کشش تجزیه
به نظر میرسد اقدامات اسرائیل در سوریه به نفع تجزیه این کشور به نهادهای فرقهای و قومی است.
در حالی که رژیم سوریه ظاهراً به دنبال تحمیل نظمی الهام گرفته از سلفیها بر یک جامعه کثرتگرا است، اسرائیل شاهد فرصتی برای پیشبرد منافع ژئواستراتژیک خود در این کشور و ایجاد وضعیتی است که منجر به تجزیه سوریه شود. به نظر میرسد که ایالات متحده واکنش چندانی نشان نمیدهد، به احتمال زیاد به این دلیل که آمریکاییها اسرائیل را امتداد قدرت خود در خاورمیانه میدانند. با این حال، اگر دولت ترامپ طرفدار ثبات منطقهای باشد، اقدامات اسرائیل، در صورت موفقیت، ممکن است دقیقاً به نتیجهای معکوس منجر شود.

هفته گذشته، پس از وقوع درگیری در حومه دمشق، جرمانا، که عمدتاً توسط دروزیها و مسیحیان اشغال شده است، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، اعلام کرد که در صورت حمله نیروهای رژیم به دروزیها، اسرائیل برای محافظت از آنها مداخله خواهد کرد. اسرائیل کاتز، وزیر دفاع، اعلام کرد که دولت «به برادران دروزی خود در اسرائیل متعهد است که هر کاری برای جلوگیری از آسیب به برادران دروزی خود در سوریه انجام دهد.»
این اظهارات اندکی پس از آن مطرح شد که نتانیاهو اظهار داشت جنوب سوریه، جایی که تعداد زیادی از دروزیهای سوریه متمرکز هستند، باید کاملاً غیرنظامی شود. نتانیاهو در 23 فوریه به دانشجویان افسری اسرائیل گفت: «ما خواستار غیرنظامی شدن کامل جنوب سوریه در استانهای قنیطره، درعا و سویدا از نیروهای رژیم جدید هستیم. به همین ترتیب، ما هیچ تهدیدی را برای جامعه دروزی در جنوب سوریه تحمل نخواهیم کرد.» در 9 مارس، اسرائیلیها در تلاشهای خود برای پیوند دادن دروزیهای سوریه به اسرائیل، فراتر رفتند. کاتز اعلام کرد که به آنها اجازه داده میشود برای کار وارد ارتفاعات جولان اشغالی اسرائیل شوند.
به موازات این، مقامات اسرائیلی همچنان به حمایت از کردهای سوریه ادامه دادهاند. دسامبر گذشته، گیدئون ساعر، وزیر امور خارجه اسرائیل، با اشاره به اینکه جامعه بینالمللی باید از کردها در برابر حملات ترکیه محافظت کند، اعلام کرد: «این تعهد جامعه بینالمللی نسبت به کسانی است که شجاعانه علیه [گروه دولت اسلامی] جنگیدهاند. این همچنین تعهدی برای آینده سوریه است، زیرا کردها نیرویی ثباتبخش در این کشور هستند.» کردها به وضوح این پیام را شنیدند. در اوایل این ماه، الهام احمد، یکی از رهبران ارشد کرد و رئیس مشترک اداره خودمختار شمال و شرق سوریه، منطقه خودخوانده تحت کنترل کردها در سوریه، به رسانههای اسرائیلی گفت: «امنیت مناطق مرزی در سوریه مستلزم مشارکت همه در راهحل است و اسرائیل یکی از طرفین این راه حل است. نقش آن بسیار مهم خواهد بود، بنابراین گفتگو با اسرائیل در این زمان بسیار مهم است.»
همه اینها در حالی رخ داد که احمد الشرع، رئیس جمهور موقت سوریه، با تنشهای فزایندهای با جوامع اقلیت کشورش روبرو بود. هفته گذشته، اخبار مربوط به حملات سازماندهی شده گروههای سابق رژیم اسد علیه نیروهای امنیتی سوریه، به سرعت تحت الشعاع گزارشهای قتل عام بیش از ۷۰۰ نفر، عمدتاً علوی، توسط افراد مسلح وابسته به رژیم الشرع قرار گرفت. همانطور که یک دیپلمات به ژرژ مالبرونو، روزنامهنگار فرانسوی، گفت: «باد به نفع الشرع شروع به تغییر کرده است، کسی که پس از سرنگونی اسد، به جای اینکه اقلیتها را به عنوان شریک خود داشته باشد، اشتباه کرد و به سرعت آنها را از خود دور کرد. اما اکنون، احتمالاً خیلی دیر شده است.»
برای اسرائیلیها، تجزیه سوریه و کشورهای عربی اطراف، یک مزیت خواهد بود. چنین نتیجهای نه تنها تضمین میکند که همسایگان اسرائیل ضعیف باقی بمانند، بلکه در مورد سوریه به این معنی است که هیچ دولت معتبری برای به چالش کشیدن الحاق غیرقانونی بلندیهای جولان توسط اسرائیل وجود ندارد. کشورهای عربی ضعیف شده نیز درهای دیگری را باز میکنند، از جمله اینکه اسرائیل میتواند با راندن آنها به کشورهای همسایه، با مقاومت کمی، در پاکسازی قومی جمعیت فلسطینی مشارکت کند. چنین است مزایای طرح اسرائیل برای سوریه، که تقسیم کشور بر اساس خطوط قومی-فرقهای است و به اسرائیلیها اجازه میدهد مناطق حائل در نزدیکی مرزهای خود یا مناطق نفوذ در جاهای دیگر ایجاد کنند.
نه اینکه این موضوع جدیدی باشد. بریتانیا و فرانسه پس از جنگ جهانی اول نیز سیاستهای اقلیتها را دستکاری کردند تا جوامع عرب را تقسیم کنند و کنترل خود را افزایش دهند. برای مدتی، فرانسویها سوریه را به نهادهای فرقهای ظاهراً خودمختار تجزیه کردند و دولتهای کوچک دروزی و علوی را تأسیس کردند و به آنها اجازه دادند تا انگیزههای ملیگرایانه سوریه را تضعیف کنند. به همین ترتیب، فرانسه با مارونیها در لبنان متحد شد و لبنان بزرگ را ایجاد کرد، جایی که همدردی با فرانسه بیشتر بود، به عنوان راهی برای تقویت نفوذ خود. به همین دلیل است که تفکر اسرائیل امروز بسیار با قدرتهای استعماری اروپایی همسو است.
بعد دومی نیز در رویکرد فعلی اسرائیل وجود دارد. همانطور که اسرائیلیها آنها که تلاش کردهاند تا تجزیه سوریه را کلید بزنند، به طور یکجانبه نظم امنیتی خود را تحمیل کردهاند که به موجب آن میتوانند به دلخواه خود در برابر تهدیدات بالقوه مداخله نظامی کنند. این امر تقریباً هر روز در سوریه و لبنان قابل مشاهده بوده است و در مورد لبنان، ایالات متحده در نامهای به اسرائیلیها که همراه با مذاکرات آتشبس در نوامبر گذشته بود، مشروعیت آن را تأیید کرد.
نقش ایالات متحده در این وضعیت در حال تحول اساسی بوده است. در طول درگیری که پس از حمله ۷ اکتبر حماس به شهرهای اسرائیل رخ داد، آمریکاییها تا حد زیادی اهداف جنگی اسرائیل را پذیرفتند و اسرائیل را مسلح کردند، علیرغم تلفات بسیار سنگین غیرنظامیان در غزه. هنگامی که درگیری با لبنان در سپتامبر ۲۰۲۴ تشدید شد، آمریکاییها به حمایت از اسرائیلیها ادامه دادند و توافقنامه تسلیمی را که به طرز خیرخواهانهای به عنوان توافقنامه آتشبس ارائه شده بود، تحمیل کردند و همچنین از طریق نامهای به آن، آزادی عمل اسرائیل را برای ادامه عملیات نظامی بدون محدودیت گسترش دادند. از هر نظر، دولت بایدن و اکنون دولت ترامپ، در اقدامات اسرائیل همدست بودند یا هستند.
اگر فرض کنیم که آمریکاییها، اسرائیل را در زمانی که ایالات متحده توجه خود را دوباره بر رقابت با چین متمرکز کرده است، به عنوان یک پلیس منطقهای ارزشمند میبینند، این موضوع یک سوال جالب را مطرح میکند. آیا ترویج طرحهای تقسیم اسرائیل میتواند منجر به ثبات در خاورمیانه شود - به یک صلح اسرائیلی که زمینه را برای یک نظم منطقهای مسالمتآمیز فراهم میکند؟
اگر چنین انتظاری وجود داشته باشد، آمریکاییها و اسرائیلیها ممکن است مجبور شوند برای یک بیداری ناگهانی آماده شوند. هژمونی اسرائیل نمیتواند ثبات منطقهای را به ارمغان بیاورد، زیرا به بیثباتی اعراب بسیار وابسته است. برای تسلط اسرائیل در سوریه، باید همیشه اطمینان حاصل کند که جوامع محلی همچنان متفرق باقی بمانند، زیرا وقتی تلاشهای خود را متحد کنند، میتوانند قدرت اسرائیل را به چالش بکشند. در عین حال، چند بار تقسیم مذهبی یا قومی به چیزی جز خشونت منجر شده است؟ موارد فلسطین، هند، قبرس یا بوسنی و هرزگوین همگی نمونههایی هستند که در آنها تقسیم منجر به رنج غیرقابل وصفی شده است، زیرا جوامع به دنبال به حداکثر رساندن قلمرو خود بودند و اقلیتها از نظر قومی پاکسازی شدند. کریستوفر هیچنز فقید مقالهای در مورد خطرات تجزیه نوشت که در آن با لحنی کنایهآمیز نتیجهگیری کرد: «احتمالاً مجموعهای از احکام بدون تعهد، برای کشورهای شکستخورده یا رژیمهای کشتارگاهی سابق، تصویر واقعی خواهد بود.»
سپس پیامدهای منطقهای وجود دارد. صلح اسرائیلی ممکن است در واشنگتن سرعت بگیرد، اما در خاورمیانه مطمئناً باعث نارضایتی و واکنشهای قابل توجهی خواهد شد، زیرا رقبای اصلی اسرائیل به دنبال تضعیف آرزوهای نواستعماری آن به نفع خودشان هستند. ترکیه و ایران دو نامزد آشکار برای چنین تلاشی هستند و احتمالاً تنها نخواهند بود. از آنجایی که بازیگران منطقهای در امور اقلیتها دخالت میکنند تا به وضع موجود به نفع اسرائیل ضربه بزنند، عواقب آن احتمالاً به ضرر خود اقلیتها تمام خواهد شد، که به مهرههای قابل خرج در جنگهای نیابتی تبدیل خواهند شد.
ممکن است استدلال شود که آمریکاییها اهمیت کمی به چنین مشکلاتی میدهند و بیش از حد نگران ثبات در خاورمیانه نیستند. اما از طرف دیگر، وابستگی شدید آنها به اسرائیل، و واگذاری کامل نظم منطقهای به اسرائیلیها، تقریباً به طور قطع به این معنی است که اگر سلطه متحد خود را در معرض خطر ببینند، دوباره به باتلاق منطقه کشیده خواهند شد. با این حال، امروز هیچ چیز نشان نمیدهد که ایالات متحده علاقهای به درگیر شدن دوباره در خاورمیانه داشته باشد.
برای مدت طولانی، ایالات متحده دوست داشت خود را به عنوان یک جمهوری دموکراتیک مخالف روشهای امپریالیستی قدرتهای اروپایی به تصویر بکشد. با این حال، به طرز عجیبی، عادات آن در خاورمیانه از زمان پایان جنگ سرد، بسیار نشان دهنده نحوه مدیریت اعراب توسط آن قدرتها بوده است. در عراق، آمریکاییها تحت نظارت به اصطلاح حکومت موقت ائتلاف و ال. پل برمر، احیای نئوامپریالیستی به ویژه ناکارآمدی را امتحان کردند. در فلسطین، دولت ترامپ اکنون در حال پیشبرد نسخه ساحلی مهندسی جمعیت است که زمانی در دوران امپراتوری بریتانیا بسیار مورد علاقه آنها بود. و موافقت ضمنی آمریکا با طرحهای تقسیم سوریه توسط اسرائیل، چندان متفاوت از چشماندازی به نظر نمیرسد که اگر ۱۰۹ سال پیش وجود داشت، میتوانست تصمیم بریتانیا و فرانسه برای تقسیم جهان عرب در توافقنامه سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶ را تأیید کند.
دلگرمکنندهتر اینکه، به نظر میرسد خود سوریها در حال انجام اقداماتی برای جلوگیری از پویایی تجزیه هستند. روز دوشنبه، نیروهای دموکراتیک سوریه که تحت سلطه کردها هستند، با دولت احمد الشرع توافق کردند که نیروهای خود را در دولت جدید کشور ادغام کنند و بدین ترتیب از درگیری بالقوه بزرگ بین دمشق و اقلیت کرد آن جلوگیری کنند. یک روز بعد، دولت به توافق مشابهی با جامعه دروزی در سویدا رسید که از جمله موارد دیگر، شبهنظامیان دروزی را تحت اختیار وزارت کشور قرار میدهد. اگرچه این خبر خوبی است، اما در رسانهها... در این مدت، بخش زیادی از ماجرا به این بستگی دارد که آیا دولت سوریه میتواند نظمی فراگیرتر را تثبیت کند یا خیر. تا آن زمان، کشش تجزیه در پسزمینه باقی خواهد ماند و اسرائیل منتظر خواهد ماند.
مایکل یانگ سردبیر، دیوان، سردبیر ارشد، مالکوم اچ. کر، مرکز خاورمیانه کارنگی-- منتشر شده در ۱۲ مارس ۲۰۲۵