این روزها دعوای گروه واگنر را در عرصه سیاسی و امنیتی روسیه شاهد هستیم . شاید ابتدا خیلی خوشحال شویم که روسیه هم طعم ناامنی را چشید و یا ناراحت بشویم که در جغرافیای قدرت جهان تاثیر منفی داشته باشد. خوب این موضوع به نحوی به اتمام خواهد رسید ولی اتمام اینگونه حوادث نخواهد بود در دنیا کشورهای ابر قدرت اینگونه سازمانها را تعریف و سازماندهی کرده اند بلک واتر که امروزه به آکادمی تغییر نام داده و یا گروه G4S که شرکتی بریتانیایی است.
اینها که برای خروج از فشار افکار عمومی در برابر تلفات انسانی جنگ ها در کشورهای دور دست ایجاد شده که به جای سرباز آمریکایی یک مزدور کلمبیایی در جنگ شرکت نماید که اگر هم کشته بشود جنازه ای به آمریکا و یا بریتانیا و روسیه نرود و افکار عمومی این کشورها مشوش نشود.
زمانی که نظریه تافت ارایه شد ابزار آن هم بایستی ایجاد می شد در این نظریه آمده است:در یک جنگ نامتقارن استراتژی نیروی قوی عبارت است از
استراتژی حمله (بازیگرقوی):1- حمله مستقیم 2- وحشی گری
و استراتژی کشورهای مورد هجوم به شکل
استراتژی دفاعی(بازیگر ضعیف)1- دفاع مستقیم 2- جنگ چریکی
آمده است که در این معادله برای پیروزی در شرایط مختلف این سناریو دیده شده است:
که در نظریه اخیر عنوان شده که اگر رویاروئی و راهبرد بصورت حمله مستقیم به دفاع مستقیم ویا وحشی گری با جنگ چریکی باشد برد با طرف قوی و اگرحمله مستقیم با جنگ چریکی ویا وحشی گری با دفاع مستقیم مواجه شوند با برد طرف ضعیف روبرو می شویم.
در این بازی وحشی گری بایستی سازماندهی می شد ولی چون ارتشها مجاز به این کار نبودند. برای این کار ارتش های خصوصی و یا برونسپاری امنیت انجام گرفت.
نقش این سازمانها اجرای عملیات نظامی وحشیانه است. خوب اینها در آن زمان جواب می داد ولی با اتفاقاتی مانند میدان نیسور عراق که باعث کشته و زخمی شده مردم عادی شد توجه مردم دنیا به این گروهها جلب شد به نحوی که گروه بلک واتر مجبور به تغییر نام شد. ولی این موضوع به اتمام نخواهد رسید همانگونه که در فیلم های سینمایی آمریکایی و یا انگلیسی مانند"مکانیک" از وجود این گونه شرکت ها که با بخش های امنیتی کشورها همکاری می کنند پرده برداری می شود، کم کم تهدیدات اینگونه شرکتها بر علیه کشورهای مادر و بعد افکار دموکراتیک ظهور پیدا می کند. ایجاد گروههای مسلح در آمریکا و تفکراتی مانند تفکرات ترامپ که کوکلاس کلان های قرن 21 به شمار می روند ممکن است به ایجاد کودتاهای نظامی منجر شود.
اصولا شاید با از بین بردن خدمت وظیفه عمومی در ارتش های دنیا و ایجاد ارتش های حرفه ای این تفکرات که به میلیتاریسم پست مدرن منجر می شود بیشتر نمود پیدا کند. ارتش های حرفه ای بخشی از وظایف خود را برونسپاری می کنند تا تلفات ندهند.
نیروهای ویژه فرقی نمی کند هوا برد باشد ویا آبی خاکی یک ضرورت برای ارتشهای منظم است. ولی کنترل این نیروها بایستی با ابزار خاص خود صورت گیرد. نیروهای زبده و آموزش دیده اگر در اختیار سرمایه داری قرار بگیرند فاجعه آمیز خواهد بود.
شرکت های تولید کننده سلاح نیاز به بازار فروش سلاح دارند و جنگها نمایشگاه این سلاح ها است. یا هرز مان که اقدامات یک کشور باب میل آنها نشود از دیکتاتوری قذافی و صدام سیر بشوند با استفاده از این گروهها سرکوب شوند و یا با سر عقل آمدن طالبان دو باره به دامن امریکا بازگردند و با هدیه سلاحهای پیشرفته قدرت آنان را تبریک بگویند.
ظهور طالبان و داعش که نوعی تکامل در ایجاد مزدورهای با تفکرات مذهبی بود نیز نوعی دیگر از این برونسپاری است. داعش و طالبان که هردو به اعتراف ترامپ مولود آمریکا بودند در اتمام ماموریت واگذاری اقدامی همانند گروه واگنر در روسیه انجام دادند و شروع به سرپیچی از دستورات نمودند.
شاید بوجود آمدن این ارتشهای خصوصی که هیچگاه تروریست خوانده نشده اند برای ایجاد شبهه در عملکرد نیروهای انقلابی که بر علیه ظلم بر می خیزند شکل گرفت. چیزی که شوروی سابق و مشخصا چه گوارا مبدا آن بود. به نحوی که تمامی انقلابیون به عنوان تروریست خوانده می شوند. امروزه امپریالیست سابق در حالی که هنوز پنجه در خون مردم دارد نقش یک منجی جهانی را ایجاد کرده است و کلیه تفکرات مخالف خود را تروریست می خواند.
این میلیتاریسم پست مدرن که با تفسیر قدرت مندان حمایت می شود جای همه چیز را عوض کرده است آمریکای جنایتکار را به کعبه آمال تبدیل کرده است. تفکرات انقلابی مبارزه با ظلم تبدیل به مبارزه برای تبعیض جنسیتی و آزادی LGBTQ+ ها شده است. و سرمایه داری همچنان با افزایش ابزار در حال قدرتمند شدن و سو استفاده از منابع دنیا را دارند. ولی اینگونه نمی ماند. ظلم پایدار نیست و شاید همانگونه که به قول نهرو انقلاب فرزندان خود را می خورد زمانی هم میلیتاریسم فرزندان خود را ببلعد.
