به اعتقاد دست اندرکاران اکوسیستم نوآوری کشور ۶ باور غلط در زمینه راه اندازی استارتاپ وجود دارد که در صورت رعایت آن کارآفرینان میتوانند به موفقیت خود در حوزه کسب و کارهای مورد نظر خود امیدوار باشند.
دنیای کارآفرینی پر از زرق و برق است و این زرق و برق اغلب باعث نادیده گرفتهشدن جزئیات میشود؛ از این رو برخی از کارآفرینان مبتدی، راهاندازی استارتاپ را فرآیندی لذتبخش، آسان، انعطافپذیر و ساده میدانند و گمان میکنند کارآفرینان دوران خوبی را سپری میکنند و البته مهمتر از همه سود هنگفتی را برای دنیای استارتاپی تصور میکنند، در حالی که اینگونه نیست.
به جز افرادی که تجربههای واقعی را پشت سرگذاشتهاند، هیچ کس نمیتواند درباره راهاندازی استارتاپ یا به طور کلی راهاندازی مشاغل خصوصی بهویژه در مراحل اولیه فرد کارآفرین را راهنمایی کند.
در زمینه راه اندازی استارتاپ باورهای غلطی وجود دارد:
باور غلط اول: مالکیت استارتاپ یعنی هر زمان که بخواهید میتوانید کار کنید
حقیقت این است که شما مالک استارتاپ نیستید، بلکه برعکس استارتاپ مالک شما است! اگر استارتاپِ شما به صورت شبانهروزی در حال خدمت به مشتریان است، بنابراین وقت، تلاش، نظارت و پیگیریتان را میطلبد. به زبان ساده، استارتاپتان نیازمند حضور فعالتان است. باید بدانید کار در استارتاپ به هیچ وجه مانند کار در شرکت، مؤسسه و ... نیست که باید ساعات و روزهای مشخصی حضور داشته باشید.
در استارتاپ تمامی معادلات روزانه و شبانه به هم میریزد و کارآفرینان باید تمامقد در خدمت استارتاپشان باشند. بنابراین، این فرض که مدیر استارتاپ هر زمان که بخواهد میتواند کار کند، وهمی بیش نیست.
باور غلط دوم: راهاندازی استارتاپ یعنی به دست آوردن ثروت فراوان
در ابتدای راهاندازی استارتاپ غالباً توجهها به ثروت کلان دیگر استارتاپها و بنیانگذاران آن معطوف میشود، در حالی که از تمامی مسیرها و سختیهایی که برای به دست آوردن ثروت کشیدهاند، غفلت میشود. بهعلاوه، در روند کار، از بسیاری از هزینهها، مالیاتها و ... آگاهی و اطلاع کافی ندارید و در نهایت اغلب حتی مجبورید هزینهای از جیب خود بدهید. در واقع، نه تنها سودی نبردهاید بلکه، بهویژه در اوایل راهاندازی استارتاپ، غالباً با ضرر محض روبهرو خواهید شد.
باور غلط سوم: احساسی که به عنوان مشتری از آن لذت میبرید، وقتی صاحب استارتاپ شوید ماندگار خواهد بود!
برخی افراد از مشتریبودن در زمینه خاصی لذت میبرند، مثلاً از دنیای بازیها بسیار لذت میبرند و مشتری ثابت شرکتهای بازی هستند. اما هنگامی که ناشی از لذت مشتری، تصمیم به راهاندازی استارتاپ حوزه بازی میگیرند، تعجب خواهند کرد که هدف کاملاً متفاوت است. همیشه یادتان باشد نشستن پشت توپ میتواند سرگرمکننده باشد، اما ایستادن در مقابل آن قطعاً سرگرمکننده نیست.
حقیقت این است؛ دلیل اینکه شما به عنوان مشتری استارتاپ بازیساز از این احساس شادیآور لذت میبرید این است که مالک آن تجارب شادی و خواستههای خود را برای شما فدا کرده است. بنابراین، هنگامی که میخواهید مالک استارتاپ در حوزه بازیسازی شوید، باید خوشبختی و خواستههای خود را به نفع مشتری خود نیز قربانی کنید و احساسات سرگرمکنندهای را که قبلاً به عنوان مشتری داشتهاید، از بین ببرید.
باور غلط چهارم: داشتن استارتاپ یعنی میتوانید رئیس خود باشید و دیگر از اطاعت و دستورها خبری نیست!
البته این باور از برخی جهات درست است؛ زیرا شما به عنوان صاحب استارتاپ، مجبور به اطاعت از دستورهای مدیر مافوق خود نیستید. اما فراموش نکنید شاید مجبور به اطاعت از اشخاصی بدتر از مدیران سنتی خود، یعنی «مشتریان»، باشید.
البته به مرور زمان متوجه خواهید شد که علاوه بر مشتریان، مدیران دیگری نیز هستند که به شما مراجعه میکنند، مثلاً خواستههای کارمندان، شرکا، سرمایهداران، صاحبان املاک، ادارات دولتی و دیگران. همه اینها مدیران جدید شما خواهند بود و نادیدهگرفتن آنها به طور کامل منجر به فروپاشی استارتاپ شما خواهد شد. در واقع، شما باید به آنها توجه کنید و سریعاً پاسخ دهید، شاید ۱۰ برابر توجه و سرعت پاسخ شما به مدیر سنتی خود در شغل سنتی خود!
باور غلط پنجم: مالکیت شرکت یعنی میتوانید حقوق خود را هر طور که دوست دارید تعیین کنید
حقیقتی که متوجه خواهید شد، این است که پایداری و استمرار و شکستنخوردن استارتاپتان در اولویتهای شما خواهد بود. نکته تأسفآور این است که در اوضاع و احوالی که شرکت شما روزهای سختی را پشت سر میگذارد، همانطور که گمان میکردید حقوق ثابتی دریافت نخواهید کرد، باید بدانید که حقوق شما بعد از سایر مطالبات شغلی تأمین میشود و پس از پرداخت حقوق کارمندان، تأمینکنندگان و ... در نهایت درآمد شما به نوسان تصمیمات مشتری و نیروهای اقتصادی بستگی دارد که غالباً از کنترل شما خارج است!
باور غلط ششم: موفقیت استارتاپ از نخستین روزها
حقیقت این است که تعداد کمی از مشاغل از روز اول سودآورند. بیشتر استارتاپها برای سودآوری مدتی زمان میبرند که این بازه زمانی ممکن است از ۳ ماه تا ۳ سال باشد. تعجبآور نخواهد بود اگر بگوییم سودآوری رستوران ۳ سال طول میکشد، در حالی که رستوران فستفود کوچک ممکن است فقط ۳ ماه طول بکشد. در هر دو حالت، اگر صاحب مشاغل، سرمایه در گردش کافی برای تأمین خسارات واردشده تا زمان رسیدن تجارت به سودآوری نداشته باشد، به دلیل مشکلات نقدینگی شکست خواهد خورد.
باورهای فوق واقعی هستند و غالباً مالکان استارتاپها در ابتدای راه آنها را پشت سر میگذارند و کارآفرینان با در نظر گرفتن نکات فوق میتوانند استارتاپ خود را راهاندازی کنند. نه دلیلی برای ناامیدی شدید وجود دارد و نه نیازی به خوشبینی مبالغهآمیز است! آغاز کنید و منتظر تجارب استارتاپی خود باشید.