هنوز هم از حرکت در مسیری که درکنار جنگل و شالیزاره لذت میبریم اما یادمون میره یه زمانی وقتی این مسیر و طی میکردیم دریا رو هم میدیدیم.
یادش بخیر روزگاری که فارغ از هر فکر و خیال فقط به لذت ها فکر میکردیم. سفر رفتن با همهی امکانات کمش پر از لذت و خاطره بود.
یاد تخم مرغ و خربزه ای میافتم که کنار جاده با یه زیلوی معمولی، یه پیکنیکی و یه سینی و چاقو سر و تهش هم میومد اما لذتش از خوردن شراب بهشتی بیشتر بود.
کاش اون روزا برگرده یا ما برشون گردونیم
در یک کلام، ما سفر میکنیم که با دیدن زیبایی های طبیعت آرامش بگیریم. ای کاش طوری رفتار کنیم که خود و فرزندانمون رو از این نعمت ها بی نصیب نگذاریم.