وینسنس کوپچک، دانشگاه استراوا، جمهوری چک
خلاصه
این مقاله سیصد سال گذشته تاریخ قفقاز جنوبی را در چارچوب مفاهیم ژئوپلیتیک روسیه بررسی می کند. ما با اولین سفرهای نظامی روسیه در دهه 1720، بازی بزرگ قرن نوزدهم، رونق نفت باکو یا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سروکار داریم. سپس توسعه مفاهیم جدید ژئوپلیتیک روسیه و اجرای آنها را در عمل تجزیه و تحلیل می کنیم.
واژههای کلیدی:ژئوپلیتیک، ادراک، تخیل، قفقاز جنوبی، روسیه، ماهان، مکیندر، بازی بزرگ، اروپا-آسیایی، اروپا-آتلانتیک
مقدمه
ژئوپلیتیک از بحث برانگیزترین اصطلاحات در جغرافیای سیاسی یا به طور کلی در علوم سیاسی است. تومش (در Daněk, Jehlička and Tomeš 2000) تاریخ و مفاهیم مختلف ژئوپلیتیک را نشان می دهد: ژئوپلیتیک به عنوان یک علم، به عنوان یک علم کاربردی، نظریه، روش، تحلیل، مفهوم، استراتژی، دکترین یا کد و در نهایت ژئوپلیتیک را به عنوان یک پست مشخص می کند. "پدیده انعطاف پذیر" مدرن. این با اصطلاحات "جدید" مطابقت دارد
ژئوپلیتیک» (اگنیو و کوربریج 1995) یا «ژئوپلیتیک انتقادی». O'Tuathailو Dalby (1998) سپس در مورد ادراکات و تصورات صحبت می کنند. ژئوپلیتیک از نظر آنها بیشتر از نقشه ایالت ها و مرزها با نقشه های اهمیت و بازنمایی عمل می کند.
ژئوپلیتیک به جای نوعی جبر جغرافیایی، با ادراکات و تصورات فضا یا تخیلات برخی از فعالیت های سیاسی سروکار دارد. قلمروها مطمئناً دارای اهمیت استراتژیک هستند، با این حال ما باید آگاه باشیم که چه کسی آن را توصیف می کند
قلمرو و ارزیابی جغرافیای آن، منابع طبیعی و انسانی، فرهنگ، ظرفیت های نظامی و غیره، و انتظارات او از قلمرو و همچنین از خود توصیف یا ارزیابی.
در این مقاله به منطقه قفقاز جنوبی می پردازیم و به سادگی به بررسی نقش این سرزمین در ژئوپلیتیک روسیه و چگونگی تغییر نقش آن در طول سه قرن اخیر می پردازیم. ما همچنین سیاست خارجی اخیر روسیه در منطقه قفقاز جنوبی را خلاصه میکنیم و آن را در مقابل دو مکتب مهم ژئوپلیتیک روسیه ارزیابی میکنیم.
ماهان در مقابل مکیندر
اولین ماجراجویی نظامی روسیه در قفقاز جنوبی در سال 1722 رخ داد، زمانی که ارتش های پتر کبیر از قفقاز عبور کردند و خط ساحلی خزر از جمله شهر باکو را فتح کردند که توسط پتر کبیر به عنوان "کلید دریای خزر" ارزیابی شد. هارا وهفرمن 2006، پانوشت 6).
پس از مرگ پتر در سال 1725، روس ها مجبور شدند به عقب برگردند و تا سال 1783 که پادشاه کارتلی-کاختی، ارکل دوم، معاهده گئورگیفسک را امضا کرد .که گرجستان را تحت الحمایه روسیه قرار داد، پس از مرگ پادشاه ارکل، روس ها به سادگی گرجستان شرقی را به عنوان اولین وینسنس کوپچک «ماوراء قفقاز» ضمیمه کردند.
قلمرو سایر مناطق گرجستان متعاقباً به دست آمد: منگرلیا، گوریا، آبخازیا، سوانتی، آخالتسیخه و سرانجام آجارا در سال 1878.
شرق ماوراء قفقاز تحت سلطه ایران بود، اما در واقع به تعدادی خانات کوچک کم و بیش مستقل متلاشی شد. بین سالهای 1804 و 1806، بیشتر این خاناتها توسط روسیه به دست آمدند، برخی از آنها با معاهدات تابعهای شبیه به معاهدههای روسیه
گئورگیفسک (قره باغ) و سایرین پس از نبردهای سنگین (باکو) فتح شدند. عهدنامه گلستان که در سال 1813 بین روسیه و ایران منعقد شد، خانات تالش- مغان را تحت حاکمیت روسیه قرار داد و سرانجام پس از فروپاشی ضدحمله ایران در سال 1828، طبق عهدنامه ترکمانچای، روسیه مرزهای خود را به سمت جنوب رود ارس حرکت داد و به دست آورد. خانات نخجوان و ایروان. در سال 1878 روسیه بر اساس معاهده برلین که با امپراتوری عثمانی منعقد شد، استان های ارمنی نشین قارص و اردهان را به دست آورد. حرکت روسیه به سمت جنوب متوقف شده بود.
با این حال، علاقه اصلی ما در تخیلات استراتژیک و ژئوپلیتیکی است که روسیه را مجبور به عبور از کوه های قفقاز کرد. حداقل از زمان پتر کبیر، روسها برای چیزی که «دریاهای گرم جنوب» مینامیدند، تلاش کرده بودند. بالتیک و سیاه دریاهایی که ناوگان روسیه را در خود جای داده بودند عاری از یخ بودند، با این حال ناوگان روسیه می توانستند به سادگی در تنگه های اورسوند، بسفر، داردانل یا جبل الطارق مسدود شوند. رویای روسیه رسیدن به اقیانوس هند بود، جایی که بتواند با بریتانیای کبیر روبرو شود و امیدوار باشد که بزرگترین قدرت جهان شود. قفقاز به عنوان نوعی مانع طبیعی بین استپ های وسیع اوراسیا، که قبلاً توسط روسیه کنترل می شد، و ایران تلقی می شد که به سمت جنوب تا خط ساحلی اقیانوس امتداد دارد. نواحی شمالی ایران زنبور بود
در واقع برای دو دوره کوتاه در 1722-1735 و 1827-1827 تحت کنترل روسیه قرار گرفت.
آرتور کانولی، افسر اطلاعاتی بریتانیا، احتمالاً اولین کسی بود که رقابت بین روسیه و بریتانیا را در دهه 1830 "بازی بزرگ" نامید. در حالی که رمان رودیارد کیپلینگ کیم که در سال 1901 منتشر شد، این اصطلاح را به شهرت رساند. انگلیسی ها تلاش کردند تا حرکت روسیه به سمت جنوب را متوقف کنند
با این حال، دریاها و احتمالاً هند، فقط چند جنگ نیابتی و اقدامات نظامی پیشگیرانه وجود داشت و ارتش بریتانیا و روسیه هرگز مستقیماً با یکدیگر نبرد نکردند. در سال 1907 رقابت روسیه و انگلیس با امضای معاهده ای برای تعیین حوزه های نفوذ آنها پایان یافت.
می توان گفت که بازی بزرگ به سادگی منعکس کننده چیزی طبیعی است، چیزی که از جوهر فضای جغرافیایی نشات می گیرد. اما این جوهر طبیعی و جاودانه نیست، بلکه خلق شده توسط افرادی است که ابتدا درک و تصور می کنند و سپس عمل می کنند.
در واقع، روس ها و انگلیسی ها تصورات متفاوتی داشتند و بر اساس استراتژی ها و برداشت های ژئوپلیتیکی متفاوت عمل می کردند. این تصورات در پایان بازی بزرگ (به ترتیب 1890 و 1904) فرموله شده بود، اما بدیهی است که هر دو قدرت طبق آن کدها عمل کرد.
A. T. Mahan(1890) در مورد نیروی دریایی صحبت می کند که برتر از قدرت قاره ای است. هر امپراتوری که تلاش میکند بر جهان حکومت کند، ابتدا باید تنگهها یا جزایر استراتژیک را کنترل کند. در مقابل، سر H. J. Mackinder(1904) استدلال می کند که به اصطلاح هارتلند (یا منطقه محوری) که توسط هسته "ابر قاره" اروپا-آسیا تشکیل شده و حاوی منابع مهمی مانند نفت، زغال سنگ، سنگ معدن فلزی و غیره است. ، به دلیل توسعه شبکه راه آهن است
و نیروهای زمینی می توانند به تهدیدی برای هلال «حاشیه ای» اوراسیا تبدیل شوند (شکل 1 را ببینید) و به طور بالقوه تبدیل به ابرقدرت جهان شوند. نیروهای دریایی غربی توانستند هارتلند را برای مدت معینی به حاشیه برانند، اما اکنون قدرت دریا در حال کاهش است. کنترل هارتلند برای هر قدرتی که تلاش می کند بر جهان حکمرانی کند بسیار مهم است، در حالی که کنترل هارتلند با محدود کردن دسترسی هارتلند به دریاها و از طریق مالکیت امکان پذیر است.
اروپای شرقی، کلید هارتلند.
30 «تغییر توازن قوا به نفع دولت محوری، که منجر به گسترش آن بر سرزمینهای حاشیهای اروپا-آسیا میشود، امکان استفاده از منابع عظیم قارهای را برای ساخت ناوگان و امپراتوری میدهد. در آن صورت دنیا در چشم خواهد بود.»
ماهان (1918، 29) استدلال میکند: «موقعیت جغرافیایی ممکن است به خودی خود به گونهای باشد که تمرکز یا پراکندگی نیروهای دریایی را ضروری کند. در اینجا نیز جزایر بریتانیا بر فرانسه برتری دارند. موقعیت دومی، در تماس با دریای مدیترانه و اقیانوس، در حالی که مزایای خود را دارد، در کل منبع ضعف نظامی در دریا است. ناوگان شرقی و غربی فرانسه تنها پس از عبور از تنگه جبل الطارق توانسته اند با هم متحد شوند، در این تلاش اغلب با خطر و گاه متحمل ضرر شده اند.
شکل 1: دنیای مکیندر
جای تعجب است که وضعیت فوق تا چه اندازه در مورد روسیه قرن نوزدهم صدق می کرد. برای پیوستن به ناوگان بالتیک و دریای سیاه، کشتیهای جنگی روسیه مجبور بودند حداقل از چهار تنگه باریک عبور کنند، که واقعاً میتواند انتحاری باشد.
اگر روس ها به عنوان مکیندر فکر می کردند، تصورات ژئوپلیتیکی آنها می توانست کاملاً متفاوت باشد. به جای حرکت به سمت دریاهای جنوبی، آنها می توانند بر معامله قدرت با آلمان (که توسط مکیندر به عنوان متحد مهم هارتلند دیده می شود) و کنترل تمرکز کنند.
سه سال پس از انتشار نظریه مکیندر، قرارداد قدرت روسیه و انگلیس در آسیای مرکزی و خاورمیانه حاصل شد و هر دو قدرت علیه آلمان به عنوان رقیب اصلی خود متحد شدند. اگر وضعیت را با استفاده از نظریه مکیندر ارزیابی کنیم، روس ها در اشتباه بودند
در حرکت خود در سراسر قفقاز به سمت دریاهای جنوبی و از دست دادن فرصت طلایی برای متحد شدن با آلمان و رویارویی با امپراتوری بریتانیا در صحنه جهانی.
در آغاز قرن، باکو به بزرگترین تولیدکننده نفت جهان تبدیل شد. منطقه از درب پشتی به دریاهای جنوبی به جایزه برنده تبدیل شده بود - که استفاده شد
روسیه و برخی خانواده های کارآفرین غربی مانند نوبل ها یا روچیلدها باشند.
پس از انقلاب بورژوایی در مارس 1917، قفقاز جنوبی از کنترل دولت مرکزی خارج شد و پس از انقلاب بلشویکی، این سرزمین در قالب فدراسیون ماوراء قفقاز متشکل از سه استقلال یافت.
جمهوری ها - ارمنستان، آذربایجان و گرجستان.
تنها پس از یک ماه از وجود خود، در ماه مه 1918، فدراسیون به سه ایالت مستقل منحل شد.
برایاطلاع از ادامه متن لطفابه سایت جهاد مقدس مراجعه فرمایید.
https://www.jahadm.com/2023/12/تصورات-و-تصورات-ژئوپلیتیک-روسیه-از-قفق/