اگر به سفر بروید در یکی از خیابانهای یک شهر شلوغ گم شوید چکار میکنید؟ احتمالا از چند نفر بومی آنجا سوال بپرسید تا مسیر اصلی را پیدا کنید. اما این کار معایبی دارد! ممکن است آن افراد با آن که بومی هستند اطلاعات کافی نداشته باشند و ما را به خطا بیاندازند. راه حل بعدی استفاده از یک نقشه است؛ اما اگر متوجه شوید نقشهی شما مربوط به ۲۰ سال قبل است چه کار میکنید؟ آیا حاضرید با نقشهی سالها قبل مسیریابی کنید؟ برای تصمیمگیری درست لازم است تا نقشهی ما بهروز باشد.
در زندگی روزمره ما؛ تفکرات ما، پیشفرضهای ذهنی، اعتقادات، فرهنگ، باورها و اصول اخلاقی مواردی هستند که نقشهی ذهنی ما را میسازند. با همین نقشهی ذهنی تصمیم میگیریم که یک کار را انجام بدهیم و یک کار را انجام ندهیم. با همین نقشهی ذهنی انسانها را قضاوت میکنیم و معیارهای خوب و بد را مشخص میکنیم.
حالا برگردیم به مثال اول؛ اگر نقشهی ذهنی ما برگرفته از حرف آدمهایی باشد که درست و غلط حرفهایشان را نمیدانیم؛ آیا میتوانیم دقیق و درست تصمیمگیری کنیم؟ یا اگر نقشه ذهنی ما قدیمی باشد و نتواند پاسخگوی شرایط فعلی جامعه باشد آیا میتوانیم به موفقیت برسیم؟
یکی از موارد مهم در رشد شخصیتی توجه به این موضوع است که ما همواره به دنبال بهروز کردن اطلاعات و اعتقادات خودمان باشیم و همزمان با پیشرفت جامعه خودمان را بهروز نگه داریم.
برویم سراغ بحث اصلی؛ کنکور برای دانشآموزان ما یک شهر شلوغ، پر سروصدا و ا مسیرهای پیچیده است. برای این که در این مسیر سردرگم نشویم باید یک دید کلی از خودمان و وضعیتمان داشته باشیم. شفافیت ذهن، در طول زمان درس خواندن حیاتی است؛ راه رسیدن به این شفافیت نیز داشتن یک نقشهی ذهنی است. اگر امروز دو ساعت زیستشناسی میخوانید باید بدانید چرا این کار را میکنید و تا کجا باید این کار را انجام دهید.
باید بدانیم ما الان در کجای کار قرار داریم و برای رسیدن به هدف مورد نظر چه کارها و اهداف کوتاه مدتی بر سر راه ما قرار دارد.
اهمیت شناخت از خود در این همین است. هر چندوقت یکبار باید خودمان را ارزیابی کنیم و مجددا و با برنامهریزی به سمت هدف حرکت کنیم.