عباس آخوندی
عباس آخوندی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

سید جواد طباطبایی و مساله‌ی ایران

استاد سید جواد طباطبایی فیلسوف ایران در غربت رخت از جهان برکشید. او با میراثی گران‌سنگ از خود ما را ترک کرد و مساله‌ی ایران را هم‌چنان به‌صورتِ باز برای ما نگاه داشت. طباطبایی امتناع شکل‌گیری دولت در ایران را چه پیش از انقلاب و چه پس از شکل‌گیری جمهوری اسلامی به‌خوبی دریافته بود. از این‌رو، در پی ریشه‌های این امر بود. یافته‌ی او در این رهگذر عمر، صورت‌بندی مساله‌ی ایران بود. و چون به ریشه‌ها می‌پرداخت با کسان زیادی در اردوگاه‌های فکری مختلف رودررو شد و با توجه به زبان تند و تیزی که داشت دوستان و دشمنان زیادی برای خود آفرید. لیکن، به هرروی، دوست و دشمن او را اندیشمندی مرزی می‌دانند.جواد طباطبایی فیلسوف ایران در غربت رخت از جهان برکشید. او با میراثی گران‌سنگ از خود ما را ترک کرد و مساله‌ی ایران را هم‌چنان به‌صورتِ باز برای ما نگاه داشت. طباطبایی امتناع شکل‌گیری دولت در ایران را چه پیش از انقلاب و چه پس از شکل‌گیری جمهوری اسلامی به‌خوبی دریافته بود. از این‌رو، در پی ریشه‌های این امر بود. یافته‌ی او در این رهگذر عمر، صورت‌بندی مساله‌ی ایران بود. و چون به ریشه‌ها می‌پرداخت با کسان زیادی در اردوگاه‌های فکری مختلف رودررو شد و با توجه به زبان تند و تیزی که داشت دوستان و دشمنان زیادی برای خود آفرید. لیکن، به هرروی، دوست و دشمن او را اندیشمندی مرزی می‌دانند.

سید جواد طباطبایی که به زبان‌های فارسی، ترکی، عربی، فرانسه و انگلیسی مسلط بود و به‌خوبی از متن‌های جدید و قدیمِ شرق و غرب، ایران و فرنگ بهره‌ برده‌بود، بسیار زود به مساله‌ی بی‌دولتی در ایران پی‌برد و به گمان من، این شد مساله‌ی او. پُرواضح است که بدون دولت نه دستیابی به صلح اجتماعی و استقرار نظم عمومی ممکن است، نه امنیت ملی ایران قابل تامین است و نه توسعه ملی و تعالی ایران در سطح جهان قابل دستیابی است. دولت در روزگار جدید به مفهوم غلبه‌ی قومی بر سایر اقوام و انحصار کاربست زور در نزد گروهی غالب نیست. دولت به مفهوم حاکمیت اراده‌ی ملت و حکومت قانون است و این هردو در جریان رودررویی ایران با اندیشه مدرن از هم تکیده بودند.

دولت مدرن بدون ملت مفهومی ندارد. از این‌رو، نهاد ملت بر وجود دولت پیشی دارد. بسیاری از کشورهای اطراف ما مساله‌ی بنیادین‌شان تعریف ملتی است که دولت‌هایشان در صدد نمایندگی آنها هستند. و چون ریشه‌ای تاریخی ندارند، چاره‌ای جز دست‌یازیدن به ملت‌سازی تصنعی و ملی‌گرایی رمانتیک ندارند. سید جواد طباطبایی بر این باور بود که هرچند پدیده‌ی ملت پدیده‌ای مدرن است، لیکن مردمان ایران در دوره‌های تاریخی دور ویژگی‌های ملت‌بودن را مطابق تعریف جدید دارند. او بر این باور بود که ایرانیان بر فراز تنوع قومی، زبانی، دینی و آیینی در یک جریان تاریخی دراز مدت موفق شده‌اند به هویتی فراتر دست یابند که امکان زندگی مسالمت‌آمیز آنان کنار یک‌دیگر را فراهم آورده و امکان رشد علم، وحدت سرزمینی، امنیت عمومی ورفاه جمعی را برای آنان فراهم آورده‌است. لذا، ایران هیچ‌گاه نیاز به ملی‌گرایی رمانتیک و یا ملت‌سازی تصنعی ندارد. بلکه، باید موانعی که بر سر راه شکل‌گیری اراده‌ی ملی است مرتفع شود.

او دریافته بود که نه مفهوم سلطان شیعه که صفویان به آن متکی بودند برای شکل‌دهی دولت مدرن پاسخگو است و نه مفهوم استبداد پهلوی که متکی بر ملی‌گرای رمانتیک بود و در عمل نهاد قانون را پایمال می‌کرد کاری از پیش‌می‌برد و نه قانون اساسی جمهوری اسلامی ظرفیت شکل‌دهی دولت مدرن را دارد. از این‌رو، مفهوم ایران، تبدیل شده‌بود به مساله‌ی زندگی علمی او. او به‌خوبی دریافته بود که گرچه صفویان به کمک اندیشه‌ی سلطان شیعه، وحدت و یک‌پارچگی ایران را حفظ کردند، لیکن، نتوانستند بنیان ملت ایران را تقویت کنند. از این‌رو، ایران با پدیده‌ی انحطاط مواجه شد و درست در روزگاری که ملت‌های غربی پس از قرون وسطی شروع به رشد کردند ایران مسیر معکوس را طی کرد.

ملی‌گرایی پهلوی نیز متکی بر مفهوم تاریخی ایران و ملت ایران نبود. از این‌رو، قانون به مفهوم وجدان و ارزش ملی جایی در فرهنگ و قاموس او نداشت. نقد طباطبایی به روشنفکری پسا مشروطه این است که مساله ایران در دستور کار ساحت روشنفکری ایران آن‌چنان که باید و شاید قرار نگرفت و ایران تبدیل به صورت مساله‌ی دانشگاه جدید درنیامد. لذا، دانشگاه بیشتر تبدیل به محلی برای آموزش نظریه‌های وارداتی بدون تسلط کافی برای نحوه‌ی تلاقی آنها با مساله‌ی ایران شد. و این کم مساله‌ای نبود و نیست. قانون که برترین یافته دوران مدرن است تبدیل به امر مبتذل قیام و قعود عده‌ای در پارلمان و چه بسا ابزاری برای اعمال اراده‌ی استبداد و اقلیت بر یک ملت شد. حال آن‌که قانون باید وجدان عمومی جامعه باشد که با کمترین هزینه و با بیشترین موفقیت و با میل جمعی به‌کاربسته شود. پرواضح است که قانون نیز تابع تعریف ملت است و بدون آن امکان حاکمیت قانون وجود ندارد.

نقد او به جمهوری اسلامی شامل هر دو مورد پیش‌گفته است. از یک‌سو، دولت در جمهوری اسلامی متکی بر آرای عمومی است لیکن، راه‌هایی برای فرار از آن در قانون اساسی تعبیه شده و از سوی دیگر قانون مبنای حکومت است، لیکن، گریزگاه‌های فراوانی برای غلبه شرع بر قانون پیش بینی شده و یا دستِ‌کم امکان تاویل فراهم آمده است. به هرروی، مساله‌ی ایران، مساله اصلی ما در این سده و سده‌ی پیشِ رو است و نمی‌توان از آن روی برتافت. یاد استاد جواد طباطبایی را گرامی می‌داریم، برای او از درگاه حضرت احدیت آرامش و شادی روان آرزومندیم و به خانواده بزرگ طباطبایی‌ها، شاگردان و دوست‌داران او تسلیت می‌گوییم.

ایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید