نگاهی اجمالی به خدمات اجتماعی در ایران با تأکید بر عملکرد سازمان بهزیستی
نوشته مهدی فردیان کارشناس ارشد جامعه شناسی و دارای معلولیت
تاکنون در برنامههای توسعه ملی برای ما افراد دارای معلولیت هیچ چارهای اندیشیده نشده است و اصلاً به عنوان شاخص توسعه در نظر گرفته نشدهایم. خطایی استراتژیک که میتوان با برنامهریزی درست آن را به فرصت تبدیل نمود.
در کمیسیونهای پزشکی تشخیص معلولیت نوع و میزان معلولیتها به چهار دسته تقسیم میشود که بر اساس آن برای فرد دارای معلولیت در سازمان بهزیستی پرونده تشکیل میشود؛ذهنی: حسی: گفتاری: حرکتی:
دسته اول از این تقسیمبندی با عنوان ذهنی نام گذاری شده است که کلیه افراد دارای معلولیتهای روانی،ذهنی و صرع در این قسمت جای خواهند گرفت.
بخش دوم این تقسیمبندی شامل معلولین حسی است که افراد با آسیب بینایی شنوایی بویایی و سایر اختلالات حسی در این قسمت قرار دارند.
دسته سوم معلولیت گفتاری است که افراد دارای لکنت زبان، شکاف در کام و کلیه اختلالات گفتاری را شامل میگردد.
دسته چهارم معلولیت حرکتی است که افراد با ضایعه نخاعی یا قطع عضو و آن دسته از بیماران ام .اسی که دچار مشکلات حرکتی شدهاند را در بر میگیرد.
چنین تقسیمبندی با رویکرد پزشکی نسبت به تعیین میزان و نوع معلولیت بسیار دقیق و سنجیده است؛ لیکن مسئله اساسی این مهم است که کلیه خدماترسانیها به جامعه معلولین در سازمان بهزیستی و حتی سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران و کمیته امداد نیز مبتنی بر نگاه پزشکی به مسئله معلولیت است.
در پارادایم قدیم معلولیت و در مدل پزشکی افراد بر اساس قابليت كاري خود در مقايسه با آنچه يك فرد (نرمال) انجام ميدهد، بيمار يا غيرقابل استخدام شمرده ميشوند. در خانه ماندن، معافیت از فعالیتهای روزانه، معافیت از اشتغال، نگهداری در نوانخانهها و مراکز نگهداری افراد دارای معلولیت،تجویز دارو و اقلام بهداشتی و تمامی خدماتی از این جنس ،تداعیکننده سیطره غالب این رویکرد به موضوع و مسئله معلولیت است.
با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم و خیل عظیم سربازان دارای معلولیت و کاهش چشمگیر نیروی انسانی جهت فعالیتهای اقتصادی، کشورهای اروپایی مجبور به استفاده از افراد دارای معلولیت به عنوان نیروی کار شدند.کمبود نیروی انسانی موجب بکارگیری معلولین جنگی در حرفههایی گردید که تا آن زمان قابل تصور نبود.حضور افراد دارای معلولیت در اجتماع و کارگاههای تولیدی، گسترش خدمات اجتماعی بر اساس رویکرد سوسیالیست آلمانی و دولت رفاه، شکلگیری رشتههای دانشگاهی در رابطه با معلولیت از قبیل مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی و مطالبهگری افراد دارای معلولیت نسبت به حق و حقوق خود عواملی تعیین کننده در توسعه امور معلولین در جهان بودهاند.
چنین تغییراتی در ایران در سطح بسیار پایینی قرار دارد بنابراین نبود چنین زیرساختهایی را میتوان به عنوان یکی از اساسیترین معضلات جامعه معلولین قلمداد کرد. غلبه نگاه پزشکی به مسئله معلولیت در ایران را میتوان عاملی باز دارنده در اجرایی نشدن قوانین مربوط به حقوق افراد دارای معلولیت دانست. نگاهی که در ذهن همگان حتی خود معلولین نهادینه شده است.
هنوز بسیاری از معلولان در ایران به منظور بهرهمندی از خدمات شهری و شهروندی با موانع زیادی مواجه هستند، موانعی که میتواند آسیبهای فراوانی از جمله، اختلافات خانوادگی، بیماریهای روحی، عوارض جسمی، اعتیاد، عدم امید به آینده، پیری زودرس و بسیاری از مشکلات دیگر را فراهم آورد. توجه به این امر بسیار حائز اهمیت است که معلولیت موضوعی سیاسی-اجتماعی محسوب میشود و نه فقط یک موضوع سلامتی و پزشکی. نبود خود باوری بلای جان معلولین و خانه نشینی سبب مرگ تدریجی آنها در ایران شده است.
با عنایت به صرف بوجههای کلان و هزینههای ملی و فعالیت کارکنان سازمان بهزیستی و مراکز در ایران ، به دلیل تقدم کمکهای حمایتی بر سایر خدمات اجتماعی و کمکهای توانبخشی وضعیت همگانی جامعه هدف با تغییری سازنده مواجه نمیگردد. بدون تردید انجام چنین تغییراتی بایستی از بالا به پایین صورت پذیرد زیرا همه امکانات و منابع مالی در اختیار دولت است.این در حالی است که وجود انجمنهای افراد دارای معلولیت میتواند بازویی توانا و کارا در شکلگیری این تغییرات محسوب گردد لیکن شرط اساسی اعتمادی است که سازمان بهزیستی باید به انجمنها و موسسات داشته باشد. سایه سنگین کمکهای حمایتی و خیریهای بر خدمات اجتماعی و توانبخشی در سازمان بهزیستی راه را جهت توسعه روشهای جدید مدیریتی ناهموار نموده است.از آنجایی که مددکاری اجتماعی با فرد دارای معلولیت جهت حضور در اجتماع همکاری می کند، خدمات اجتماعی جامعه را جهت حضور و پذیرش فرد دارای معلولیت آماده و مناسبسازی مینماید. این دو روش علمی هردو سازنده و کارگشا هستند اما متأسفانه هیچ کدام از این دو روش در ایران کارایی مناسب ندارند.
طرح (c-b-r) که در حدود ده سال است توسط سازمان بهزیستی با همکاری مراکز و انجمنهای افراد دارای معلولیت در روستاهای سراسر کشور اجرا میگردد تا اندازهای توانسته است نگاه جا افتاده پزشکی در سازمان بهزیستی و مددجویان را به سمت نگاه خدمات اجتماعی سوق دهد.
يكي از مهمترين عواملي كه بر كيفيت زندگي افراد هر جامعه و به طور خاص معلولان تاثير ميگذارد،وجود زيرساختهايي است كه كنشهاي فردي و اجتماعي با تكيه بر آنها انجام میگردد. متأسفانه نبود چنین زیرساختهایی یکی از عواملی است که طرح توانمندی مبتنی بر جامعه یا همان (c-b-r) با آن مواجه است. به عنوان مثال تسهیلگران و مددکاران در این طرح افراد دارای معلولیت را جهت حضور در اجتماع ترغیب میکنند اما زمانی که فرد دارای معلولیت عزم تغییر مینماید با انبوهی از موانع مواجه میگردد؛ موانعی از قبیل نا مناسب بودن معابر و اماکن جهت تردد،قوانینی که کمترین حقوق انسانی وی را در خود لحاظ ننمودهاند،جامعهای که هیچ آموزشی در برخورد با معلولین نیاموخته است، صدا و سیمایی که عیناً حقوق افراد دارای معلولیت را نادیده میگیرد و هزاران مورد دیگری که میتوان نوشت.
هرچند بسیاری از خدماتی که در این طرح به افراد دارای معلولیت ارائه میشود از قبیل هزینههای درمان و کمک موردی عینأ همان خدمات حمایتی بهزیستی است لیکن در بخش کمک هزینه اشتغال و تشکیل گروههای شغلی بسیار توانا عمل نموده است.کار شیرازه وجود آدمی است و در روابط و مراودات اجتماعی، نوع نگاه مردم و حتی نوع نگاه فرد به خود نیز بسی کارساز است. با در نظر گرفتن این مهم که وجود شغل در روستاها در مقایسه با شهرها از تنوع کمتری برخوردار است اما با توجه به تلاش تسهیلگران سی. بی. آر جهت یافتن شاغلین دارای معلولیت یا معلولینی که میل به کار و اشتغال دارند، تعداد معلولین راغب در این حوزه در سطح بسیار پایینی قرار دارند. این واقعیت را نباید نادیده گرفت که افراد دارای معلولیت در روندی تاریخی از اشتغال و حضور در اجتماع باز ماندهاند.
بنابراین میل چندانی به استقلال و خودکفایی ندارند. این نکته نیز حائز اهمیت است که مسئله اشتغال در هر کشوری تابع رشد و توسعه اقتصادی است و ربط مستقیمی به سیاستهای دولت دارد که متأسفانه در ایران این مهم از شاخص مطلوبی برخوردار نیست.در نتیجه وضعیت رفاهی افراد دارای معلولیت با مشکل اساسی مواجه میشود زیرا موقعیت معلولین در مقایسه با افراد بدون معلولیت همیشه در سطح پایینتری قرار گرفته است. تاکنون در برنامههای توسعه ملی برای افراد دارای معلولیت هیچ چارهای اندیشیده نشده است و اصلاً به عنوان شاخص توسعه در نظر گرفته نشدهاند. خطایی استراتژیک که میتوان با برنامهریزی درست آن را به فرصت تبدیل نمود.
رویکرد جامعه به افراد دارای معلولیت به عنوان نیروی منفعل، بدون برنامهریزی دقیق از طرف سازمان بهزیستی و وزارت کار و رفاه اجتماعی به رویکردی فعال و پویا تغییر نخواهد کرد.
در این میان نقش انجمنها و تشکلهای معلولان را نباید نادیده گرفت لیکن نبود امکانات و منابع مالی اقدام به عمل را در این حوزه سخت و ناممکن میسازد. از آنجایی که افراد دارای معلولیت از موقعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند لذا در رفت و آمدهای معمولی نیز با مشکل مواجه میگردند و حضور ایشان را در انجمنها تحت شعاع قرار میدهد. تا کنون سهمیه سه درصدی جهت استخدام افراد دارای معلولیت در سازمانها و ارگانهای دولتی حتی در خود سازمان بهزیستی اعمال نشده است. هنوز این سازمان اغلب طرحها و مراکز خدماتی خود را به جامعه هدف واگذار نمینماید بلکه همیشه افراد بدون معلولیت هستند که در صف دریافتکنندگان قرار دارند.
سازمان بهزیستی باید به عنوان پایلوت در حوزه اشتغال معلولین عمل نماید تا این حق برای سایر ارگانهای دیگر نیز ایجاد گردد. مهم این واقعیت است که هر زمان سازمان بهزیستی حوزه های واگذاری خود را به افراد دارای معلولیت تحویل داده است این برنامه ها با شکست مواجه نشدهاند بلکه بسیار خوش نیز درخشیدهاند. انجمن معلولین باران در قروه و انجمن معلولین ئاسو در بانه و سایر انجمنهای دیگر که طرحهای سازمانی را اجرا مینمایند در ایران گواهی بر این واقعیت است.
وقتی وضعیت شغلی یا رفاهی افراد دارای معلولیت به عنوان گلایه یا مشکل بیان میشود غالباً با این استدلال مواجه میشویم که افراد سالم نیز از رفاه چندانی برخوردار نیستند چه برسد به معلولین؛ اما این استدلال جدا از شانه خالی کردن در برابر مسئولیت چند وجه دیگر نیز دارد؛ اولاً : تفکیک قائل شدن بین مفهوم سالم و ناسالم و دوماً: بیان این تلقی و طرز تفکر پنهان در ناخداگاه که در مقام قیاس هم وضعیت رفاهی معلولین از غیر معلول پایینتر فرض میشود. در چنین وضعیتی حمایت گسترده سازمان بهزیستی از مفاهیم توانبخشی و خدمات اجتماعی به صورت کاربردی و عملی میتواند راهگشای وضعیت اسفناک معلولان در ایران گردد. مطمئناً چنین پروسهای زمانبر و طولانی است اما راه درست را باید رفت اگرچه در آغاز سنگین و طاقت فرسا است لیکن ثمره آن گوارا و سازنده خواهد بود. راه رفته ای که سایر کشورهای توسعه یافته آن را پیمودهاند و به نتایج مطلوبی دست یافتهاند.
میتوان امیدوار بود در صورت نگاه ویژه دولت به طرح سی بی آر یا طرحهای مبتنی بر مشارکت افراد دارای معلولیت و واگذاری آنها به جامعه معلولین جهت اجرا به منظور اشتغالزایی و بالا بردن کیفی این برنامهها و حضور ایشان در اجتماع، شاهد تغییری چشمگیر در وضعیت اجتماعی و روانی معلولین و افزایش کیفیت زندگی این قشر باشیم.