امشب گزارش مشاهداتم رو در زمینه ی ملاقات با میسترس(mistress) و مستر (mr) ها مینویسم.با اینکه قرار است ویژگی های مشترکی را به عنوان گرایشی جنسی با تمایلات فرمان دادن و تحقیر ببینیم اما در عمل چیزی که من بیشتر برخورد داشتم این بوده که تظاهرات در مردان و زنان تا حدود زیادی متفاوت است.در مردان یا همان مستر ها این تمایلات به روابط جنسی خشن که بی شباهت به تجاوز و سواستفاده جنسی نمی باشد دیده می شود.اعمال خشونتی که امیال جنسی را شعله ورتر میکند و همراه با تابعیت بی چون و چرا اسلیو است..این اعمال خشونت در سکس های نرمال و بین زوجین هم به شکل کمتری دیده می شود که به شکل ضربه زدن و پرت کردن با احتیاط یا کنترل پوزیشن ها در سکس است و گاه فحاشی که برای بسیاری از خانمها خوشایند به نظر میرسد چرا که زن تصور میکند چنان شهوانی و جذاب می باشد که مرد را از کنترل خودش خارج کرده است که به نوعی روی احساس مفعول واقع شدن و ضعف او پوشش میدهد و حس کنترل نامحسوس مرد را به او می دهد.این احساس قدرت برای زن و مردان در بسیاری اوقات برانگیزاننده است.شاید به همین خاطر است که عناوینی مثل شهوت قدرت یا شهوت ثروت ساخته شده و مصطلح هستند.
به نظر میرسد روابط این چنینی نفع دیگری هم دارد. تعریف جایگاه و وظایف و اختیارات ! که به حل مسئله سردرگمی در رابطه جنسی برای کسانی که ذهنا درگیر آن هستند کمک میکند. اولین حدس و تصوری که به ذهن یک درمانگر متبادر میشود این است که اگر درگیر شدن با این حس کنترل و قدرت به شکل exaggerate و بیش از حد ذهن او را درگیرکرده آنچنان که توجه او را از لذت از رابطه ،منحرف میسازد ،احتمالا پای یک عقده ی قدرت در میان است.به شخصه با بررسی گذشته ی خانمها و آقایون ،در موضع قدرت در این رابطه ،این مسئله را در خانمها بیشتر دیدم که ریشه ی این چنینی را میتوانستم در آنها مشاهده و تایید کنم .اما در آقایان به نظر میرسد اگر آن اعتماد به نفس اولیه وجود نداشته باشد ایفای چنین نقشی برایشان بسیار سخت و غیر عملی خواهد بود و بیشتر به سمت انتخاب پوزیشن اسلیو میروند.در آقایان داشتن برده ی خانم بیشتر به تصویر تشکیل حرمسرا و تایید یک برتری درونی نسبت به همجنسان به نظر میرسد .اما در خانمها پوزیشن میسترس بیشتر موید حس برتری به مرد در رابطه است.
و اما نتیجه ای که من تا این لحظه به آن رسیدم این است که شدت اعمال خشونت آمیز و اعمال غیر معمول در این نوع روابط جنسی به چند عامل بستگی دارد که به یک مورد آن اشاره میکنم.در درجه اول اختلالات جدی روانی مثل سادیسم و مازوخیسم است که همانطور که در زندگی معمول فرد نیز دیده میشود در رابطه جنسی او نیز هست..اما به دو شکل! در شکل اول در امتداد آن و در شکل دوم در جهت عکس آن! به این صورت که چنین فردی در روابط عادی و روزمره ی خود هم نشانه هایی از دیگر آزاری و خشونت نشان می دهد و یا کاملا بر عکس، در روابط خود بسیار ضعیف نشان میدهد و اجازه ی مورد آزار قرار گرفتن را به دیگران میدهد و یا بر حسب جبر محیط در این موضع قرار گرفته است که در چنین موقعیت هایی، پوزیشن قدرت در سکس میتواند نوعی رفتار جبرانی به حساب بیاید که به ایجاد تعادل روانی در فرد می انجامد و به او این فرصت را میدهد که بدون ترس از شکست و یا عذاب وجدانی که به طور معمول همراه خود دارد ، در فضای جدیدی تنفس کند و خود را در موقعیت جدیدی بسنجد و گاها این تجربه به وی کمک میکند که حجم خشم سرکوب شده را تخلیه و اعتماد به نفسی که ندارد را برای مدتی به دست آورد.
سوالی که اینجا به وجود می آید این است که آیا این عقده ی حقارت و خشم در کسانی که در جامع نیز قدرتمند و دارای مقام و احترام هستند هم وجود دارد یا خیر؟ همانطور که تمام روانشناسان آشنا با نظریه آدلر به آن آگاهی دارند،هیچ انسانی بدون عقده نیست و احتمالا با بررسی زندگینامه و گذشته ی بسیاری از افراد مشهور و مطرح شما ریشه هایی از شکسته شدن غرور یا ضعف هایی را خواهید یافت که سرچشمه ی انگیزه ی آنان برای سطح بالاتری از تلاش در آنان شده که تمام زندگی شان را وقف کسب قدرت و اعتبار کرده اند..این مسئله میتواند در لایه های ناخود آگاه باقی بماند و برای چنین افراد موفقی با این تمایلات نیز مصداق پیدا کند.
به شخصه هم اکنون شاهد افزایش مراجعان با چنین تمایلاتی نسبت به قبل هستم و اینطور تصور میکنم که گذر های فرهنگی، باورهای فمینیستی زنان و مردان ،از بین رفتن قبح متفاوت بودن و خیلی از مسائل مانند تجارب متنوع جنسی، خود تلقینی، شکست های روحی ناشی از عدم پاسخ جامعه به تلاش افراد در جهت میل به برتری و اثرات ناشی از فیلمهای پورن تاثیر بسیار مهمی روی افزایش این مسئله دارد که در نوشتارهای آینده به آن بیشتر خواهم پرداخت.