دیشب بین خواب و بیداری یه حرفی از پدربزرگم اومد تو سرم که هر وقت با همسالان دعوا می کردیم میگفت "بابا جون فقط لبخند بزن، دوست باشین با هم".... این جمله از آموخته های سنِ 6 سالگی منه، حالا در سن 35 سالگی همین یک جمله رو خداوکیلی کدوممون مثل بچه آدم عمل می کنیم؟ کدوممون لبخند میزنیم به هم و با هم واقعا دوستیم؟ همین جمله کوتاه رو اگر بلد باشیم، نیاز نیست 500 تا کتاب بخونیم خوب...!!! از اونجایی که من کلا در ده سال اخیر در مورد مغز تحقیق می کنم، این نکته رو به شمو دوست عزیزوم ( با لهجه شیرازی) یادآوری می کنم که دانستن یک موضوع جدید به هیچ درد نمی خوره، البته نه اینکه به هیچ دردی نخوره، فقط در حد یک سری فعل و انفعالات مختصر در ذهن تغییرات ایجاد میکنه که این تغییرات هم احتمالا بعد از مدتی به روند قبلی بر می گرده، مثل اینکه یک لیوان آب بریزی روی یک پیراهن و بگذاری در باد، بعد از مدتی اثر اون لیوان آب که شاید خیلی آب تمیز و خوبی هم بوده پاک میشه و آب هم بخار میشه ، دانستن چیزهای خوب جدید هم همینطوره، مدتی مغز رو تر می کنه ولی بعد بخار میشه، به اصطلاح میگن فقط در حد یک state (حالت موقت) بوده، حالا چکار باید بکنیم؟؟ که دانسته های جدید به یه دردی بخوره ؟؟؟ با من همراه باشید تا در قسمت بعد چیزهای خوبی در مورد مغز برای شما بگم