احتمالا هممون این شعر سهراب رو شنیدیم که چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید...
به نظر من سهرابِ شیطون همه قصه رو فاش نکرده، شستن چشم همه ماجرا نیست، با هر ماده شوینده ای که چشمهاتون رو بشورید، اون اتفاقی که باید بیفته نمیفته...
اصلا ماجرا ربطی به شستن چشمها نداره، هر نوع چشمی باشه فرقی نمی کنه...
مهم زاویه دید و تصمیم شما برای بهتر دیدن و فهمیدن اطرافه، مثلا شما هر روز میز اتاقتون رو میبینید، در نظر شما این میز اتاق هیچ چیز جالبی نباید داشته باشه؟ یه میزه دیگه، چیش جالبه!!! حالا فکر کنید این میز رو به حرف بیارید!!! میزه شروع کنه به حرف زدن، یه هو انگار جالب میشه، وقتی میگم تغییر زاویه دید، یعنی واقعا از این رو به اون روش کنید.
یه مثال دیگه، فکر کنید یه تکه سنگ افتاده تو ساحل، یه تیکه سنگه دیگه، اگر ازش عکس بگیرد چیز خاصی ازش در نمیاد ولی اگه از دوستتون بخواید همین سنگ رو به حالتی که روی آب پرش میکنه بندازه و شما ازش عکس بگیرید، خواهید دید که چیز خاصی از آب در میاد.
اگر بخوام به بیانی دیگر موضوع رو بگم، باید بگم که ما باید به صورت "ارادی" تصمیم بگیریم که جهان رو جور دیگری بفهمیم، یعنی کاری کنیم هر آنچه دور و بر ماست با اراده ما از این حالت ثابت و خشک در بیاد، که این نیاز به "اقدامی" از سمت ما داره. اگر کاری برای زیرو رو کردنش نکنیم، اتفاق خاصی نمیفته... کمی باید بیشتر از خلاقیتمون استفاده کنیم.
این متن رو توی سفر مینویسم، میشه مثالهای خیلی بیشتری زد اما متاسفانه باید برم، مثالهایی که حتی میشه آدمها رو به گونه دیگه ای فهمید. مغز شما به شما اجازه میده هر موضوعی رو هر جوری که میخواید بفهمید، دقت کنید، "هر جوری"..... مغزتون رو ول کنید، ولش کنید هر جور دلش میخواد بره هر جایی که دلش میخواد. چرا محدودش می کنیم.
اگر دست و پای مغز رو نبندیم دنیا رو خیلی زیباتر خواهد دید.
مایه خرسندی است اگر به پیج من در اینستا با سرچ dr.dehghani.coaching سر بزنید، اونجا هر هفته دو کتاب خوب خلاصه و خوانش می شود و حرفهایی می زنیم که حالمان خوب شود. لینک رو نگذاشتم چون با قوانین ویرگول مغایرت داره