سالها پیش که دانشجو بودم گاهی در پشت بام درس میخواندم و ماشینها را که از خیابان رد میشدند میدیدم و آرزوی ماشین داشتن را مرور میکردم و از اینکه ماشین نداشتم رنج میبردم. بعدا ماشین گرفتم . اما گاهی خواب میدیدم که دزد ماشین را برده و بلند میشدم و نگاه میکردم. گاهی هم خواب تصادف و ترمز بریدن میدیدم. طوریکه یک بار آرزو کردم کاش آرزو نکرده بودم!
این قصه، قصه کل زندگی ماست. زندگی ما در یک کلمه خلاصه میشود؛ «رنج»!
رنج بسیاری را به خود تحمیل میکنیم تا به یک دستاورد برسیم و بعد رنج نگه داشتن دستاورد با ترس از دست دادن یا با ملال همراه میشود و بنابراین گاهی رنج «داشتن» از رنج «نداشتن» هم بیشتر است.
پس چه کنیم با این رنج؟ آیا محکوم به تحمل آن هستیم یا راهی هست؟
یک عبارت استفاده میکنم شاید بتوان از آن الهام گرفت. «کامل شدن با رنج»
کامل شدن با رنج یعنی آگاهی و پذیرش نسبت به اینکه در هر رنج گنجی نهفته است برای جستن و یافتن و نسبت ما با رنج است که امکان پیدا میکنیم تا به رنجهایمان کیفیت ببخشیم.
رنجهای ما بستر رشد ما هستند و اگر با رنج کامل شویم همواره در حال رشد هستیم. انسان در اینصورت پیری را تجربه نمیکند و همواره منحنی رشدش صعودی باقی میماند. البته در زندگی همواره میزانی از ناکاملی با رنج خواهیم داشت و در لحظه باشکوه مرگ با تمام رنجهای زیسته خود کامل میشویم. جالب است که مردن هم خودش رنجی است که ما را با همه رنجهایمان کامل میکند!
✍️ دکتر رفتاری
جهت مشاهده کلیپ بر لینک زیر کلیک نمایید