رویا بابایی خبرنگار حوزه معلولان
هنوز توهین زاکانی از ذهنها پاک نشده بود که اینبار وزیر رفاه با دمیدن بر آتش اهانت به معلولان در اولین قدم آنان را از خود ناامید کرد.
گویا چوب ناآگاهی و بیسوادی مسئولان میراثی است که بین آنها دست به دست میشود و تخریب بخشی از نتایج سالها کار فرهنگی در این حوزه، بخشی از وظیغه هر کدام از آنهاست!
به نقل از فارس؛ صولت مرتضوی صبح امروز در نشست با مدیران سازمان بهزیستی «قرار داشتن در کنار افراد دارای معلولیت را بسیار دشوار» دانست و خطاب به آنها گفت: «سختی شما در همین است که منقلب میشوید.»
این جملات مرتضوی علاوه بر صحه گذاشتن بر عدم شناخت او از جامعه معلولان، نشان میدهد وی کمترین نه تنها احترامی برای معلولان قائل نیست بلکه اساساً آنان را بسیار حقیرتر از آنکه سزاوار احترام باشند میپندارد.
مرتضوی با تأکید بر «دشواریِ قرار داشتن در کنار افراد دارای معلولیت» تلویحاً بیان میکند: معلولان گروهی جدا از جامعه انسانی هستند که گروهی از انسانها در نگهداری از آنها ناگزیر هستند و لذا این گروه موجب زحمت و دشواری نگهداریکنندگان خود میباشند.
وی در قسمت بعدی جمله خود خطاب به مدیران بهزیستی با بیان اینکه «سختی شما در همین است که منقلب میشوید»، از کارکنان بهزیستی تصویری منزجر و دردکشیده ارائه میدهد که کار رسیدگی به معلولان را همواره با گریه و بههم ریختگی عاطفی پیش میبرند، درست مانند گنهکارانی که به انجام کاری محکوم شده باشند.
این سخن از زبان شخص وزیر و کسی که بهطور مستقیم مدیریت سازمانهای مربوط به اقشار خاص را به دست گرفته پذیرفتنی نیست، چرا که این فرد باید با بیشترین دانش و بهروزترین اطلاعات در چنین جایگاهی قرار گیرد. لذا چندان ناروا نیست اگر بگوییم جناب وزیر بیخبر است که مددکاری، توانبخشی، شنواییشناسی، کاردرمانی، اعضای مصنوعی، کودکان استثنایی و… همه رشتههای علمی و دانشگاهی هستند که دانشجویان در همه جای دنیا با انتخاب خود وارد آنها شده و با علم بر اینکه مشاغل مرتبط با این رشتهها چیست از آن فارغالتحصیل میشوند.
همچنین ناگفته پیداست که وزیر جدید، با کمترین اطلاعات و صرفاٌ با نگاه احساسی و ترحمی که از نام «بهزیستی» برمیآید در این جلسه نشسته و آنچه میگوید منطبق با چیزی که وظیفهاش ایجاب میکند، نیست.
گویا تنها تعریف مرتضوی از «معلولیت»، تعریف قرون وسطایی است و او از وجود هزاران شهروند که با طیفهای مختلف معلولیت درست کنار گوشش زندگی میکنند بیخبر است و نمیداند زندگی باآنها نه تنها دشوار نیست که زمینهساز نشاط روحی و الگوبرداریست.
اگرچه بیخبری و فقدان دانش مرتبط ایراد کوچکی برای آقای وزیر نیست اما بههرحال میتوان این گفتار او را به همین حساب گذاشت.
شاید نظر این «آقای وزیرِ تازه از راه رسیدهی نگران انقلابهای روحی مدیران بهزیستی» به زودی با کسب اطلاع از تخلفهای مرسوم در این سازمان و با مشاهده پروندههای غارت اموال بهزیستی، چنگاندازی مدیران رأس این سازمان به اموال آن، مسمومیت و مرگهای مشکوک مددجویان در مراکز تحتمدیریت همین سازمان، تبانی مدیران کل با برخی از انجیاو داران برای تاراج اندک اعتبار تخصیص داده شده به معلولان و مددجویان این سازمان، راجعبه سختی کار با معلولان و دشواری آن برای مدیران بهزیستی تغییر کرد و متوجه شد که کار در بهزیستی (به جز برای عدهای از کارکنان شریف و دلسوز آن) برای برخی از مدیران چندان هم خالی از فایده نیست!
اگرچه آن روز تغییردیدگاه مرتضوی همانند همتایان سابقش تغییری در وضعیت معلولان ایجاد نخواهد کرد اما دستکم خودش را متقاعد به پس گرفتن حرف امروزش خواهد کرد.تا آن روز صبر میکنیم.