✨انکدوت ۳ از اطاق درمان
✨ دختری که از خودش هیچوقت راضی نبود
(کمالگرایی با منتقد درونی تنبیهگر)
سن: ۲۵ سال
شغل: دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی
مشکل اصلی: احساس مزمن ناکافی بودن؛ خودسرزنشی شدید؛ ناتوانی در لذت بردن از موفقیتها
شرح حال:
با صدای یکنواخت گفت: "میدونم که خیلی از همکلاسیهام عقب نیستم، ولی یه چیزی توی من هست که میگه نه… کافی نیستی."
هر بار که نمرهی خوبی میگرفتم، ذهنم زمزمه میکرد: «حالا که چی؟ بهترش رو هم میتونستی."
وقتی ازش خواستم دستاوردهاش رو لیست کنه، نوشت ولی کنار هر کدوم یه "اما" گذاشت. "پایاننامه رو دفاع کردم، اما خیلی دیر"، "مقاله چاپ شد، اما فقط توی یه ژورنال متوسط".
"با رضا دوست شدم، اما اون هنوز مدرک دکترا نداره."
در جلسات بعدی روشن شد که تو کودکی، مادرش اغلب بیتا رو با بچه های دیگران مقایسه میکرد. حتی وقتی موفق میشد، میشنید: "خب معلومه باید میتونستی. وظیفته!"
بیتا با صدای درون مادر زندگی میکرد؛ صدایی که هر خطا یا استراحتی رو با چماق قضاوت میکوبید.
یادداشت درمانگر:
بیتا در برابر جهانی بیرحم نبود، بلکه با جهانی بیرحم درون خودش زندگی میکرد. منتقدی درونی که بیشتر شبیه یک قاضی با نوای مادر بود که مهربانی رو ضعف، و آرامش رو سهلانگاری میدید.
دکتر موریس ستودگان
#انکدوت_سوم
#طرحواره_منتقد_درونی
#کمالگرایی