بریم سراغ یه عالمه کلمه قشنگ!
میخوای لغات خفن یاد بگیری؟ تو این مقاله میخوام ۱۵ تا کلمه رو باهم مرور کنیم، از اونایی که همه میشناسن تا کلمه های پیچیده که حتی حرفه ایا هم شاید ندونن. ببینیم چندتاشو بلدی!
برای ارزیابی در پایان این مقاله براتون یک آزمون گذاشتم. حتما آزمون رو جواب بدین و پاسخ های خودتون رو با پاسخ نامه چک کنید!
خب بریم سراغ کلمه ها!
1. Reckon
یعنی فکر کردن یا باورش داشتن. تو انگلیسی بریتانیایی خیلی استفاده میشه
I reckon it’s going to be a sunny day.
فکر میکنم هوا آفتابی بشه.
Do you reckon we should go to the party?
فکر میکنی باید بریم مهمونی؟
2. Core
یعنی اصلی ترین یا مهم ترین قسمت چیزی
The core of the apple is rotten.
هسته سیب خراب شده.
Mathematics is at the core of many scientific fields.
ریاضیات هسته اصلی بسیاری از رشتههای علمی است.
3. Deliberate
یعنی عمدی، برعکس اتفاقی. میتونی به عنوان فعل هم استفاده کنی، یعنی خوب فکر کردن
She made a deliberate mistake to test him.
او عمداً اشتباه کرد تا او را امتحان کند.
They deliberated for hours before making a decision.
آنها ساعتها فکر کردند قبل از تصمیمگیری.
4. Elsewhere
یعنی یه جای دیگه، معمولا بعد از فعل میاد
I can’t find my keys. They must be elsewhere.
کلیدهایم را پیدا نمیکنم. باید جایی دیگر باشند.
If you don’t like this restaurant, we can go elsewhere.
اگر این رستوران را دوست نداری، میتوانیم به جای دیگری برویم.
5. Grab
یعنی سریع چیزی رو گرفتن، معمولا با زور. ولی معمولا برای گرفتن سریع یه چیزی هم استفاده میشه، مثلا یه لقمه غذا
Grab your coat and let’s go.
کتت را بردار و بریم.
I’ll grab a quick bite to eat before the meeting.
قبل از جلسه یه لقمه چیزی میخورم.
6. Urge
یعنی به شدت توصیه کردن یا تشویق کردن کسی برای انجام کاری
I urge you to reconsider your decision.
من شما را تشویق میکنم که تصمیم خود را دوباره بررسی کنید.
The feeling of hunger urged him to eat.
احساس گرسنگی او را به خوردن ترغیب کرد.
7. Gig
یعنی کنسرت، معمولا برای موسیقی پاپ استفاده میشه
They’re playing at a gig in London next week.
هفتهی آینده در لندن کنسرت دارند.
I’m looking for a part-time gig to earn some extra money.
دنبال یه کار پاره وقت میگردم تا کمی پول اضافه دربیارم.
8. Cling
یعنی محکم چسبیدن، معمولا از ترس. آدم چسبناک یعنی کسی که خیلی به بقیه وابسته ست، جوری که انگار خیلی دوست داره
The baby clung to its mother.
بچه به مادرش چسبیده بود.
She clung to the hope that he would return.
او به امید بازگشت او چسبیده بود.
9. Gabble
یعنی سریع و نامفهوم حرف زدن، معمولا از استرس
He was so nervous that he started to gabble.
آنقدر عصبی بود که شروع کرد به پچ پچ کردن.
Stop gabbling and tell me what happened.
دیگه پچ پچ نکن و بگو چه اتفاقی افتاد.
10. Gaslight
یعنی کسی رو طوری دستکاری کردن که شک کنه به واقعیت یا حافظه خودش، معمولا یه جور کنترل ذهنیه
He was gaslighting her into thinking she was crazy.
او داشت او را فریب میداد تا فکر کند دیوانه است.
Gaslighting is a form of emotional abuse.
گازلایتینگ نوعی سوءاستفاده عاطفی است.
11. Ghost
یعنی یهو بدون توضیح قطع ارتباط کردن، معمولا تو دوستی یا رابطه عاطفی
She ghosted him after their first date.
بعد از اولین قرار، اون دختر پسر رو ول کرد.
My friend ghosted me for months and then suddenly messaged me.
دوستم چند ماه من رو ول کرد و بعد یهو بهم پیام داد.
12. Finicky
یعنی خیلی سختگیر یا بد غذا بودن، معمولا خیلی نگران جزئیات. میتونی برای چیزایی که نیاز به دقت زیاد دارن هم استفاده کنی
She’s so finicky about what she eats.
اون خیلی سختگیره راجع به غذایی که میخوره.
This old car is very finicky; it needs constant attention.
این ماشین قدیمی خیلی حساسه؛ مدام نیاز به رسیدگی داره.
13. Situationship
ترکیبیه از “situation” و “relationship”، یعنی یه رابطه عاطفی که بیشتر از دوستیه ولی هنوز رسمی نشده
They’ve been in a situationship for months, but neither of them wants to define it.
اونها چند ماهه تو یه رابطه مبهمه، اما هیچکدومشون نمیخوان بهش اسم بذارن.
I’m tired of being in a situationship; I want a real relationship.
از این رابطه مبهم خسته شدم؛ میخوام یه رابطه واقعی داشته باشم.
14. Ableism
یعنی تبعیض علیه معلولین، نشون دهنده رفتارهای بد با آدمای معلول جسمی یا ذهنیه
Ableism is a pervasive problem in our society.
تبعیض علیه معلولین یه مشکل رایج تو جامعه ماست.
The building was not accessible, which is a form of ableism.
اون ساختمان قابل دسترسی نبود، که نوعی تبعیض علیه معلولینه.
15. Nomophobia
یعنی ترس از نبودن گوشی موبایل، یه مشکل رایج تو دنیای امروز
She suffers from nomophobia and can’t go anywhere without her phone.
اون از ترس اینکه از گوشیش دور باشه رنج میبره و بدون گوشی نمیتونه جایی بره.
Nomophobia is a common problem among young people.
ترس از نبودن گوشی موبایل بین جوانان خیلی رایجه.
تموم شد! چندتا از این کلمه هارو می دونستی؟ کدومشونو بیشتر دوست داشتی؟ تو کامنتا بهم بگو. حتما تست پایین رو انجام بده ببینم چقدر یاد گرفتی و نتیجه رو برام این زیر بزار! موفق باشی!
Choose the correct word to complete each sentence.
1. If this bookshop doesn’t have the book I need, I’ll try __________.
a. elsewhere
b. gross
c. core
2. The baby monkey __________ to its mother as they move through the trees.
a. grimaces
b. gaslights
c. clings
3. Health experts __________ people to wash their hands frequently.
a. ghost
b. urge
c. gab
4. Our new policy aims to combat __________ in the workplace.
a. cacophony
b. ableism
c. phenomenon
5. After several friendly messages, he suddenly __________ her with no explanation.
a. ghosted
b. triggered
c. gabbed
6. She __________ to become a renowned artist one day.
a. grimaces
b. aspires
c. deliberates
7. The team leaders __________ to discuss the schedule for the morning meeting.
a. grimaced
b. aspired
c. huddled
8. The orchestra’s performance ended in a __________ of applause and cheers.
a. cacophony
b. deliberate
c. gross
1.a 2. c 3. b 4.b 5. a 6. b 7. c 8. a