میکنن. قایق سواری و گشت و گذار شون رو کردن و بعدش از اونجا به پاریس رفتن که قرار بود دایانا از اونجا به لندن برگرده. دودی فاید مالک یک هتل لوکس در پاریس هم بود. شام رو دو تایی در هتل بودن که دیدن نزدیک به سی نفر پاپاراتزی جلوی هتل جمع شدن. دیانا دیگه تحمل جنجال رو نداشت و از پاپاراتزیها خسته شده بود. این بود که خواستن از دست آنها فرار کند و به آپارتمان فاید برن.غیر از خودشون دوتایی، راننده و بادیگاردشون هم باهاشون بودن. هر چهار تا شون هم مست بودن. دایانا و دودوی فاید مست، راننده و بادیگارد هم مست. می و میخانه مست و می کشان مست، زمین مست و زمان مست آسمان مست! اینقدر هل بودن که حواسشون نبود یه راننده هوشیار با خودشون ببرن. حالا این راننده تازه در همچین حالتی سعی میکرد که از دست پاپاراتزی های موتور سوار فرار کنه. اینجوری بود که اتفاقی که نباید افتاد و راننده کنترل ماشین رو از دست داد وبا سرعت 105 کیلومتر زد به یه دیوار تونل. دایانا، معشوقش دودی فاید و خود راننده در دم کشته شدن. بادیگاردشون تنها کسی بود که کمربند ایمنی بسته بود و نجات پیدا کرد. اگه الان پشت فرمون یا توی ماشین دارید پادکست رو گوش میکنید ازتون خواهش میکنم کمربند هاتون رو چک کنید و اگر نیستید همین الان ببندید. جونمون مهمترین سرمایه زندگیمونه، مراقب مهمترین سرمایه خودمون باشیم.

عکسهایی که پاپاراتزیها از خودروی حامل دایانا گرفتند
عکسهایی که پاپاراتزیها از خودروی حامل دایانا گرفتند

برگردیم به صحنه دلخراش مرگ دایانا. موتور سوارهایی که دنبال دایانا بودن هم اومدن توی تونل و در ناباوری با صحنه تصادف مواجه شدن. بعضی از اونها در همون شرایط هم از دایانا عکس میگرفتن. و بعضیام پلیس رو خبر کردن و خبر رو به لندن مخابره کردن. خبر کشته شدن دایانا زود به لندن رسید و مثل زلزله بریتانیا رو تکون داد. از همون لحظه تا چند روز تلویزیون روز و شب در مورد دایانا برنامه پخش میکرد. مردم هجوم برده بودن به مقابل کاخ باکینگهام و میدان مقابل کاخ رو غرق در دسته های گل کرده بودن. برای همه معلوم بود که دایانا و نامزدش در حال فرار از پاپاراتزی ها بوده و راننده ماشینشون هم مست بوده. بنابراین متهم ردیف اول و دوم از نظر مردم بریتانیا پاپاراتزیها و راننده بودن. اما غیر از اون دو، افکار عمومی بریتانیا انگشت اتهام رو به سمت متهم ردیف سه گرفته بودن؟ اون آدم کی بوده؟ ملکه الیزابت دوم

یادتونه گفتم ملکه خیلی از تعطیلاتش رو به کاخ بالمورال در اسکاتلند میره؟ اون موقع هم ملکه و خانواده اش در اسکاتلند بودن. در حالیکه مردم در مقابل کاخ باکینگهام برای دایانا سوگواری میکردن، ملکه در کاخش در بالمورال اسکاتلند بود. در مقابل کاخ جای سوزن انداختن نبود. بس که مردم دسته گل برای دایانا گذاشته بودن. دهها هزار نفر مقابل کاخ بودن، پیش خودشون فکر میکردن که قاعدتا ملکه و خانواده سلطنتی صاحب عزا هستن دیگه، اما در عمل میدیدن که نه اصلا واکنشی از طرف خانواده سلطنتی دیده نمیشه. این بود که عصبانی بودن و فکر میکردن که به خودشون و به دایانا اهانت شده. مردم میگفتن ملکه از برج عاجش در کاخ بالمورال نمیتونه با ما همدردی کنه، باید بیاد به خونه اش در لندن. ناسلامتی صاحب عزاست. مسئله دیگه این بود که طبق پروتکل های کاخ چون ملکه در داخل کاخ نبود پرچمی بر بالای کاخ باکینگهام نمیتونست برافراشته بشه اما مردم ناراحت بودن میگفتن ما کاری به پروتکل هاتون نداریم که ملکه نیست یا هست. باید توی این کاخ یه پرچمی رو نیمه افراشته کنید که ما ببینیم شما عزادار هستید. حرف مردم و خیلی از رسانه ها این بود که خاندان سلطنتی براش مهم نیست که چه اتفاقی افتاده.

صحنه تصادف و آخرین تصاویر از دوربین مداربسته هتل
صحنه تصادف و آخرین تصاویر از دوربین مداربسته هتل

از طرف دیگه ملکه مخالف این بود که برای آوردن جسد دایانا از هواپیمای سلطنتی استفاده بشه و نمیخواست که یک مراسم عمومی برای دایانا برگزار بشه. ظاهرا حرف ملکه این بود که دایانا در زمان فوتش دیگه جزئی از خاندان ما نبوده و ما نمیتونیم تشریفات یک عضو خانواده رو براش به جا بیاریم. چارلز داشت تلاش میکرد که حداقل نسبت به جسد دایانا تا جایی که میتونه با احترام رفتار کنه و گذشته خودش رو تا حدی جبران کنه. در اون زمان تونی بلر تازه سه ماه بود که نخست وزیر شده بود. یادتونه گفتم 43 سالش بود. جوون بود و اعتماد به نفس بالایی داشت و ملکه و بلر با هم چالشهایی داشتن. بلر در همون ساعتهای اول حادثه با حالت شدیدا سوگوار و غمگین اومد جلوی دوربین و به مردم تسلیت گفت. لحنش خیلی صادقانه بود و چیزهایی میگفت که مردم اون لحظه نیاز داشتن بشنون. گفت من دلم و فکرم پیش پسرهای دایاناست. دایانا شاهزاده مردم بود و همینطوری هم در خاطر مردم میمونه. بلر با اینکه جوون وتازه کار بود اما تو این فقره نشون داد که بلده که با مردم چطور صحبت کنه. بلر از طریق شاهزاده چارلز به ملکه پیغام فرستاد و بعدش هم تلفنی صحبت کرد که باید بیای تسلیت بگی. مردم منتظرت هستن. بیا این حرفها رو بزن. این کار رو بکن. که اینها برای نخست وزیر جوونی که فقط سه ماه بود به قدرت رسیده بود خیلی عالی و فراتر از انتظار بود.

طرفداران ملکه در این مورد میگن که ملکه فکر میکرد که الان باید مراقب نوه هاش باشه و باید از حریم خصوصی نوه هایش محافظت کنه. یعنی ویلیام و هری پسرهای دایانا و چارلز که دیگه 15 و 13 ساله بودن. مادر و پدرشون از هم جدا شده بود. و مادرشونو هم در این حادثه دلخراش از دست داده بودن. ملکه از اونها مراقبت میکرد. میخواست که در معرض اخبار قرار نگیرن. در معرض دوربینها و فشار مطبوعات قرار نگیرن و فقط تمرکزشون روی ادای احترام به مادرشون باشه. این دفاعیه که طرفدارهای ملکه دارن اما این چیزی نبود که مردم بریتانیا و جهان داشتن میدیدن. اون چیزی که مردم حس میکردن بی محلی ملکه بود. خصوصا که خیلیها اینطور فکر میکردن که ملکه داره انتقام تمام این دلخوریها و تمام اون عکسها و جنجالها و مخالفتهای با سنت رو از دایانا میگیره. مردم میگفتن این خانواده بی احساس ترین خانواده روی زمین هستن. چرا یه پرچم رو پایین نمیکشن ما بفهمیم اینها هم سوگوارن. ما که مردمیم داریم نشون میدیم که یک ملت در کنار هم هستیم اما ملکه نشون نمیده که ملکه این ملته. یه جای کار میلنگه. نزدیک به یک هفته بعد از مرگ دایانا ملکه بالاخره به خونه خودش یعنی کاخ باکینگهام برگشت. انگار تازه متوجه اضطرار مساله شده بود.

پیام ملکه الیزابت دوم بعد از یک هفته سکوت
پیام ملکه الیزابت دوم بعد از یک هفته سکوت

حرفهای بلر بالاخره اثرش رو کرده بود و تازه فهمیده بود که مردم از دستش رنجیدن. اومد بیرون کاخ باکینگهام در مقابل همون تل بزرگ دسته گلهایی که مردم آورده بودن. چندین هزار نفر از مردم هنوز همونجا بودن.ملکه دستپاچه و نگران بود. خشم و عصبانیت مردم رو قشنگ می شد توی هوا حس کرد. حتی چند نفراز مردم قشنگ به ملکه تیکه انداختن که بالاخره قدم رنجه کردی اومدی. و ملکه هم میشنید. این اولین باری بود که ملکه در مقابل مردم عصبانی قرار میگرفت. یکی از مردمی که اونجا بود یه خانمی بود که یه دسته گل همراهش داشت. ملکه بهش گفت میخوای این گل رو برات جلوی یادبود دایانا بذارم؟ اون زن گفت نه این رو برای خود شما آوردم. این رو که گفت انگار یه دفعه فضا عوض شد. اون عصبانیته کم شد. انگار مردم حس کردن که شاید این زن خودش هم عزاداره. بعد از اون ملکه به کاخ برگشت و یک پیام زنده تلویزیونی به مردم داد. گفت که چیزی که میخوام بگم هم بعنوان ملکه شماست و هم بعنوان یه مادربزرگه. به دایانا احترام میذارم و غیره. این عبارت به عنوان یه مادربزرگ نکته کلیدی ای بود و قصدش این بود که به مردمی که عصبانی بودن توضیح بده که من این چند وقتی حواسم به نوه هام بوده. حالا ما میتونیم باز نقد کنیم بگیم اون همه ادم دوروبر شما و نوه ها بودن و شما توی این یک هفته وقت کافی داشتی که پیام بدی. ولی به هر حال شاید ملکه تازه متوجه اشتباهش شده بود و داشت سعی میکرد که جبران کنه. در هر صورت مراسم خاکسپاری دایانا باشکوه و بصورت عمومی برگزار شد. پسرهای دایانا از قبلش گفتن که دوست ندارن که پشت سر تابوت مادرشون راه برن. شب قبلش شاهزاده فیلیپ همسر ملکه که پدربزرگ این بچه ها میشد باهاشون حرف زد و بهشون گفت میدونم براتون کار سختیه ولی وقتی که بزرگ بشید پشیمون میشید که چرا به احترام مادرتون پشت تابوتش راه نرفتید. اصلا من هم باهاتون میام و با همدیگه پشت کالسکه بودن حامل تابوت راه میریم. و بچه ها قبول کردن و اون روز پشت تابوت دایانا، پنج مرد عزادار پیاده راه میرفتند. فیلیپ، همسر ملکه، چارلز همسر سابق دایانا و دو پسرش یعنی ویلیام و هری به همراه داییشان ارل اسپنسر. در کنار هم پشت کالسکه حامل تابوت راه رفتن و به دایانا ادای احترام کردن.

چارلز به همراه پسرانش، برادر دایانا و پدرش
چارلز به همراه پسرانش، برادر دایانا و پدرش

مرگ دایانا مسئله روز دنیا شده بود. یا البته بهتره اینطوری بگم که توسط بی بی سی و سایر رسانه های بریتانیا برای دنیا مهمترین مسئله دنیا جلوه داده شده بود. فقط بگم که در بریتانیا 32 میلیون نفر مراسم به خاکسپاری دایانا رو بطور مستقیم تماشا کردن. و بعدش هم در کل دنیا تخمین زده شده که 2.5 میلیارد نفر این مراسم رو تماشا کردن. فیلم این مراسم یکی از بزرگترین برنامه های تلویزیونی تاریخه. واقعا بیشتر از اون چیزی که باید باشه مساله رو بزرگ کرده بودن. واقعا دیگه شورش رو دراوردن. مثلا فرض کنید آمار خودکشی در بریتانیا در سالهای قبل هر چقدر بود در اون سال 50 درصد بیشتر بود. شما فکر کن چقدر مردم ذهنشون درگیر موضوع بود. خب واقعا چرا؟ حتی بعدا فیلسوفها و جامعه شناسانی بودن که تاثیرات مرگ دایانا در جامعه بریتانیا رو بررسی کردن، تحقیقاتی کردن. بعضیها گفتن این مساله نشوندهنده سانتیمانتالیسم یا احساسات گرایی در بریتانیاست. که خوب پر واضحه که پشت این مسئله یک برنامه ای هست و قصد داره که جایگاه سلطنت رو در ذهن مردم بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع زنده نگه داره و یه جایگاه ویژه نگه داره. اما چیزی که اینجا برای ما توی این اپیزود موضوعیت داره اینه که تاخیر ملکه در برگشتن به لندن اشتباه بزرگی بود. گرچه گفتم اون توجیهات هم هست که ملکه می خواست نوه هاش آروم بشن و غیره. اما تاریخ با سنگدلی قضاوت میکنه. راجع به هر پدیده تاریخی کلی توجیه وجود داره اما در نهایت وقتی شما راجع به شخصیتهای تاریخی فکر میکنی نمیشینی تمام اون توجیهات رو مرور کنی. میگی فلان شخصیت تاریخی آدم سنگدلی بوده. فلانی دیکتاتور بوده. این یکی ترسو بوده و غیره. بله، تاریخ با سنگدلی قضاوت میکنه و این رو کسانی که با کارهاشون تاریخ رو مینویسن باید مدام یادشون بمونه که دو روز ماندن در قدرت میگذره اما تا هزاران سال تاریخ ر موردشون قضاوت میکنه. برگردیم به موضوع، نقش دولت بلر در جبران این اشتباه خیلی زیاد بود. اون بیانیه مهمی که ملکه خوند رو دستیارانش نوشتن و بعد برای گرفتن نظر و مشورت دولت فرستادن اونها هم بررسی کنن و اون عبارت مهم بعنوان یک مادر بزرگ رو مشاورهای بلر به بیانیه اضافه کرده بودن. و بلری که با ملکه کلی چالش داشت با پیشنهاداتش و با سماجت کمک کرد که ملکه اشتباهاتش رو جبران کنه و از چاهی که خودش رو توش انداخته بود در بیاره. دشمن دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست. البته این رو هم بگم که این اتفاق در ماه سوم دولت بلر بود ولی رابطه این دو نفر یعنی بلر و ملکه تا پایان دوره بلر همونطور کجدار و مریز باقی موند.

عکس جنجالی دایانا بر روی کشتی تفریحی نامزدش
عکس جنجالی دایانا بر روی کشتی تفریحی نامزدش

خب گفتم که در سال 1992 نوارهای عاشقانه چارلز و کامیلا لو رفته بود و این رسوایی منجر به طلاق دایانا و چارلز شد. پس چارلز دیگه متاهل نبود. اما عجیب اینکه با وجود اون رسوایی معشوقه اش یعنی کامیلا هنوز متاهل بود. تا اینکه در سال 1994 اون هم از اندرو پارکر جدا شد. دیگه هر دوی چارلز و کامیلا از تاهل خارج شده بودن و دیگه میتونستن با هم قرار و مدار بذارن. این کار رو هم میکردن. اما با اون افتضاح هایی که به بار آورده بون میدونستن که افکار عمومی علیه شونه. مردم دایانا رو دوست داشتن و چارلز و کامیلا رو مقصر دراز بین رفتن اون رابطه میدونستن. با اون محبوبیت بالای دایانا حالا کامیلا تلاش میکرد که جای اون رو بگیره. کامیلای زبل برای این کار یک مشاور روابط عمومی استخدام کرد که چهره اش در افکار عمومی رو ترمیم کنه. سال 1997 هم که دایانا از دنیا رفت. چارلز و کامیلا دیگه رابطه شون با هم بیشتر شد اما حواسشون بود که بطور علنی با همدیگه ظاهر نشن. یه کار دیگه ای هم که کردن این بود که کامیلا شروع به فعالیتهای خیریه کرد و رییس انجمن پوکی استخوان شد. گفتم داشت کارهایی میکرد که یک چهره خوب از خودش تی جامعه درست بکنه. پول که هست، رسانه هم که هست، مشاور خوب هم که موجوده. حله دیگه. اینطوری بود که طبق برنامه آروم آروم رابطه شون رو علنی کردن. در سال 1999 در یک مراسمی این دو نفر با همدیگه حاضر شدن و بعد برای یه مراسم جشنی کامیلا به دربار دعوت شد و خلاصه کم کم رابطه شون رو عادی کردن و در سال 2005 رسما چارلز و کامیلا با هم ازدواج کردن. یعنی بالاخره بعد از اینهمه کش و قوس در پنجاه و چند سالگی اینا باهم ازدواج کردن. باز با توجه به حساسیت مردم به رابطه این دو نفر یک مراسم ازدواج بی سروصدا برگزار کردن. یعنی از اون عروسیهای پرسروصدای سلطنتی که بعدا دیدیم خبری نبود.

ملکه الیزابت دوم در مقابل طرفداران و سوگواران دایانا
ملکه الیزابت دوم در مقابل طرفداران و سوگواران دایانا

کدومها رو میگم؟ اولش در سال 2011 پسر ارشد چارلز یعنی ویلیام با کاترین میدلتون عروسی کرد و مراسم عروسی سلطنتی یکی از بزرگترین عروسیهای تاریخ بود. عروس و داماد شبیه به چارلز و دایانا در بالکن کاخ باکبنگهام هم رو بوسیدن. سیصد میلیون نفر هم اون عورسی رو تماشا کردن. بعدش در سال 2018 هم پسر دوم چارلز با مگان مارکل ازدواج کرد. مراسم عروسیشون در قلعه وینزور بود و اون عروسی هم خیلی خبرساز بود و توی بوق و کرنا کردن. گفتم توی مراسم اینچنینی که دربار سلطنتی برگزار میکنه فقط مساله بزرگداشت یا عروسی یا به خاکسپاری نیست. مساله رو خیلی بزرگتر نشون میدن و اهمیت سلطنت رو تا جایی که میتونن بزرگ میکنن. تاریخ رو میارن جلوی چشم که اره ادوارد هفتم هم همینجا اینکار ور کرده بوده و غیره. قضیه رو برای جامعه جذاب میکنن. نسلهای جدید، آدمهای مدرن که نسبتی با سلطنت موروثی ندارن رو هم به سلطنت علاقمند میکنن و اینجوری برای سلطنت محبوبیت میخرن. خلاصه اینکه مشاوره ای روابط عمومی دربار کارشون رو خیلی خوب بلدن. خب از اون طرف اما جنجالهای این خاندان هم ادامه داره. یکی از مهمترین جنجالهای اخیر شون رو که میدونیم این بوده که شاهزاده هری و همسرش مگان مارکل از وظایف سلطنتی خودشون رو بازنشسته کردن. بعد هم توی اون دعواها دربار رو متهم کردن که زندگی ما رو کنترل میکردن و همینطور گفتن که دربار بریتانیا رفتارهای نژادپرستانه داره.

خب دیگه خلاصه کنم. در آوریل 2021 شاهزاده فیلیپ که 99 سالش بود بعد از 73 سال زندگی مشترک با ملکه از دنیا رفت. ملکه الیزابت دوم الان 96 سالشه و هفتاد ساله که سلطنت میکنه. و دیگه بخاطر کهولت سن برای انجام وظایف سلطنتش بیشتر از قبل از پسرش چارلز کمک میگیره. و دیگه کدورتهایی که بینشون سر جنجالهای چارلز و کامیلا بوده رو پشت سر بذارن. و حتی اخیرا گفته که زمانیکه چارلز به سلطنت برسد کامیلا هم به عنوان همسر پادشاه ملکه خواهد شد. چون تا پیش از این بخاطر اون تاریخچه جنجالی و روابط خارج از ازدواجی که بین چارلز و کامیلا بود الیزابت دوم راحع به عنوان و جایگاه کمیلا خیلی دست به عصا بود و بنا بر این بود که حتی در صورت پادشاهی چارلز هم کامیلا عنوان ملکه رو نگیره. اما به نظر میاد حالا که ملکه به آخر عمرش نزدیک میشه انگار میخواد تلاش کنه که پادشاه بعدیش یعنی پسرش تا جایی که میتونه خودش و همسرش مشروعیت بیشتری داشته باشن. توی اپیزود چندین بار گفتیم اینها وظایف سلطنتی دارن. یکی از مهمترین وظایف سلطنتی ملکه یا پادشاه دیپلماسیه که الان میخوام یه کمی راجع بهش بگم.

رقص خبرساز الیزابت دوم و رییس حمهور غنا
رقص خبرساز الیزابت دوم و رییس حمهور غنا

ملکه یا پادشاه به عنوان رییس کنفدراسیون مشترک المنافع باید با اون کشورها ارتباط داشته باشه. قبلا ها که ملکه جوون و میانسال بود خودش زیاد به سفر میرفت. بیشتر از صد سفر دیپلماتیک رفته. از جمله اینکه در سال 1353 به ایران سفر کرده و با آخرین پادشاه ایران هم ملاقات کرده. ولی الان که کمتر به سفر میره جانشین آینده اش چارلز به نمایندگی ازش به مسافرت میره. خب هر رفتی یه آمدی هم داره. اینها که سفر میرن از اونور مقامات کشورهای دیگه هم برای دیدنشون میان. ملکه بریتانیا در طول عمر دراز خودش میزبان بیشتر از صد مهمان عالیرتبه بین المللی بوده. میزبان نلسون ماندلا بوده. میزبان روسای جمهور آمریکا بوده. از جان اف کندی و نیکسون و کارتر بگیر تا کلینتون و بوش و اوباما و ترامپ و جو بایدن. پادشاهان کشورهای عربی، پادشاهان و مقامات اروپایی همگی مهمان ملکه بودن. سفرایی که بریتانیا به کشورهای دیگه میفرسته هم عنوان نماینده پادشاهی بریتانیا رو دارند. از اونور سفرای خارجی هم اعتبارنامه شون رو تقدیم ملکه میکنن. یعنی سفیر جمهوری اسلامی هم اعتبارنامه اش رو میبره به ملکه الیزابت دوم میده. ولی با وجود فعالیتهای دیپلماتیک یه نکته جالب اینه که ملکه پاسپورت نداره. پاسپورت یا گذرنامه یعنی اجازه خروج و مثل قدیمها میگن اجازه خروج ملکه یا پادشاه دست خودشه برای همین پاسپورت نداره.

یکی از داستانهایی که راجع به الیزابت دوم خیلی معروف شد موضوع رقصش با رئیس جمهور غناست. کشور غنا زمانی مستعمره بریتانیا بود که بعد استقلال پیدا کرد و جزیی از کشورهای مشترک المنافع شد. در سال 1961 غنا یک رییس حمهوری داشت که به رابطه با شوروی ابراز تمایل میکرد. توی اون رقابتی که اون سالها بین اردوگاه آمریکا و اردوگاه شوروی وحود داشت این نگرانی بود که غنا بره به سمت شوروی. در اون حین ملکه الیزابت دوم یه سفر به غنا رفت شبیه به سفرهای دیگه ای که به مشترک المنافع میکرد تا رابطه اون کشورها با بریتانیا قوی بمونه. و تلاش بکنه که غنا رو نزدیک به غرب نگه داره. غنا نزدیک به شوروی نشه. در ضیافت شامی که اونجا برگزار شد ملکه با رییس جمهور غنا رقصید. اون رقص اون زمان سرو صدایی کرد چون ملکه با فرد یک سیاه پوست رقصید. در سال 1961 زمانی که هنوز در آمریکا تبعیض های زیادی علیه سیاه پوستان بود. از این بابت اون رقصه خیلی سروصدا کرد.بعد هم تموم شدو غنا هم آخرش به شوروی نزدیک نشد و جز مشترک المنافع موند. اما در سالهای گذشته بعضیها گفتن که اون رقصه باعث شد که غنا به شوروی نزدیک نشه. و ملکه با اون ده دقیقه رقصش مسیر تاریخ رو عوض کرد. که اینطور نیست دیگه. سیاست خارجی یک کشور مسئله منافع ملی کشورها و با رقص دونفر تعیین نمیشه. اون داستان خودش رو داشت و موندن غنا در مشترک المنافع بخاطر دلایل دیگه بوده. این هم از فعالیتهای دیپلماتیک ملکه الیزابت دوم.


راستی همین چند روز پیش بود که توی اپیزود قبل گفتم بوریس جانسون تا این لحظه آخرین نخست وزیر ملکه هستش. انگار منتظر بود من حرفم رو بزنم و اون هم استعفا کنه. جانسون هم استعفا کرد و ظاهرا ملکه نخست وزیر پانزدهمش رو هم به زودی خواهد دید. توی اپیزودهای قبل چند بار گفتم که ملکه الیزابت دوم در سیاست بطور مستقیم دخالت نمیکنه اما به این معنی نیست که در سیاست منفعله. مثالهایی هم زدم. اما میشه گفت که در سیاست بیشتر تابع نخست وزیره و به نوعی تابع نظر مردمه. چون نخست وزیر و کابینه با رای مستقیم مردم انتخاب شدن. بعضیها هم میگن که این میشه شیر بی یال و دم و اشکم. چه پادشاهی؟ چه ملکه ای؟ در سیاست که کاره ای نیست. حقوقش رو که از دولت میگیره. بودجه ای که دربار سلطنتی میگیره با جزییات در رسانه ها منتشر میشه و جامعه حساسه که ریخت و پاش و حیف و میلی انجام نشه. برای درآمد هاشون هم باید مثل بقیه مردم مالیات پرداخت بکنن. اختیار عزل و نصب حکومتی نداره، پس این چه مدل پادشاهی ای هست؟ و پاسخ همونیه که چند بار هم گفتیم. این پادشاهی مطلقه نیست. این پادشاهی مشروطه سلطنتیه. همون مشروطه سلطنتی که پیشینیان ما بیشتر از صد سال پیش در ایران دنبالش بودن. بریتانیا این مدل رو هنوز داره و ترجیح میده که خفظ کنه. کشوری که تاکسیهای مدرن امروزیش رو شبیه به تاکسیهای صد سال پیشش میسازه، یا کلاه پلیس هاش رو شبیه مدل صد سال پیشش حفظ میکنه، کشوری که میگه میخوام سنتهای خوبم رو حفظ کنم و اونایی که خیلی خوب نیست رو تغییر بدم، این کشور فکر میکنه که این سیستم پادشاهی با این مختصات هنوز به دردش میخوره و به نفع منافع ملی اش میخوره. میتونه نفوذ خودش رو روی دهها کشور مشترک المنافع هنوز حفظ کنه. در این چهارچوبه که میبینن دربار سلطنتی سالانه صدها میلیون پوند هزینه داره اما میلیاردها پوند سود برای این کشور میاره. اینطوریه که این روش حکومتی رو برای خودشون حفظ کردن. اما آیا اینکه این سیستم بعد از مرگ ملکه الیزابت چطور میشه یا ده سال آینده چطور میشه رو هیچکسی نمیدونه. باید منتظر موند و دید.

مراسم تدفین ملکه الیزابت دوم
مراسم تدفین ملکه الیزابت دوم

خب این هم از پادکست سریالی ملکه الیزابت دوم که من سعی کردم در لابلای صحبتهام موضوعات دیگه از تاریخ بریتانیا رو هم براتون تعریف کنم. بیشتر اپیزودهایی که من میسازم نتیجه تحقیق و استفاده از چند فیلم مستند و چند کتاب و مقاله است. برای این مجموعه دیگه واقعا تعداد منابع خیلی بیشتر بود و من سعی کردم که مهمترین موضوعات رو پوشش بدم. برای همین وقتی داشتم تحقیق میکردم از وفور اطلاعات و از تنوع اطلاعات حیرت میکردم. در مورد این موضوع نکته ای نیست که شما بخواهید و در اینترنت پیدا نکنید. یعنی درسته که کاخ درش برای عموم بسته است اما کلی اطلاعات از آدمهایی که توی اون کاخها بودن و کارهایی که کردن موجوده. حتی از اینکه هشت هزار اثر هنری که از چهار گوشه عالم به دربار هدیه داده شده چیا هستن. چطور نگهداری میشن. اصلا اینکه کاخ باکینگهام چطور تمیز میشه، یا قصه های شنیدنی آشپزخانه کاخ باکینگهام چیها هستن. مثلا فلان رییس جمهور که اومده چه اتفاقی افتاده بوده. مهمونی ها چطور برگزار میشه؛ داستانهای جالبی میشن دیگه.

تاجگذاری و تدفین ملکه الیزابت دوم
تاجگذاری و تدفین ملکه الیزابت دوم

در بین مردم هم کلی کنجکاوی حول حاندان سلطنتی و دربار سلطنتی وجود داره. یا جواهرات سلطنتی که کلی کتاب و مستند راجع بهش موجوده. مثلا اره ملکه ویکتوریا میگرن داشته نمیتونسته تاج سنگین روی سرش بذاره برای همین تاج های سبک ولی الماس نشان بودن. اینکه هر پادشاهی در روز تاج گذاریش کدام تاج رو بر سر گذاشت و روی تاج کدام الماس بود و اون الماسه از کدام کشور اومده، میبینید کلی مطلب جالب. البته شاید برای بعضیها جالب نباشه و بگن نه این دغدغه من نیست. راستش دغدغه من هم نیست اما واقعا جالبه. و ضمن اینکه وقتیکه شما در مورد اینها مطالعه میکنید هم لذت بخشه و هم ارتباط بیشتری با شخصیتهای تاریخی برقرار میکنی و مثلا میگی آهان پس ملکه ویکتوریا اینطوری بوده. و متاسفانه شما این رو کمتر در مورد تاریخ کشور خودمون میبینید. با اینکه یک تاریخ بزرگ در کشورمون داریم اما یا این اطلاعات رو با این حزییات نداریم و یا اکر دارم این همت رو نداشتیم که این اطلاعات رو برای عامه مردم جذاب بکنیم. امیدوارم با پیشرفتهایی که در تولید محتوای فارسی در این چند سالی داشتیم این همت رو هم پیدا کنیم و کمک کنه که تاریخمون رو بهتر بشناسیم که مجبور به تکرار تاریخ نباشیم. مرسی که این پادکست رو تا اینجا دنبال کردید و پیگیر بودید. چرا میگم مرسی؟ بین ما ایرانیها معروفه که مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آدورد. پیگیری و حمایت شما و پیامهای پرمهرتون باعث میشه که من هم برای تولید محتوای بهتر دلگرم تر بشم. پادکست داکس رشد نستا خوبی داشته و من از اینکه در مورد این پادکست با بقیه هم صحبت می کنید از شما ممنونم. دمتون گرم. تا اپیزود بعدی و کنجکاوی بعدی خدانگهدار.


دایانابریتانیاتاریخ
من پیمان بشردوست هستم. در مورد کنجکاوی‌هام تحقیق میکنم و یافته هام رو در پادکست داکس براتون تعریف میکنم. فیلم مستند زیاد میبینم و خیلی اوقات مستندهای جذابی که دیدم بهانه ساخت اپیزودهام بوده.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید