استاد معصومه محمدی القار کیست ؟ چقدر شناخت داری ؟ میدونی در چه زمینه ای فعالیت داره؟
با خواندن این مقاله به تمام این سوالات میرسی و همین طور متوجه خواهی شد برای موفق شدن و در مسیر رشد قرار گرفتن چه راهی را در پیش بگیری.
خانم معصومه محمدی القار در یک خانواده گرم و صمیمی با پدری اصیل از خراسان جنوبی و مادری از تبار کرد شیروان به دنیا آمد. مادر استاد محمدی در دوران جوانی به استان گلستان سفر می کند و در همین استان تشکیل خانواده می دهد.حاصل این ازدواج ۶ فرزند بوده که فرزند دوم این خانواده دختری پر انرژی ، عاشق ورزش و فعالیت های هنری با سطح متوسط از لحاظ درسی به اسم معصومه بوده است.
حال من معصومه محمدی القار مدیر شرکت دوخت برتر می خواهم شما را بیشتر با زندگی خودم و مسیر پیشرفتم آشنا کنم.
دوران خردسالی و کودکی خوبی داشتم در کنار خانواده و خواهر و برادر هام ، ولی کم کم از زمانی که کمی بزرگ تر شدم و
مسائل مالی را بهتر درک کردم بیشتر این موضوع را درک می کردم که خرج ۶ فرزند را دادن با شرایط اقتصادی واقعا کار دشواری می تواند باشد پس خودم عهد بستم که در هر رشته و حوضه ای که وارد می شود باید اینقدر پیشرفت داشته باشم که بچه ها و نوه های من کمتر دغدغه مالی داشته باشند ولی همه چیز واقعا پول نبود.(در ادامه خواهم گفت منظورم چیست).
بزارین کمی جلو تر برویم جایی که دیگر من دبیرستانی بودم درست زمانی که همه درگیر انتخاب رشته مورد علاقه و همچینین امادگی لازم برای کنکور هستند . خب ایم موضوع برای من هم بود و استثنایی وجود نداشت باید مسیرم را مشخص می کردم
و سمت رشته ای می رفتم که هم علاقش را داشته باشم هم استعداد لازم برای یادگیری رشته تحصیلی جدید.
در دوران آخر دبیرستان به موجب شاگرد ممتاز بودن و متاسفانه غرور کاذبی که آن زمان در من شکل گرفته بود انتخاب رشته درستی انجام ندادم و در نتیجه ی آن در کنکور ،عدم قبولی من بود. درست آن زمان بود که فکر می کردم که دیگر موقعیت را از دست دادم و آدم موفقی نخواهم شد در صورتی که خداوند گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری.
کمی برگردیم عقب، در دوران راهنمایی علاقه بسیاری به نقاشی و طراحی داشتم و مدام طرح ها مختلفی به تصویر می کشیدم و واقعا در هر طراحی جوری غرق میشدم که گذر زمان را متوجه نمی شدم. در دوران دبیرستان من ازدواج کردم و از آن جایی که خانواده همسرم به هنر علاقه نشان میدادند من بیشتر از قبل به این رشته علاقمند شدم و جدی تر موضوع را دنبال کردم.
و در سال بعد به تشویق خانواده همسرم با هدف قبولی در رشته ی دبیری گرافیک در کنکور رشته ی هنر شرکت کردم.
بعد از اعلام نتایج در رشته ی طراحی دوخت دانشگاه فاطمه الزهرا کرمان قبول شدم. مسیری جدید در زندگی من داشت شکل می گرفت مسیری که در آن سن نه مسیری نبود که دوست داشته باشم و هیچ تجربه و اطلاعاتی از آن نداشتم.در حال حاضر می دانم تمام این اتفاقات مسیری برای رشد و مصلحتی از جانم خدا برای من بوده است.
حال باید تصمیم می گرفتم یک دختر ۲۰ ساله تک و تنها با فرزندی ۲ ساله و دور از همسر و خانواده در کرمان تحصیل می کردم و از طرفی شرایط اقتصادی آن زمان خانواده ۳ نفره ما اجازه نقل ومکان به کرمان را به ما نمی داد و چاره ای جز تنهایی با مشکلات روبه رو شدن نداشتم.
پایان ترم اول دانشگاه ،همسرم به کرمان آمد تا برای تعطیلات به گرگان برگردیم تا شروع ترم دوم دانشگاه.
رئیس دانشگاه کرمان خانم دکتر مهرابیان وقتی متوجه این سختی و چالش زندگی من و همسرم شد کمک کردن و شرایط را برای انتقالی من به تهران در دانشگاه دکتر شریعتی فراهم کردند تا به گرگان و خانوادم نزدیک تر باشم.با این شرط که باید معدل بالا و شاگرد ممتاز باشی تا شرایط برایت درست شود.
زمان گذشت و من درسم را در رشته دبیری طراحی دوخت تمام کردم و به شهرم برگشتم. از اول مهر در مدارس کارودانش مشغول به تدریس شدم .شرایط زندگی باز هم تغییر کرد حالا دیگر من یک دبیر بودم ولی برای رسیدن به آرزوهام دبیری خواسته ی کمی بود.
بعد از ۵ سال سرگروه رشته ی طراحی دوخت در استان گلستان شدم و در آن زمان شروع به جزوه نویسی برای سایر همکارانم در استان کردم .از آن جایی که جزوات را بسیار کامل می نوشتن ایده ی تبدیل آن جزوات به کتاب های درسی به من زیاد داده می شد ولی خب هزینه ی اولیه چاپ را نداشیم پس چاره چی بود؟
با کمک آموزش و پرورش به بانک معرفی شدم و در آن زمان مبلغ ۲ میلیون و پانصد هزار تومن وام گرفتیم تا استارت چاپ کتاب هام شکل بگیرد.
فرزند دوم من به دنیا آمد. در این شرایط بود که منو همسرم متوجه شدیم که سرمایه گذاری ما در چاپ کتاب و فروش آن با شکست مواجح شده است.و در این زمان بود که خانه و ماشین و هر آن چه داشتیم از دست دادیم با کلی بدهی وام بانکی!
تنها منبع درآمدی ما حقوق کارمندی ما بود.
شروع کردم به مطالع انواع کتاب های انگیزشی ، این کتاب ها این جملات بود که به من بیشتر کمک کرد تا زیر این فشار استرس و از دست دادن ذخیره مالی و هر آن چه بود دوام بیارم.بر همین اساس هر دفعه کتاب های بیشتر و بیشتری می خریدم و مطالعه می کردم.و من به معنای واقعی باور کرده بودم بعد هر سختی آسانی خواهد بود.پس بیشتر تلاش می کردم.
بعد از مدتی اوضاع بهتر پیش رفت و با توجه به تقاضایی که برای ژورنال و رسم الگو در سطح کشور شکل گرفته بود شروع به چاپ انواع ژورنال ها و اموزش های مختلف الگو کردم.در همان مقطع نیز ۱۴ عنوان کتاب مرجع برای آزمون های فنی حرفه ای و آموزشگاه های خیاطی در سطح کشور تالیف کردم.
همین اتفاقات زندگی ما را تغییر داد و مجددا رشد ما آغاز شد.
با رشد فضای ارتباطات و علاقه ی مردم به فضای مجازی و استفاده هر بیشتر از اینترنت چالش جدیدی برای من ایجاد شد
و من باید از این چالش به اندازه ی کافی بهره می بردم.این چالش باعث شد فروش کتاب های ژورنال دچار افت شوند و هر ماه فروش کمتری نسبت به ماهه قبل داشته باشیم. طبیعی هم بود چرا که همه می توانستند با یک سرچ ساده به هر چه نیاز داشتنت برسند و دیگر نیاز جدی به کتاب فیزیکی نداشتند. این فروش پایین به حدی زیاد شد که درست ۷ سال پیش مجبور به فروش کیلویی تمام کتاب های ژورنالی شدم کتاب هایی که بابت هر کدوم زحمت های زیادی کشیده بودم.
بعد از آن شروع به تالیف کتاب های درسی در زمینه طراحی دوخت کردم این پروسه حدود ۵ سال زمان برد تا بتوانم ۳۰ جلد کتاب درسی را به مرحله چاپ برسانم.با توسعه ی کسب و کارم همسرم از کارمندی دانشگاه خودش را بازخرید کرد تا مدیریت چاپ و پخش کتاب ها در سراسر کشور را به خوبی انجام دهد و آن جا بود که کم کم تیم پشتیبانی هم اضافه کردیم و ما روز به روز موفق تر می شدیم.
با شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مدارس فروش کتاب های ما متوقف شد. و این یعنی تغییر مسیری دوباره .
و همین موضوع که تهدید بزرگی برای کسب و کار ما محسوب می شد تبدیلش کردیم به یک فرصت جدید این فرصت همان شروع کسب کار ما در فضای مجازی بود .
از آن جایی توانایی نگارش و تدریس داشتم فعالیتم را در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۹۹ در اینستاگرام آغاز کردم.
و با لطف خدا در ارز ۱ سال ۴۰۰ هزارتایی شدیم .
هدف مجموعه ی ما متحول سازی آموزش و الگوسازی لباس در سطح کشور است.
در حال حاضر مجموعه ی ما با بیش ۱ مییلیون در فضای مجازی و داشتن یک سایت قوی امیدوار به رشد بهتر و بیشتر در عرصه هستیم .
ممنون بابت وقتی که بابت مطالعه این مقاله گذاشتین.