
«از قفس تا پرواز»
✍ #سیده_الهام_موسوی
دلتنگی با من است...
گاهی آخر شبها،
گاهی صبح، بر سجاده.
گاه از فاصلهها گلهمندم،
گاه باید حقیقتی را بپذیری،
اما دلتنگی، آنچنان جانت را میفشارد
که دیگر هیچ حقیقتی را باور نمیکنی.
آه، دل من...
آرام بگیر.
راهی در پیش داری
که روزی باید بروی.
دنیا،
محلِ گذر است، نه ماندن؛
قفس است، نه آسمانی برای پرواز.
دنیا، درد است.
اگر درد نکشی،
آه نکشی،
بلند نشوی،
میبازی به تمام باورهای غلط.
سینهی پُر درد، چه آههایی دارد...
اما تو صبوری کن.
موعودِ پرواز نزدیک است،
اگر تسلیم این گذرگاه نشوی،
اگر در کلماتِ پوچ غرق نگردی.
تسلیم شو،
اما نه تسلیمِ نفس...
تسلیمِ رحمانِ رحیمی باش،
که همیشه هست.
پرواز در آسمان،
همراه با پرستوهای عاشق،
حق توست.
پرواز کن...
شوقِ پرواز داری؟
یا تمنایش را؟
هرچه که هست،
سینه سپر کن
در برابرِ گلولههای سرخِ دنیا.
به دنبال نشانهها باش...
او خود گفته است:
"ای که در انتظارمی،
خواهم آمد."
#نویسندگی
#دلتنگی
#نجوا
#شوق_پرواز
https://eitaa.com/ShugheParvaz/11559