این روزها خیلی واژه روسوفیل در ادبیات سیاسی استفاده می کنند؟ روسوفیل ها در مقابل انگوفیل و آمریکو فیل و چینو فیل معنا پیدا می کند ، اصولاً تکرار حرفهای عهد قاجار است . زمانی دربار ایران یا طرفدار روس بود یا انگلیس شق سومی نداشت .امروز چه؟ اینکه تفاوتی بین روسیه تزاری شوروی کمونیست و جمهوری فدراسیون روسیه قایل نشویم هم ایرادی ندارد فقط باید نگاه کرد که آیا انگلستان زمان قاجار تا کنون در سیستم مدیریتی خود تغییر داشته است یا خیر؟ آمریکا چطور آیا از ۲۸مرداد تا الان تغییر نگرش کلان داشته یا خیر؟ و آیا ایران با زمان قاجار تفاوت دارد یا خیر؟ فضای بین الملل امروز تک قطبی است یا دو قطبی یا چند قطبی. هژمون آمریکایی را چقدر قبول داریم ؟ آیا مرکز دنیا آمریکا است و ما در مدار آن می چرخیم؟ فکر می کنم در دنیای امروز به جای اینکه ساختار شکن در حوزه فرهنگ باشیم باید یک ساختار شکنی ذهنی در باب باورهای روابط بین الملل داشته باشیم! ما باید از فضای عصر قاجار خارج شویم . واقعیت صحنه دنیا را ببینیم . اروپای واحد در اوج اتکای به آمریکا یک حرکت ضد آمریکایی است اصولاً برای هم افزایی قدرت اروپا در برابر سایر قدرتهای است. قضیه بریکس هم یک جورایی مقابله با قدرت اقتصادی آمریکا است توسط یک اجماع بین المللی( از بابت تنوع کشورهای عضو) . شانگهای به دنبال آسیای واحد است در مقابل قدرت آمریکا و اروپا. منافع ملی در این مسیر تبیین می شود . حالا در زمان ایجاد تسهیلات این حرکتها بعضی جریانهای سیاسی نقش انگلستان را در بهم زدن اروپای واحد ایفا می کنند. اینکه سیاست های دو کشور مستقل در باره یک موضوع، مشترک باشد دلیل سرسپردگی هیچ کدام از آنها نیست. ایران و عربستان در اوج تنش بودند با واسطه گری چین و دعوت به بریکس تنش ها را به صفر رساندند! چرا چون منافع ملی ارجح تر بود . روسیه و ایران دارای دشمنان مشترکی هستند. طبیعی است که سیاست های خارجی آنها نزدیک بهم باشد. زمانی هم خواهد رسید که منافع دو کشور در تضاد است آنجا را هم بر نمی تابیم ، منهای رژیم اشغالگر قدس اصولاً ما با هیچ کشوری دشمنی ابدی و دوستی ابدی نداریم منافع ملی ما جهت حرکت کشور را تعیین می کند و قانون اساسی منافع ملی ما را ترسیم می سازد . یا علی