چیزی حدود 8 ماه هست که بیکارم و دنبال هیچ شغلی نرفتم تو این هشت ماه به دلیل وسواس فکری و بیماری هیپوکندریا بالغ بر چهل بار به پزشک مراجعه کردم برای مشکلاتی که با هیچ آزمایش و معاینه ای مشخص نمیشن و مطمئن هستم که اگر شاغل بودم هیچ کدوم رو حتی حس نمی کردم...
چون وقت کافی برای مرخصی گرفتن نداشتم و بدنم خودبه خود بیخیال داستان می شد...
خیلی دوست دارم بدونم آقای س ن که امسال به جای من تو اردوگاه کاری اجباری داخائو در همون سمت مشغول به کار هست داره چه روزهایی رو می گذرونه؟
یه چیزی جدیده یه چیزی عوض شده نمی دونم چیه اما این آووکادو اون آووکادوی همیشگی نیست حالم خوب نیست!!!
بارها و بارها روزی هزار بار اینو میگم
حالم خوب نیست
تحمل بیماری هیپوکندریا و به دوش کشیدن بیماری های روان تنی ناشی از اون کار ساده ای نیست اغلب مردم فکر می کنند من چون تنبلم حالم خوب نیست
چون تنبلم چاقی شکمی دارم
چون بی عرضه و تنبلم اتاق دوم ما تمیز و مرتب نیست و بچه ندارم چون بی عرضه ام
و شاید بیمار!!!!!!!
روزی صدهزاربار با آدما توی ذهنم سر این موضوع دعوا می کنم
من احساس تنهایی می کنم
من خیلی تنها هستم
لطفا مرا دریابید
کاش می توانستم برای خودم کاری کنم
تنهایی دارد جانم را می خورد
هیچ وقت فکر نمی کردم با ازدواج وارد یک بیابان وسیع از تنهایی شوم
حالم خوب نیست
بارها و بارها می نویسم حالم خوب نیست
ای که دستت می رسد کاری بکن....