با اهمال بهزیستی استان مرکزی صورت گرفت؛استخدام معلول ممنوع
رویا بابایی خبرنگار حوزه معلولان
سازمان غذا و داروی ساوه و دیوان عدالت اداری با کمکاری بهزیستی استان مرکزی فرصت استخدام را از دختر جوان معلول گرفتند.
دختر جوان شیرازی که اخیراً در آزمون استخدامی علومپزشکی قبول شده و موفق به کسب سهمیه اشتغال بهعنوان کارشناس آزمایشگاه در سازمان غذا و داروی ساوه شده بود، به علت مقاومت مدیریت وقت این سازمان و تأکید بر این مطلب که «من معلول به آزمایشگاهم راه نمیدهم» فرصت استخدام خود را از دست داد.
نماینده بهزیستی اراک نیز در این جریان به جای دفاع از توانمندی این دختر معلول و تأکید بر ضرورت رعایت قانون استخدام 3درصدی معلولان، در تعامل با سازمان غذا و دارو شرایط را به سمت از دست رفتن فرصت استخدام او پیش میبرد و در نهایت دیوان عدالت اداری نیز در اثر برداشت نادرست از قوانین استخدام معلولان، رأی به عدم امکان احراز این شغل توسط یک فرد معلول میدهد.
تلاشهای مدیر غذا و داروی ساوه برای حقکشی
مریم.ه که کارشناس ارشد رشته شیمیفیزیک از دانشگاه دولتی شیراز و فارغالتحصیل سال ۹۳ است، میگوید: مدیر غذا و داروی شهر ساوه اولینبار تا مرا با عصا دید گفت: «خانم تو چرا قبول شدهای؟ یک معلول نباید به اینجا بیاید، شما قبل از آزمون باید با من تماس میگرفتی تا من بگویم آزمایشگاه من تازه تأسیس است و من معلول به اینجا راه نمیدهم.» این در حالیاست که من 6سال در دانشگاه شیراز به دور از خانواده در خوابگاه و مستقل زندگی کردهام و معلولیتم هرگز مانعی در زندگیام نبوده است.
مریم ادامه میدهد: بهمن 1399 در آزمون استخدامی دانشگاه علوم پزشکی شرکت کردم. 11 اسفند نتایج اعلام شد و من جزء قبولشدگان بودم. یک ماه بعد مدارکم را تحویل دادم و ۱۰ تیر نتیجه نهایی اعلام شد و من در شهر ساوه برای شغل کارشناس آزمایشگاه غذا و دارو آن هم بدون مصاحبه و برابر ظرفیت قبول شدم.
وی بیان میکند: پس از قبولی وقتی مدارک را دادم، گفتند وضعیت شما باید در کمیسیون پزشکی بررسی شود. همان روز اول در بدو ورودم به کمیسیون پزشکی مدیر غذا و داروی شهر ساوه به من اطمینان داد که بهعلت معلولیتم اجازه ورود به این شغل را به من نخواهد داد. او که خود چند ماه پس از زمینهسازی برای از دست رفتن فرصت اشتغال من بازنشسته شد، آن روز به صراحت گفت: «من اجازه نمیدهم یک فرد معلول وارد آزمایشگاهم شود.»
مریم میگوید: من گفتم شما از من تست بگیرید و تواناییام را ببینید. من چند سال در دانشگاه دولتی شیراز دور از خانوادهام که ساکن آباده هستند درس خوانده و کاملاً مستقلم اما او کوتاه نیامد. معاون درمان دانشکده علوم پزشکی که آنجا حضور داشت و انسان خوبی بود، وساطت کرد و گفت اجازه بدهید یک پزشک در اینباره نظر بدهد. بنابراین مرا به بیمارستان مدرس ساوه پیش دکتر امیری فرستادند. او معاینهام کرد و گفت مگر تو در آزمایشگاه میخواهی تخت و لوازم سنگین جابجا کنی که نتوانی؟ کار، کار آزمایشگاهی است و شما توانایی و تخصصشاش را داری. همین را نوشت، امضا کرد و به دانشگاه علوم پزشکی فرستاد.
پس از آن، دو پزشک دیگر هم وضعیت مرا بررسی و هر دو تواناییام را تأیید کردند. اواخر مهر ماه با من تماس گرفتند و با اعلام تأیید نظر کمیسیون پزشکی، تبریک گفتند و گفتند منتظر آمدن جواب گزینش باش. در این مدت برای آزمایشهای لازم اقدام کن تا به زودی شغلت را شروع کنی. حتی به من گفتند در ساوه خانه اجاره کن و آماده اشتغال باش اما مدیریت وقت غذا و داروی ساوه کمر به محرومیت من از سهمیه استخدامیام بسته بود و وسایل من هنوز بهصورت کارتن شده در منزل پدریام قرار دارد.
بهانهسازی 2 روز قبل از دریافت حکم
وی ابراز میکند: همه پذیرفتهشدگان آزمون باید قبل از 10 آذر حکمشان را از وزارتخانه دریافت میکردند من هم جزء آنها بودم. اما 2 روز مانده به دریافت حکم با من تماس گرفتند و گفتند وضعیتت باید دوباره در کمیسیون احراز هویت بررسی شود. پرسیدم چرا؟ من که همان معلولیت را دارم و در این مدت معلولیتم کم و زیاد نشده. گفتند بخاطر معلولیتت میخواهیم بدانیم چه امکاناتی باید به تو بدهیم. اما یکی از مسئولان همان سازمان که نامش را نمیبرم گفت: «چون مدیر سازمان مخالف ورود توست به این بهانه میخواهد تو را به کمیسیون پزشکی بکشاند.»
مریم میگوید: اما کمیسیونی در کار نبود. یک پزشک طب کار که نمیدانم آن دنیا چطور میخواهد جواب بدهد را آوردند و قبل از ویزیت من، نیم ساعت در یک اتاق با او صحبت کردند، پس از آن او برای معاینه پیش من آمد، دستهایم را بالا برد اما در گواهی پزشکی کل اندامهای بدن مرا درگیر معلولیت معرفی کرد.
مریم میگوید: من جلوی این دکتر راه رفتم، حتی گفتم میخواهید صندلی را بلند کنم؟ گفت نه نیاز نیست، شما باید 30 سال کار کنی و در این 30 سال استهلاک خواهی داشت. گفتم مگر افراد سالم مستهلک نمیشوند؟ اما دیگر به من توضیحی ندادند. فقط گفتند هر چه تهران بگوید همان است. این افراد درحالی اینکار را با من کردند که من با معلولیتم در آزمون استخدامی قبول شده بودم.
نماینده بهزیستی در زمین حریف بازی کرد
مریم در ادامه میگوید: پس از آن من به تهران رفتم و به وزارت بهداشت شکایت کردم و دوباره بهمن ماه مرا با حضور دو نماینده از بهزیستی ساوه به کمیسیون پزشکی فرستادند که هر دو بسیار بد از من دفاع کردند.
او اضافه میکند: با اینکه بهزیستی موظف به دفاع از معلولین و اثبات توانایی آنهاست اما نماینده بهزیستی استان مرکزی در جلسه کمیسیون از من میخواست از چهارپایه بالا بروم در حالیکه در شغل من فارغ از بحث معلولیت به این کار نیازی نیست. من درس خوانده و در آزمون قبول شده بودم. به آنها گفتم با من اینکار را نکنید گفتند همین است که هست، ما معلول نمیخواهیم شما رد شدید.
مریم اذعان میکند: بالاخره به خواستهشان رسیدند و مرا رد کردند. من هم به بهزیستی کشور شکایت بردم. در 23 بهمن ۱۴۰۰ دوباره مرا به ساوه خواستند و در جلسهای با حضور معاون توانبخشی اراک و همین دو نماینده ساوه به من تایید توانمندی دادند و گفتند مشکل از تو نیست. موضوع این است که آزمایشگاه و البته تمام اماکن اداری موظند طبق قانون محیط را برای دسترسی آسان معلولان مناسبسازی کنند، اما این نکته دیگر فایدهای نداشت و من رد شده بودم.
حقکشی دیوان عدالت
وی میگوید: در نهایت من به دیوان عدالت اداری شکایت کردم و دیوان هم بر اساس برداشت نادرست از قانون، علیه من رأی داد. الان باید به رأی دیوان اعتراض کنم اما هزینه دستمزد وکیل ندارم. تنها درآمدم مستمری بهزیستی است و از طرفی وقتی حتی بهزیستی هم از من دفاع نمیکند احتمالاً دادگاه تجدیدنظر همان رأی قبلی را تأیید میکند.
مریم اضافه میکند: پدر و مادرم مسن هستند و مادرم معلول است و احتیاج به مراقبت دارد. خواهر و برادرهایم همه سر زندگی خودشان هستند و من به هر دری میزنم تا بتوانم زندگی خودم را اداره کنم اما نتیجه زحماتم را از بین بردند.
او ادامه میدهد: این سهمیه برایم بسیار مهم است. با وجود تمام بیمهریها دست از تلاش برای اثبات حقم برنمیدارم. بسیاری از مسئولان نگاه درستی به معلولان ندارند. من پایان نامهام را کامل به زبان انگلیسی کار کردهام، به تواناییهای خودم ایمان دارم اما مدیر غذا و داروی ساوه نخواست این را باور کند. به وزارت بهداشت گفتم مرا به دورترین استان بفرستید. بالاخره در کل کشور یک استان هست که معلولپذیر باشد اما گوش شنوایی نیست.
کوتاهی بهزیستی استان مرکزی عامل حقکشی
یک وکیل پایه یک دادگستری تأکید میکند: محرومیت دختر معلول شیرازی از استخدام، قانونشکنی آشکار است.
عبدالرضا اهری میگوید: بند «ز» ماده ۴۲ قانون مدیریت خدمات کشوری میگوید بر اساس این ماده قانونی فرد باید توانایی جسمی و روانی را برای احراز شغل داشته باشد اما این بند یک آییننامه اجرایی دارد که طبق آن، مرجع تشخیص توانایی جانبازان، بنیاد جانبازان و مرجع تشخیص توانایی افراد معلول، سازمان بهزیستی است نه کمیسیونهای درون سازمانی سازمانها.
اهری بیان میکند: تنها مرجع رد یا تأیید توانایی افراد دارای معلولیت در احراز مشاغل، سازمان بهزیستی است اما دیوان عدالت اداری در رد شکایت نامبرده به بند ز ماده ۴۲ استناد کرده و گفته «توانایی مشارالیه جهت انجام کار در محیط آزمایشگاه مورد تأیید شورای پزشکی و کمیسیون مربوطه قرار نگرفته» اما در واقع مشخص نیست این شورای پزشکی و کمیته مربوطه چه کسانی هستند.
وی ادامه میدهد: بهزیستی برابر با نص صریح قانون موظف به حمایت از معلولان است اما منظور از حمایت، اصرار به احراز شغل توسط فردی که صلاحیت، دانش و توانایی ندارد نیست بلکه مسأله این است که بهزیستی چگونه نتوانسته از دانشجوی موفقی که در دانشگاه دولتی تحصیل کرده و تمام ارکان دانشگاهی کشور توانمندی و دانش او را تأیید میکنند حمایت کند؟ این نشان میدهد که نماینده بهزیستی استان مرکزی خود فاقد مهارت و صلاحیت کافی برای احراز شغلش بوده و اصول و ماهیت شغل خود را درک نکرده است.
به گفته این وکیل، بهزیستی استان مرکزی در تأیید و اثبات توانایی این فرد، کوتاهی و تخلف کرده و دانشگاه نیز با توسل به تشخیص نادرست نماینده بهزیستی، فرد معلول را از استخدام محروم و رد کرده است، در صورتیکه پیش از مداخله بهزیستی او را پذیرش کرده بود و میتوان گفت: بهزیستی که موظف به تأیید توانایی این فرد بوده عملاً در وظیفه خود کوتاهی کرده است.
اهری همچنین ادامه میدهد: طبق قانون حمایت از معلولان هم در مصوبه سال 83 و هم در مصوبه سال 97 کلیه وزارتخانهها، سازمانها، موسسات، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمانها و اماکن عمومی به نحوی عمل کنند که امکان دسترسی و بهرهمندی از آن برای معلولان مهیا باشد. بنابراین اگر محیط و ساختمان آزمایشگاه فاقد مناسبسازی بوده و امکان تردد برای معلولان را ندارد اولاً مدیر آن نهاد باید در بیتوجهی به قانون مورد مواخذه قرار گیرد، دوماً توانمندی یک معلول نباید قربانی فقدان مناسبسازی و کارهای نکرده مدیران شود و سوماً چرا بهزیستی که دبیر شورای مناسبسازی در تمام استانهاست در تمام این سالها بر تخلف غذا و داروی ساوه نسبت به عدم مناسبسازی چشم بسته است؟
وی خاطرنشان میکند: مدیران و مسئولان چند دستگاه با تعامل و همکاری یکدیگر حق یک فرد دارای معلولیت را تضییع کردهاند در حالیکه قبولی این دختر در دانشگاه و در این رشته، سند توانمندی اوست و نشان میدهد ممنوعیتی برای تحصیل او در این رشته وجود ندارد، چرا که اگر معلولیت مانع انجام کار آزمایشگاهی مریم بود خود دانشگاه اجازه تحصیل در این رشته را به معلولان نمیداد و درست مانند ممنوعیت نابینایان در رشتههای پزشکی، امکان تحصیل در این رشته برای او نیز ممنوع میشد. پس ورود او به چرخه تحصیل در آن رشته موید توانمندی اوست.