علاقه:اگر دقت کرده باشید با توجه تداخل دو فرهنگ ایرانی و عربی ،تعداد بیشماری از واژگان فارسی دارای ریشه عربی است لذا برای اینکه به معنای لغوی یک واژه که اساس معنا را تشکیل میهد پی ببریم باید ریشه آن را بشناسیم که دو واژه علاقه و اشتیاق هم از همین دستور تبعیت میکند به این کیفیت که علاقه از ریشه عَلَقَ به مفهوم وابستگی گرفته شده و اشتیاق از شَوَقَ به معنای میل بی نهایت درونی؛ ولی چه تفاوتی بین این دو مورد وجود دارد؟
علاقه با توجه به نوع تعریفی که از آن ارائه کردیم ناشی از امور بیرونی است به این معنا که درخواست خودرو،خوراک،لباس و ...ناشی از علاقه است و اشتیاق جوشش درونای است که به منزله یک قطبنما عمل میکند و هر زمان از مسیر خارج شوید شما را به مسیر برمیگرداند همانطور که ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اشاره کرده"برای رسیدن به هر چیزی علاقه فرآوان نیاز هست تا با عنصر پایداری به معادل مادیاش تبدیل شود که اشتیاق سوزان هم به آن کمک میکند"
و جف اولسون در کتاب بینظیر برتری خفیف این نکته را بطور کامل شرح داده؛
"خواستن یعنی چه؟افراد را به دو دسته تقسیم کرده،دسته اول میگویند؛خواستن یعنی آرزومند چیزی بودن و دسته دوم میگویند؛نیازمند چیزی بودن و جف میگوید؛ما تمایل داریم آرزومند چیزی باشیم که فاقد آن هستیم"که در صورت توجه،درک میکنیم که خواستن دارای وجهه بیرونی است و در ارتباط با امور مادی اما چطور میشود که بعضی از افراد به راحتی به خواستههایشان میرسند و بعضی دیگر به سختی و در برخی اوقات با جان کندن؟
پاسخ سئوال در عبارت اشتیاق سوزان وجود دارد به این مفهوم که برای رسیدن به مقصودمان باید ویژگیای داشته باشیم بنام اشتیاق سوزان ولی اشتیاق سوزان یعنی چه؟
اشتیاق همان تمایل درونی است که ما را به سمت هدفمان هدایت میکند اما سوزان به چه کارمان میآید؟
بنا بر نتیجه اهرم رنج و لذت که آنتونی رابینز به آن اشاره کرده دو اهرم هستند که انسان را به سمت و سوی هدف سوق میدهند یکی رنج است و دیگری لذت ولی اهرم چه کاربریای دارد؟
همانطور که میدانید کار اهرمها سادهسازی است و راحت کردن کارهای مشکل،یعنی تا زمانیکه انسانها از چیزی لذت خیلی زیاد یا درد خیلی زیادی را تحمل نکنند خودشان را مجبور به انجام کاری نمیکنند پس اشتیاق سوزان از جنس رنج است یعنی نوعی دوگانگی در هم آمیخته به این مفهوم که اشتیاق زیبا است و خواستنی و سوزان خیلی بد است و غیرخواستنی و چطور اینها در کنار هم باعث پیشرفت میشوند.
همانطور که میدانید ما در دنیایی زندگی میکنیم که سراسر دوگانگی است،شب در کنار روز،خوب در کنار بد،راحتی در کنار سختی و چرایی این دوگانگی هم در نوعی درک که از جنس همان آگاهی است پنهان شده؛ درک این نکته که کدام بهتر است و برای رسیدن به هر کدام باید چه کاری انجام دهیم و در صورت انجام ندادن دچار چه دردسری خواهیم شد.
پس اشتیاق سوزان یعنی خواستهای که اگر به آن نرسیم قطعا از درون میسوزیم و ادامه زندگی برایمان دشوار و غیر قابل تحمل میشود لذا اشتیاق بعنوان یک نیروی کشنده ،انسان را به سمت جلو میکشد و سوزانندگی که از نظر هر انسانی خیلی دردآور است او را مجبور میکند که منبع درد را از بین ببرد و منبع درد هم یعنی همان رسیدن به خواسته و مطلوب ذهنی،فردی را تصور کنید که دچار سوختگی شدید شده و بینهایت احساس سوزش و درد دارد از نظر شما برای از بین بردن یا کاهش درد حاضر است چقدر هزینه کند؟
پاسخ این سئوال باعث تبدیل علاقه به اشتیاق است یعنی خودتان را در وضعیتی تصور کنید که اگر به خواستههایتان نرسید ادامه زندگی برای شما غیر ممکن و یا خیلی مشکل میشود که در صورت ایجاد چنین ذهنیتی قطعا خواستههای شما محکوم به تحقق و ایجاد هستند.
در ان ال پی میگویند(there is no failer only feedback )هیچ شکستی وجود ندارد بلکه هر چه هست صرفا کسب تجربه است. اگر ذهنیت انسان وتنظیمات ذهنی او بر این اساس چیده شده باشد قطعا از هیچ شکستی رنج نخواهد برد همانطور که مارک منسون در کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها میگوید، انسانهای نتیجه محور همیشه در حال عذاب هستند ولی انسانهای چالش محور از مسیر خود لذت میبرند.
مشکل از آنجا ناشی میشود که سئوالات درستی از خود نمیپرسیم؛ یکی از راجترین سئوالاتی که معمولا افراد غیر موفق از خود میپرسند از زندگیام چه میخواهم؟و قطعا پاسخ ،راحتی و خوشحالی است که پاسخی است نخنما که تمام افراد ناموفق همین پاسخ را میدهند در صورتیکه سئوال درست که،چه رنجی تو زندگیات میخوای و یا حاضری برای به دست آوردن چه چیزی رنج،اذیت و سختیهای زیادی را تحمل کنی؟
قطعا پاسخ به این سئوال شما رو به یک فرد چالش محور که به قول جبران خلیل جبران از مسیر لذت میبرد ،تبدیل خواهد کرد و زمانیکه از مسیر لذت بردن به یک عادت در زندگی تبدیل شود ،خوشحالی را در نبود مشکل تعبیر نمیکنید بلکه خوشحالی را در حل مشکلات میدانید و از وجود مشکلات که باعث بزرگ شدن شما میشوند لذت خواهید برد.
اگر تلاش در حل مشکلات بزرگتر در وجود انسان نباشد قطعا او در جا خواهد زد زیرا پس از طی کردن مسیری که از نظر خودمان سخت و جانکاه بود در نهایت میبینیم سرجای اولمان هستیم و هیچ تغییری در زندگیمان ایجاد نشده که روانشناسان به این حالت ،تردمیل لذت میگویند که به مفهومی، همان در جا زدن بی حاصل است .
آیا شما به دنبال زندگی بدون حرکت هستید که پس از 50 سال با یک نگاه به گذشته خود حسرت بخورید و از یادآوری آن هم حتی شرمنده باشید تا چه برسد به بازگو کردن آن برای دیگران و یا تمایل دارید بعد از نگاه به گذشته،ضمن افتخار به آن،تمایل شدیدی برای در میان گذاشتن آن با دیگران نیز داشته باشید، انتخاب با شماست فقط شما.
http://[instagram-feed]